به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، داوری عمومی ایرانیان دربارۀ شخصیتی چون ستارخان در حالی همدلانه است که این گزاره شامل اکثر قریب به اتفاق شخصیتهای تاریخ معاصر نمیشود چرا که بر سر خائن یا خادم بودن آنان بحثها و مناقشهها درگرفته است. از این رو میتوان با خاطری آسوده و در سالروز تولد این شخصیت فراموش ناشدنی تاریخ معاصر از ستارخان و دربارۀ او نوشت و نقش تاریخی مردی را بازگفت که اگرچه در ذهن و زبان ایرانیان به قهرمانی افسانهای بدل شده اما به تاریخ معاصر تعلق دارد و واقعی است. هم او که نماد جنبشی شد که ایران را وارد مناسبات دنیای مدرن کرد.
اتفاق نظر درباره شجاعت و نقش تاریخی نماد مشروطه البته به این معنی نیست که بر سر خود مشروطه هم چنین اشتراکی را شاهد باشیم چرا که مشروطه و انقلاب مشروطه، همچنان منتقدان و مخالفانی دارد. مخالفان و منتقدانی که انگار انتظار داشتهاند مشروطه بتواند آثار هزاران سال استبداد را یک شبه از جامعه ایرانی بزداید. برخی دیگر که گویی خود از تفنگچیان محمدعلی شاه یا قزاقان لیاخوف بودهاند حتی از این دست افاضات هم دارند که “مشروطه برای ایران زود بود و مشروطه شکست خورد” و ….
حال آن که نیک میدانیم همین انتخابات که داریم و همین مجالس و همین صندوق رأی و همین واژۀ جمهوری در ترکیب نام جمهوری اسلامی یا قانون اساسی، و همچنین دادگاهها و حقوق زنان و نفی خرافه و پایان تقدس سلطنت و موارد دیگری از این دست با همه کاستیها همه و همه یادگاران مشروطهاند.
پس بگذارید در سالروز تولد ستارخان همراه شویم با قلم دکتر سهراب یزدانی استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی تا بببینیم در کتاب خواندنی “مجاهدان مشروطه” و در میانۀ روایت ۱۱ ماه مقاومت تبریز آن هنگام که همگان گمان میبردند تبریز نیز مانند تهران سقوط میکند و کار مشروطه تمام میشود (همه جز مجاهدان و ستارخان و یاران او در محله امیرخیز) و وقتی که پرچمهای سفید -به نشانۀ تسلیم- مقابل نیروهای دولتی و روسها بر فراز خانهها برافراشته شده بود، نقش دلاوران آزادیخواه و فرماندۀ دلیر آنان -ستارخان- چه بوده است و چگونه اعمالی که از شخصیتهای تاریخی سر میزند، جریان تاریخ را تغییر میدهد و نیز بدانیم اگر نام برخی به بزرگی یاد میشود، بیهوده نیست اگرچه برخی هم در تاریخ تنها به این علت بزرگ شدهاندکه همراهان کوچکی پیرامون خود داشتهاند.
