به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از تجارت نیوز، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، تاریخچه بلندی ندارند. بسیاری از این کشورها در یک قرن اخیر ایجاد شدهاند.
تا ربع آخر قرن بیستم، هفت امارت (ابوظبی، عجمان، دوبی، فجیره، رأسالخیمه، شارجه و امالقیوین)، در کنار قطرِ امروزی و بحرین امروزی، در واقع یک کشور بودند.
فهرست
نیمقرنی که برای «آنها» معجزه بود
با خروج بریتانیا از خلیج فارس (در عصر موسوم به «پسا-استعمار»)، قطر و بحرین کشورهایی مستقل شدند و بحرین در واقع از ایران جدا شد. هفت امارتی که در بالا به آنها اشاره شد هم به یکدیگر پیوستند و یک کشور جدید را شکل دادند.
تا آن زمان، شهری مانند دوبی، یک دهکده کوچک و خاکگرفته بود و قطعا آناندازه اهمیت نداشت که بریتانیاییها به این راحتی رهایش کردند. (بریتانیا دهها جزیره دیگر را در چهارسویِ عالم، هنوز حفظ کرده است.)
در امارتهای هفتگانه، استخراجِ نفت حتی دههها پس از آنکه در ایران کشف شد، کلید خورد.
دوبی مال
تنها شانسی که اماراتیها آوردند، شاید این بود که با خروج بریتانیا از هنگکنگ (در سالهای دهه ۱۹۷۰ میلادی) بخشی از سرمایهداران و تجار بریتانیایی-هنگکنگی روانه امارات شدند.
این شکل از ورود سرمایه به امارات (و بهویژه شهری مانند دوبی)، یکی از دلایل توسعه سریع این کشور بوده و هست، اما تنها دلیلی نیست که موجب توسعه امارات شده است. اگر نه، میشود پرسید چرا مثلا عمان به اندازه امارات توسعه پیدا نکرد؟
به این پرسش برمیگردیم.
امارات امروز کجا است؟
دوبیِ امروزی (یکی از آن ۷ امارتی که امارات متحده عربی را شکل میدهند)، حالا یکی از پیشرفتهترین شهرهای جهان است و احتمالا آیندهای درخشانتر هم در انتظار دارد.
اما امارات فقط دوبی نیست.
امارات متحده عربی امروز نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد و درآمد سرانه شهروندان آن (بر مبنای شاخص PPP) حدود ۷۸ هزار دلار است.
به این ترتیب، اماراتیها در رده هفتمین شهروندان ثروتمند در جهان (پس از لوگزامبورگیها، سنگاپوریها، ایرلندیها، قطریها، اهالی ماکائو و سوئیسیها) قرار دارند.
در مقام مقایسه با ایران، اگر امارات متحده عربی همین مسیر را ادامه بدهد، در کمتر از یک دهه آینده تولید ناخالص داخلی آن (بر اساس شاخص PPP) از ایران بالاتر خواهد بود.
امارات متحده عربی، امروز نزدیک به ۱۰ میلیون نفر جمعیت دارد که کمتر از ۱٫۵ میلیون نفر از آنها در واقع اهل این کشور هستند و بقیه خارجیاند.
تخمین زده میشود که تنها نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر ایرانی در امارات متحده عربی ساکن باشند، که تقریبا معادل ۵ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. همین عده اما دستکم حدود ۸ هزار شرکت در امارات متحده عربی به ثبت رساندهاند.
امارات، حالا از جهان سهم میخواهد
اما فقط اینها هم نیست.
همین چند روز پیش بود که «شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان»، رییس امارات متحده عربی درگذشت. او در سال ۲۰۰۴ میلادی سکته کرده بود و از همان زمان (که ۶۵ ساله بود)، عملا در صحنه سیاسی امارات حضور نداشت.
جانشین او، «محمد بن زاید آل نهیان» است، یعنی برادر ناتنیاش که در ۸ سال گذشته، عملا امارات را اداره کرده است.
