به گزارش خبرنگار پایگاه خبری یاز اکو، ابوالحسنی در نشست پژوهشی مصادیق تاریخی آذربایجان پیشرو در انقلاب در یکصد سال اخیر ( آذربایجان از فتح تهران تا سال ۱۳۰۴ ) با بیان این مطلب افزود: اگر نهضت مشروطه ناکام مانده بود ما شاهد این همه دست آورد ناشی از مشروطیت نبودیم! بنابراین به کار بردن واژه شکست خورده و ناکام در این مورد صحیح نیست.
وی با بیان اینکه نقش مشروطیت و آذربایجان در تاریخ ایران همواره دارای اهمیت بوده، تاریخ معاصر آذربایجان را به سه دوره قبل از آغاز جنگ جهانی این جنگ جهانی و بعد از پایان جنگ جهانی تقسیم کرد.
ابوالحسنی در تشریح وقایع اجتماعی و سیاسی این دوره گفت: دوره نخست سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۹ را در بر می گیرد و در این برهه آذربایجان به دلیل همجواری با روسیه از یک طرف و عثمانی ها از طرف دیگر آبستن حوادث تلخی بوده است. در دوره دوم که از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۸ را در بر می گیرد آذربایجان کاملا ناخواسته درگیر جنگی می شود که هیچ ارتباطی به آن نداشت و پس از آن در فاصله بین سال های ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ ما شاهد پایان جنگ جهانی اول رو به رو هستیم.
وی افزود: در سال ۱۹۰۹ همزمان با سقوط حکومت محمد شاه قاجار شاهد اعاده مشروطیت هستیم و می توان گفت با جلوس (نیابت سلطنت احمد شاه قاجار) به نظر می رسید بوی آزادی به مشابه مردم برسد، اما با تهاجم روس ها به آذربایجان تمام آرزوهام نقش بر آب شد.
ابوالحسنی ادامه داد: جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ با تور ولیعهد اتریش به دست دانشجوی صربستانی آغاز شد و در نهایت چهار سال بعد با شکست متحدین به پایان رسید. در این بین علیرغم اعلام بی طرفی ایران، بخش هایی از کشور به اشغال نیروهای خارجی درآمد. آذربایجان به دلیل همجواری با روسیه تزاری ناخواسته درگیر این جنگ شد. روس ها با تحریک ایلات از یک سو و آوردن عنصر نامطلوبی به نام «شجاع دوله» از سوی دیگر، توانستند برای مدتی زمام امور را در دست بگیرند. در این دوره جهان کم کم به سمت شروع جنگ جهانی اول در حرکت بود اگرچه زمینه های شروع این جنگ از سال ۱۹۰۷ رقم خورده بود.
وی خاطرنشان کرد: در این برهه تاریخی که شاهد تهاجم روس ها به آذربایجان بودیم، عدهای با مجاهدت های قلمی و عدهای نیز با شمشیر از کیان آذربایجان و کشور دفاع کردند. در این بین میتواند به افرادی مثل رضازاده شفق که مبارزه قلمی میکرد، اشاره کرد. همچنین افرادی مثل ستارخان، باقرخان، شیخ محمد خیابانی، بلوری، امیرخیزی، میرزا اسماعیل نوبری و… اشاره کرد که با اسلحه در مقابل دشمن ایستادند. همچنین سید حسن تقی زاده را داریم که با احداث شعبه ای از حزب دموکرات در تبریز سعی در اصلاح امور داشت اما به مرور زمان هم این حزب به مانع مهمی در پیشتازی آذربایجان تبدیل شد.
ابوالحسنی با تاکید بر اینکه متاسفانه نگاه ما به تاریخ ایران بیشتر حماسی است، گفت: در این دوره شاهد مجاهدت های ثقهالاسلام هستیم که بعدها در عاشورای ۱۹۳۰ به همراه ۷ نفر توسط روس ها اعدام شد. او شخصیتی بود که همانند ستارخان که آرزوی برافراشته شدن بیرق روزها را در دل روس ها گذاشته بود، در یک جمله کوتاه و پر مغز گفته بود: «اگر من را در منطقه سیبری به شکستن سنگ چخماق وادار کنند، میروم اما اجازه اهتزاز بیرق روس را نه بر سر در خانه خود و نه هموطنان می دهم»
این استاد دانشگاه با اشاره به مجاهدت های فکری میرزاعلی ثقهالاسلام در این برهه تاریخی گفت: متاسفانه ما اطلاعات خیلی کمی در رابطه با ثقهالاسلام داریم و اکثر افراد او را از باب مبارزه با استعمار می شناسند. درست است که او یک تنه با روس ها جنگید اما ما باید به زوایای فکری و اندیشه های او نیز توجه داشته باشیم.