دکتر یزدانی مینویسد:
«چنین به نظر میرسید که کار تبریز تمام است… پرچم های سفید به نشانه تسلیم بر بام خانهها افراشته شده بود… رحیم خان[سردار نصرت] که خود را پهلوان میدان میدانست در سرکوب زیادهروی کرد. دژرفتاری استبداد خواهان تبریزیها را برانگیخت تا ایستادگی کنند. باید جرقهای زده میشد و آن جرقه را ستارخان زد… او با گروه اندکی مجاهد باقی مانده بودند. آنان سرسختترین رزمندگان مشروطیت بودند. پولی در بساط خود نداشتند، گرسنه بودند،… با همه اینها تنها کانون مقاومت مشروطه را سرپا نگاه داشتند. اینبار ستارخان تصمیم گرفت پرچمهای سفید را از فراز خانهها برافکند. با گروهی کوچک که بیش از هفده نفر نمیشدند تا ارگ پیش رفت و پرچمها را روفت. همین کار شوری عظیم در دل افسرده تبریزیها دمید. مجاهدان از خانهها و نهانگاههای خود بیرون آمدند. باقرخان تفنگش را به دست گرفت… رحیمخان و سربازان او گریختند… حرکت ستارخان یکی از رویدادهای شگرف عصر مشروطه بود….اگر عمل ستارخان نبود تبریز نیز سرنوشتی مانند دیگر شهر های ایران می یافت… »
مجاهدان مشروطه/سهراب یزدانی/نشر نی-با اندکی تلخیص-
گفتوگویی هم با دکتر سهراب یزدانی انجام داده بودم که چون مفصل است تنها بخشهایی از آن را که به این موضوع هم پیوند می خورد نقل میکنم. در معرفی دکتر سهراب یزدانی میتوان به سال و محل تولد او – ۱۳۲۸ خورشیدی/ بندرانزلی اشاره کرد و این که دانشیار بازنشسته دانشگاه خوارزمی است و در زمینه پژوهشهای عصر مشروطه نامی آشنا.
توجه ویژه نویسندۀ کتاب «مجاهدان مشروطه» و نیز «اجتماعیون، عامیون» به نقش طبقات فرو دست اجتماع در تحولات تاریخی انگیزۀ این گفتوگو بود با دکتر یزدانی که معتقد است مشروطه حرکت طبقه متوسط شهری بود. این اشاره هم مناسب است که مدرک دکتری او در «جامعه شناسی سیاسی» است و «کودتاهای ایران» نیز آخرین اثر پژوهشی او.
▪با نگاهی به انقلاب مشروطه و زمینه های پیداش آن، مثلا نهضت تنباکو، در مییابیم که بازاریان، علما، و روشنفکران در کنار نیروهای ملی نقش آفرینان اصلی نهضت هستند. به بیان دیگر جمعیت شهری است که نقش پررنگی دارد و ما چندان آگاهی از نقش دهقانان، ایلات و روستاییان در این جنبش نداریم. دلیلش چیست؟ تاریخنگاری ما کوتاهی کرده و یا اینکه اصولا ماهیت انقلاب مشروطه چنین بوده است؟
– البته رهبران و هدایت کنندگان جنبش از میان علما ، بازاریان ، دیوانسالاران و روشنفکران بودند و جنبش، ویژگی های حرکت طبقه متوسط شهری را داشت. جمعیت ایلی در آغاز کار به پشتیبانی شهرنشینان نیامد. اما در خلال مجلس اول ، و سپس استبداد صغیر وضع دگرگون شد و ایلات پشتیبان یا دشمن مشروطه در بخش های مختلف کشور پدیدار شدند. درباره روستاییان گزارشی در دست نیست که نشان دهد آنان بر شکلدهی جنبش اثر نهاده باشند. از سوی دیگر همین که مجلس شورای ملی به کار پرداخت ، سیل عریضه رعایا از راه رسید که انواع شکایتها را مطرح میکردند. انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز درگیر اعتراض به رفتار مالکان ، مباشران، حاکمان و نایبالحکومه ها و مأموران مالیاتی بودند. گاه در عریضه رعایا گفته میشد که زمین آنان را مالک غصب کرده است. در مواردی روستایان سهم مالک یا مالیات را نپرداختند.
حتی رعایای محمدعلی شاه و همسر او در خمسه ( زنجان ) از پرداخت سهم اربابی خودداری کردند. در چند جا نیز دهقانان، زمیندار یا مباشر را از ده بیرون راندند و زمین اربابی را تصرف کردند. بنابراین حرکت روستاییان گستردهتر از آن بود که در منابع مشروطیت پدیدار میشود. نکته قابل تأمل این که برخی از تاریخنگاران اولیه مشروطیت ـ مانند مجدالاسلام کرمانی و احمد کسروی ـ و معاصران مشروطه ـ مانند ثقهالاسلام تبریزی ـ به این رویدادها اشاره کردهاند. اما بسیاری از مورخان بعدی ـ مانند همایون کاتوزیان و یرواند آبراهامیان ـ جنبش روستاییان را نادیده گرفته یا کوچک شمردهاند.