شیوه حکومتداری این دو از اساس متفاوت است. حاکمِ درگذشته، ترجیح میداد امارات بی سر و صدا و به عنوان یک قدرت اقتصادی رشد کند، اما حاکم جدید، امارات را کشوری میخواهد که رویاپردازیهای قدرتطلبانه هم دارد.
صادرات امارات
«محمد بن زاید» (که آمریکاییها به اختصار به او MBZ هم میگویند)، ارتش امارات را تا بنِ دندان مسلح کرده و از جمله، شریکِ جاهطلبیهای ولیعهد عربستان (محمد بن سلمان) در حمله به یمن هم بوده است.
امارات در لیبی هم حضور نظامی دارد و از چندین و چند گروه نظامی ریز و درشت هم در جنگهای نیابتی خاورمیانه حمایت مالی و تسلیحاتی میکند.
اماراتِ امروزی (که کارشناسان میگویند تحت حکومت حاکمِ جدید، بستهتر ولی متمرکزتر خواهد شد)، سودای فرستادن ماهواره اختصاصی به فضا را هم دارد و میخواهد ویزای طلایی به فعالان حوزه استارتاپ و IT هم بدهد.
در واقع، در سالهای آینده، بیشتر و بیشتر از امارات متحده عربی خواهیم شنید و این کشور کوچک در جنوب خلیج فارس، احتمالا قدرتمندتر از امروز خواهد بود.
اما راز موفقیت آنها چه بود؟
چند سال پیش کتابی در ایران ترجمه شد به نام «دوبی، سریعترین شهر دنیا» [این کتاب ترجمه و توسط نشر «نی» منتشر شده است] که داستانِ توسعه سریع دوبی را تعریف میکرد.
چرا این شهر ناگهان و با این سرعت، از یک روستایِ خاکگرفته به یک ابرشهر با برجها، آسمانخراشها، موزهها و گالریهای هنری تبدیل شد؟
پاسخ به این پرسش، کمابیش پاسخ به پرسشِ «امارات، چگونه امارات شد؟» را هم میدهد.
اما نکته این است که پاسخِ دقیقی وجود ندارد.
امور زیادی در این قبیل موضوعات دخالت دارند: اماراتیها شانس آوردند که بریتانیاییها بنیان برخی نهادهای مدنی را در آنجا گذاشته بودند. سرمایههای جهانی هم به دنبال سرمایههای بازرگانان هنگکنگی روانه دوبی و بعد هم امارتهای دیگر شدند.
از طرفی، امارات در دورهای رشد و توسعه پیدا کرد که اقتصاد دنیا در آغوش «جهانیشدن» بود و سرمایه و نیروی کار به سرعت جابهجا می شد. اماراتیهای اختلافات مرزی و ارضی چندانی هم نداشتند و از فرصت اتکا به آمریکا هم نهایتِ استفاده را بردند.
اما تدبیرِ خود حاکمان امارات را هم نمیشود نادیده گرفت.
معروف است که حاکمان امارت، برای توسعه این کشور «ولع دارند» و این چیزی نیست که همه حاکمان در همهجای دنیا داشته باشند.
مثلا، لیبیِ تحت حکومت «معمر قذافی» هم بسیار بسیار ثروتمند بود، اما اکنون دوپاره و به تلی از خاکستر بدل شده است.
عربستان سعودی هم با وجود ثروت بیشترِ نفت، جمعیت بیشتر و نفوذ بیشتر در سیاست جهانی، آنجایی نیست که امارات و شهروندانش امروز هستند.
میتوان خلاصه کرد: توسعه محصول تدبیر و شانس است، اما شانس زمانی به کار میآید که بتوانی با تدبیر، نهایت استفاده را از آن ببری. در غیرِ این صورت، حاصلِ کار، چیزی شبیه به سوریه، عراق یا لیبیِ امروزی میشود: سرزمینهایی شبحزده که توان توسعه را از دست دادهاند.