به گزارش یازاکو، عروسک لبوبو، با موج تبلیغاتی سلبریتیها و خلأ تولید داخلی، به نماد وابستگی و آشفتگی بازار اسباببازی ایران بدل شده است.
لبوبو به یکی از پرفروشترین و بحثبرانگیزترین اسباببازیهای ایران تبدیل شده است؛ عروسکی که با تب سلبریتیها و اینفلوئنسرها به بازار ایران رسید و در غیاب رقیب داخلی، از کولهپشتی کودکان تا دغدغه تولیدکنندگان را تسخیر کرده است.
لبوبو بیشترِ بازار اسباببازی ایران را تصاحب کرده است. این عروسک از دل افسانههای عامیانه شمال اروپا بیرون آمد؛ تصویرش را هنرمند هنگکنگی «کسینگ لانگ» خلق کرد و شرکت چینی «پاپ مارت» بهطور انحصاری تولیدش کرد. جعبههای مهر و موم شده و شانسیاش مخاطبان را تشنه نگه میدارد تا شاید رنگ مورد علاقهشان را بیابند.
آوریل ۲۰۲۴ «لیسا» از گروه کرهای بلک پینک تصاویری با لبوبو منتشر کرد و «ریانا» و «کیم کارداشیان» نیز با آن دیده شدند. از همان زمان، نسل زد در ایران نیز برای خرید این عروسک به تب و تاب افتاد. لبوبو عروسکی است ریزه میزه، نه زیبا مثل باربی، اما دوستداشتنی برای کودکان و نوجوانان؛ بعضی چند تا از آن را به کیف یا کولهشان میآویزند و میگویند: «لبوبو است دیگر، همه دوستش دارند.»
البته بازار لبوبوهای فیک نیز داغ است. قیمت نسخه اصلی چند میلیون تومان بود، اما حالا نمونه تقلبی تا ۲۵۰ هزار تومان هم فروخته میشود. در شهرهای بزرگ، لبوبو همهجا هست: کنار کیف، جاسوئیچی، جلد دفتر، لباس زیر، پیراهن و پاپوش. تولیدکنندگان داخلی که فروش ندارند، میگویند مشکل از بازار قاچاق است که «صدها کانتینر اسباببازی به راحتی وارد کشور میشود.»
حامد پیشوایی، تولیدکننده ایرانی، میگوید: «ترندها از طریق اینستاگرام میآیند. واردکنندگان بر موج آنها سوار میشوند و فقط بعد مالی برایشان مهم است. فرهنگسازی وجود ندارد و واردات قانونمند نیست. امروز لبوبو است، دیروز چیزی دیگر بود، فردا هم چیزی دیگر خواهد بود.» او میگوید: «اسباببازی باید تعرفه سنگین داشته باشد تا فقط محصول بدون نمونه داخلی وارد شود.»
پیشوایی میگوید: «در ایران پیش از لبوبو هم ترند داشتیم مثل اسپینر، که میلیونها عدد فروخته شد و تمام شد. امروز فروش لبوبو از یک میلیون عدد گذشته، یعنی بیش از هزار میلیارد تومان در ایران فروش رفته است. با این رقم میشد دهها کسبوکار راه انداخت.» او معتقد است «صنعت عروسکسازی داخلی از نسل زد عقب ماند. کرهایها و چینیها با انیمیشن و شخصیتپردازی بازار را گرفتند. تولیدکنندگان ایرانی تنها ۲۰ درصد نیاز بازار را تأمین میکنند و ۷۰ تا ۸۰ درصد اسباببازیها وارداتی یا قاچاق است.»
پیشوایی میگوید: «ترکیه پنج سال درهایش را بست و صنعتش را متحول کرد. اما در ایران هیچ اقدام سازندهای نخواهد شد. لبوبو امروز مصداق مشکل کلان است. این عروسک شاید اثر فرهنگی مستقیم نگذارد، اما فرآیند ورودش به خانهها اثرگذار است؛ راه برای هر محصول دیگری باز شده است. در کشور ما برای حذف چنین پدیدههایی نه ارادهای هست و نه جایگزینی تعریف شده است. وقتی عروسکی مانند باربی حذف شد، باید جایگزین داشت، اما ما نداریم. هنوز بعد از ۱۵ سال از کارتون فرُوزن، تصاویر السا و آنا بر وسایل بچههاست، چون شخصیت ملی و ایرانی نداریم»
او ادامه میدهد: «تولیدکننده نمیتواند سلیقهساز باشد. این وظیفه نهادهای فرهنگی است. اگر سلیقه مخاطب بعد از ۵۰ سال هنوز السا و آناست، تقصیر تولیدکننده نیست. تولیدکننده باید بداند برای کی میسازد. مردم را نمیشود دستوری به خرید یک محصول وادار کرد، باید با انیمیشن و قهرمانهای ایرانی سلیقه را شکل داد. حالا تازه بعد از سالها مجسمه آرش کمانگیر نصب کردهاند. وقتی کودکان نمیدانند آریوبرزن کیست، طبیعی است که السا و آنا جای آنها را بگیرند.»
او درباره مشکلات تولید میگوید: «تولیدکننده داخلی با هزینه قالب ده میلیارد تومانی تنها ده هزار محصول میفروشد، اما چینی همان قالب را برای ده میلیون محصول استفاده میکند. در ایران نوسان ارز، مشکلات انتقال پول و نبود بازار صادراتی تولید را بیصرفه کرده است. در نتیجه آنهایی که ماندهاند از جانشان مایه میگذارند.»