◾شما در کتاب “مجاهدان مشروطه” بر نقش مردمانی بینشان در تاریخ تاکید دارید (مجاهدان) که بر رویدادها اثری مهم گذاردند و به نوعی مشروطیت را به جامعه بازگرداندند. محاهدان تبریز که مورد بررسی شما قرار گرفتهاند، از کدام ترکیب جمعیتی بودند؟ آنها شهرنشینانی کم و بیش آشنا با سیر سیاسی حوادث بودند یا در میان آنان دهقانان وایلیاتیها نیز حضور داشتند؟
-مجاهدان تبریز از طیفهای گوناگون اجتماعی تشکیل میشدند. اما بیشتر آن ها از قشرهای فرودست جامعه بودند. بنا بر آمار نمونهای، بیش از نیمی از آنها را میشود در زمره پیشهوران و اصناف یا دکانداران کوچک دانست. تعدادی از لوطیان هم به مجاهدان پیوستند که بسیاری از آنان پیشهور و دکاندار بودند یا با این قشرها ارتباط خانوادگی داشتند. چند روستایی و اجاره دار باغ یا افراد ایلاتی نیز به مجاهدان پیوستند، اما تعداد آن ها چشمگیر نبود. اگر مجاهدان تبریز را به صورت پدیدهای اجتماعی در نظر بگیریم، می توانیم بگوییم که این پدیده اساساً شهری بود. هرچند عناصر غیرشهری هم در مقاومت تبریز شرکت جستند ، اما دایره مشارکت این طیفها گسترده نبود.
◾آیا نشانههایی در دست داریم تا بدانیم مشروطه و مفاهیمی که با مشروطه همراه بود، در بین طبقات فرودست اجتماع آن روزگار به درستی فهم میشد؟
– میدانید که در این مورد ما به عرصه تاریخ اجتماعی یا تاریخ از پایین گام میگذاریم. در هر دو عرصه نیز آگاهی ما اندک است. بنابراین نمیتوانیم به پاسخی دقیق برسیم. اما نشانههای کلی و در مواردی نشانه های مشخص در دست است. نوشتههایی که از بزرگان قاجار ـ مانند امینالدوله و مخبرالسلطنه ـ برجا مانده است، گواه آن است که دیدگاه ایرانیان نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی تحول یافته بود و خواستهها و آرزوهای جدید در دل آن ها جوانه میزد.
گزارش اعتمادالسلطنه در سال ۱۳۰۳ هجری قمری ـ بیست سال پیش از آغاز جنبش مشروطه خواهی ـ به مرد مسگری اشاره میکند که در قهوهخانه از مجلس فوائد عامه سخن میفت. اعتمادالسلطنه این مسگر را با کاوه آهنگر مقایسه میکند.
نیروی کار مهاجر، که بیشترشان پیشهور و روستایی بودند وبه سرزمین های پیرامون ایران به خصوص قفقاز می رفتند، با مفاهیم تازه اجتماعی و سیاسی آشنا می شدند و به حقوق انسانی خود پی می بردند. تعدادی از همینها پس از بازگشت به میهن خود به صف مجاهدان پیوستند. بی آنکه بخواهیم تصویر بزرگ شده و نادرستی از پیشرفت فکری ایرانیان ارائه دهیم، به این نکته اشاره میکنیم که بخش محدودی از قشرهای فرودست به آگاهی نسبی رسیده بود. اما نمیتوان از آشنایی گسترده و دقیق آنان با مفاهیم سیاسی سخن گفت. در عین حال بیفزاییم که این لایه های اجتماعی به علت شرایط سخت زندگی خود و انتظاراتی که از دگرگونی های سیاسی دارند ، به جنبش های انقلابی رو می نهند یا از آن گریزان می شوند.