به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، دریاچهی ارومیه، میراث کهن به جا مانده از طبیعتی است که قدیمیتر از هر حافظهی بشری است؛ متعلق به پیش از پیدایش دوران کشاورزی و انسان متمدن. دریاچهی ارومیه، بر عکس بسیاری از دریاچههای مشابه خود در مرکز فلات ایران، به عنوان بزرگترین دریاچهی داخل ایران، نگین آذربایجان به شمار میرود. این دریاچه با توجه به تغذیهی کافی توسط روانآبهای حوضهی آبریز خود و داشتن ذخایر مناسب آبهای زیرزمینی و بارندگیهای مناسب تا ۵۰ سال پیش در شرایط مطلوبی قرار داشت و به حیات طبیعی خود ادامه میداد و زندگیبخش اکوسیستم اطراف خود بود ولی اکنون سالهاست که شاهد زوال و نابودی آن هستیم.
اگر در یک جمله بخواهیم علت وضعیت در حال احتضار دریاچهی ارومیه را توضیح دهیم باید گفت دریاچهی ارومیه قربانی توسعهی افسارگسیخته و ناپایدار کشاورزی، جمعیتی و صنعتی اطراف خود شده است.
از دههی ۵۰ دومینویی از حوادث باعث توسعهی شدید کمّی در بخش کشاورزی همراه با نادیده گرفتن توسعهی پایدار شد.
اصلاحات ارضی شروع شده در دههی ۴۰، نظام مدیریت متمرکز کشاورزی در روستاها را نابود کرد. زمینها به قطعات کوچک تقسیم شد. میل شدید کشاورزان به استقلال، همراه با ورود ابزارآلات جدید کشاورزی بخصوص پمپهای آب کوچک و ارزانقیمت باعث راه افتادن تب «یک چاه به ازای هر قطعه زمین» شد. در ابتدا به دلیل مخازن پر آبهای زیرزمینی، چاهها کمعمق بود ولی رفتهرفته افتاد مشکلها…
با پیروزی انقلاب اسلامی و گسترش شعارهای توسعهی کشاورزی در روستاها، کشاورزی، محور استقلال قرار گرفت و هدفگذاری خودکفایی در کلیهی محصولات کشاورزی باعث شد تا روستاییان به زمینهای منابع طبیعی روی آورده و سطح زیرکشت در بعضی نقاط حتی تا ۷۰ درصد گسترش یافت. به تبع آن برداشت آبهای زیرزمینی بیداد میکرد. از طرفی به همت جهادسازندگی، تمامی روستاها از نعمت برق برخوردار شدند. کمیت و کیفیت استفاده از زمینهای زراعی و باغی و حفر چاه، در عرض سه دهه بشدت افزایش یافت. چاههای کمعمق دیگر جواب کار را نمیداد. چاههای عمیق حفر شد و اکثر پمپهای جدید و پرقدرت جایگزین پمپهای ضعیف قبلی شد.
از طرفی صنعت سدسازی که پس از جنگ، بومیسازی شده بود، هنر خود را در منطقه با احداث سدهای ریز و درشت روی رودخانههای منتهی به دریاچه نشان داد. این آبها که حقابهی دریاچهی ارومیه و اکوسیستم منطقه بود به مصرف شرب شهرهای بزرگ، صنایع ناکارآمد و کشاورزی شعارزده رسید. دیری نخواهد پایید که چاههای اطراف دریاچه، آب شور تحویل مالکان خود خواهند داد. این آغاز راه است. نسلهای بعد این بدهی را با غم و اندوه و تحمل خسارات سنگین پرداخت خواهند کرد.
در بحث توسعهی پایدار، عامل اصلی و محدودکننده که میبایست محور برنامهریزی و تصمیمات قرار بگیرند، مقدار آب شیرین تجدیدپذیر در هر ناحیه است. لایههای آبدار زیرزمینی که طی هزاران سال بهتدریج جمع شدهاند باعث تغذیهی دریاچه و همچنین مانع افت و نفوذ زیاد آب دریاچه میشوند. این مخازن آبهای زیرزمینی طی هزاران سال بهوجود آمدهاند و با مصرف شدید این آبها، تکتک این مخازن در حال از بین رفتن هستند. سرمایههایی که دیگر قابل بازگشت نیستند.
امروزه دیگر خودکفایی در کلیهی محصولات کشاورزی و صادرات محصولات به قیمت از بین بردن ذخایر استراتژیک آبهای زیرزمینی که طی هزاران سال جمعآوری شده، طی چند ده سال امری منطقی و معقول به حساب نمیآید. شاید وقت آن رسیده باشد که درازمدت بیندیشیم و کوتاهمدت عمل کنیم و طبیعت را همچون نگین طبیعت آذربایجان قربانی توسعهی ناپایدار نکنیم.
علی دوستی، کارشناس کشاورزی