من همیشه محوِ کارایی و اثربخشیِ معجزه آسای “مدیریتِ دستوراتِ لازم” در حل بحرانها و مشکلاتِ مملکتی بودهام. چقدر شنیدهایم که این مسئول یا آن یکی، “دستوراتِ لازم” را بمنظور حل این یا آن بحران و رفع این یا آن مشکل مملکتی صادر کرده اند. و آن مشکل هم بحول و قوهاللهی بعد از “صدور دستورات لازم”حل شده.
آخرین مورد “صدورِ دستوراتِ لازم”، بمنظور حلِ بحرانِ آب خوزستان میباشد. نخست نمایندگانِ ویژه سه قوه به خوزستان سفر کردند و هنوز نرسیده “دستوراتِ لازم” را بمنظور باز کردن شیرهای آب سدهای استان را صادر فرمودند(ظاهراً دیگران نمیدانستند که اگر شیرهایِ آب پشتِ سدها را بازکنند آب جاری میشود).
فقره بعدی “مدیریتِ صدورِ دستورات لازم” بمنظورِ حل بحرانِ آب خوزستان از جانب آقای رئیس جمهور بود. جناب روحانی هم به رئیس سازمان برنامه بودجهشان “دستوراتِ لازم” را بمنظور تامین بودجه رفعِ بحران آب خوزستان را صادر فرمودند. البته برایم همیشه سئوال بوده که مسئولینِ توانمند ما، که با “صدورِ دستورات لازم”، در طرفته العینی بزرگترین مشکلات را حل میکنند، چرا میگذارند کار به بحران بکشد؟
“صدورِ دستورات لازم” در دانشگاه هم اتفاق میفتاد. یکبار جناب آقای دکترابراهیم متقی، مدیرگروه علوم سیاسی؛ اساتید را به یک جلسه اضطراری فراخواندند.اساتید مانده بودند چه شده دکتر متقی نامهای را از جانب رئیس دانشگاه تهران قرائت کردند که شورایعالی انقلاب فرهنگی “دستوراتِ لازم” را پیرامون انجام مسائلی صادر کرده بودند. نخستین کسی که اجازه صحبت خواست من بودم. حرفم این بود که اساساً به شورایعالی انقلاب فرهنگی یا رئیس دانشگاه یا وزارت علوم چه ارتباطی دارد که در امور آموزشی دانشگاه دخالت نمایند؟
اما همکارانِ دیگر، این نگاه را نداشتند و پیرامونِ چگونگی اجرای مصوبه ابلاغی “دستورات لازم” شورایعالی انقلاب فرهنگی به تبادل نظر پرداختند. منهم با اجازه رئیسم رفتم بدنبال کار و زندگی ام.