به گزارش یاز اکو، پریسا رضاپور، اینبار خانم ایران زاد با نمایش پاپنها به شکلی کاملاً آشکار به دو مسأله فلسفی پرداخته است، دو مسأله ای که به نحوی با یکدیگر مرتبط هستند:مناقشه ارباب و برده و مسأله شرّ.
فردیریش ویلهم هگل فیلسوف بزرگ آلمانی مفهوم تمثیلی ارباب و بنده را برای نشان دادن کشمکش دائمی میان دو طبقه فرا دست و فرو دست جامعه مطرح کرد. این تفکیک بعدها مبنای تحلیل مارکس از ماهیت جامعه و نسخه پیچی برای ایجاد جامعه بی طبیقه قرار داد.
هرچند از زمان طرح این تفکیک زمانی بسیار گذشته است (بیش از دو قرن) اما توجه به آن همواره وجود داشته و دارد. همچنان هم متفکران و هم عامه مردم با این تفکیک و کشمکش اجتماعی درگیر هستند. مسأله این است که کشمکش طبقه ارباب (یعنی طبقه فرادست) و بنده (طبقه فرودست) هرگز از بین رفتنی نیست. اما آنچه که خانم ایران زاد در نمایش پاپنها با استادی تمام آن را نشان داده است عبارت است از تصویر کردن رنج طبقه فرودست. خدمتکاران فرودست ترین طبقه اجتماعی هستند که تقریباً بر هیچ کس دیگر فرادستی ندارند. در نتیجه دچار یک رنج روانی بسیار شدید هستند، رنجی که نه از فقر که از نداشتن منزلت اجتماعی و تحقیر شدن دائمی نشأت می-گیرد. در این نمایش نکتهای ظریف وجود داشت. کریستن، دست کم نحوه ای فرادستی نسبت به یک نفر، یعنی لئو، برادرش، داشت. اما لئو این را نیز نداشت. کریستن وقتی خشمگین می شد لئو را به باد فحش و تحقیر و حتی کتک میگرفت، اما لئو چی؟ تنها تسلی لئو اعتقاداتش بود، که اگر آن را هم نداشت بسیار پیش از اینها فرو میپاشید.
از نظر اقتصادی، راه حل مارکس برای فرا رفتن از رابطه ارباب برده، انحلال دولت و طبقات اجتماعی بود، راه حلی که در عمل به فاجعه منجر شد و نتیجه مطلوب در بر نداشت. لیبرالیسم به مثابه نقطه مقابل این جریان، تلاش میکند به نحوی دیگر این مشکل را حل بکند. ایجاد سندیکاهای کارگری، در اوایل کار و پیدایش دولت های رفاه در برخی کشورهای توسعه یافته، در این اواخر، تلاشی هستند برای کاستن از شکاف میان فرادست و فرودست.
اما در جامعه ایران از حیث اقتصادی، نه فقط هیچ تلاش جدی برای کاستن از این شکاف انجام نمیگیرد، بلکه به طرزی افسار گسیخته این شکاف در حال گسترش است.
به لحاظ روانی نیز طبقه فرادست با به رخ کشیدن داراییهای خود به وقیحترین شکل ممکن در حال شکنجه روانی طبقه فرودست جامعه است. اما باید همانگونه که در نهایت پاپنها از آتش خشمی که در اثر سال ها تحقیر در دل خود اندوخته بودند، شعله ور شدند و علیه ارباب شوریدند، چنانکه جامعه شناسان مدام هشدار میدهند، جامعه ایرانی مستعد چنین شورشی است.
اما مسأله شرّ نیز در این نمایش مورد اشاره قرار گرفته است، آنجا که کریستن میگوید که چرا تقدیر ما این گونه بوده است و نه تقدیر دیگران؟ البته لئو چنین پرسشی مطرح نمیکند، چون او به واسطه اعتقادات مسیحی خود تسلی پیدا میکند. در دل جامعه ایرانی گوشهای خود را تیز کنیم پیوسته این نجوای پرسشگرانه را میشنویم که «چرا اینهمه تفاوت در تقدیر و سرنوشت؟»
نمایش پاپنها، تصویری از مناقشه ارباب و بنده و مسأله شرّ
«همه کنشهای انسان به چیزی معطوف نیست، جز کسب شأن و منزلت اجتماعی»پییر بوردیو
لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=79109
- نویسنده : پریسا رضاپور
- ارسال توسط : darvazeban2
- بدون دیدگاه