استاد تاریخ در ادامه با اشاره به نگارش رساله «لالان» ثقهالاسلام گفت: او یک روحانی آزادیخواه بود که خمیر مایه اصلی تفکرش در رابطه با مشروطه عمدتاً به عتبات عالیات بازمی گشت و در آنجا کنار دو روحانی آیتالله آخوند خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی بر خلاف سایر علما در آن زمان مشروطه را تا حدودی قبول داشتند.
وی افزود: این افراد معتقد بودند مشروطه نظام مطلوبی نیست اما تنها نظامی است که در غیبت امام زمان میتواند ایران را نجات دهد. واقعیت این است که ایران در ابتدای سده ۲۰، هنوز آمادگی پذیرش نظام جمهوری بر پایه دموکراسی را نداشت. در این بین عده ای از جمله رضاخان مخالف مشروطه بودند و همین امر باعث شد تا بسیاری از مشروطه خواهی دلسرد شوند.
وی ستارخان را یکی دیگر از افراد شاخص در مبارزه با روس ها دانست و افزود: او علاوه بر این که یک وطن پرست و مبارز بود پیشنهاداتی نیز برای برون رفت از عقب ماندگی، انحطاط و سیکل معیوب مملکت داشت.
ابوالحسنی با تاکید بر اینکه آذربایجان جایگاه ویژه ای در تاریخ ایران دارد، گفت: اگر امروز می گویم آذربایجان سر ایران و کانون فکری کشور بوده، بیراه نگفته ایم؛ نه اینکه ما خود را تافته جدا بافته بدانیم اما آذربایجان چهره ها و شخصیتهایی در خود پرورانده است که نظیر آنها در کشور کمتر پیدا می شود.
وی گفت: انقلاب مشروطه خصوصاً در تبریز بیشتر متاثر از دو جریان بوده است؛ آزادیخواهان قفقاز و انجمن های فکری از جمله انجمن تبریز که در مهرماه سال ۱۲۸۵ شکل گرفته بود و در مقابل فئودال های گردن کلفت آذربایجان قطع علم کرده بود. استاد تاریخ با اشاره به موقعیت استراتژیکی تبریز که در جریان جنگ جهانی اول از یک سو در محاصره نیروی متفقین و سوی دیگر در محاصره نیروی متحدین قرار گرفته بود، تاکید کرد: بیشترین ضربه از جنگ جهانی اول را در ایران کردها و ترک ها خوردند؛ به طوری که از جمعیت ۱۸ الی ۲۰ میلیون نفری ایران در آن برهه تاریخی حدود ۸ الی ۱۰ میلیون نفر کشته شده بودند که دو میلیون نفر از منطقه آذربایجان بوده است.
وی گفت: اهمیت انقلاب مشروطه بر هیچکس پوشیده نیست و بسیاری از دستاوردهای امروزی کشور از جمله تشکیل احزاب سیاسی، هیئت وزیران، تدوین قانون اساسی و… از آن نشأت می گیرد، گرچه انتقاداتی نیز بر مشروط وارد است اما باید گفت در آن برهه زمانی بهترین گزینه بود.
این استاد با اشاره به تفاوت مشروطه در تبریز و تهران تشریح کرد: در واقع ما باید در مقام مقایسه مشروطه تهرانی و مشروطه تبریز را از یکدیگر جدا کنیم. باید گفت نگاه ها در تهران نسبت به مشروطه نگاه خوبی نبود، به طوری که شاهد به وجود آمدن حادثه پارک اتابک هستیم که ضربه مهلک دیگری به تاریخ آذربایجان و مشروطه خواهی آذربایجان وارد کرد. در این حادثه برخی از به ظاهر هواداران مشروطه که در نهان سعی در منحرف کردن این نظام داشتند، حدود ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفر از مشروطهخواهان مجاهدین آذربایجان را به تهران کشیدند و به ستارخان گفتند که قصد داریم تو را عازم نجف کنیم اما در آن زمان حدود شش هزار سرباز مسلح را به جان این مشروطهخواهان انداختند که از این تعداد ۳۰۰ نفر زندانی و ۱۸ نفر کشته شدند و از سرنوشت ۴۰ نفر هم هرگز خبری نشد. از آن تاریخ به بعد اگر آذربایجان مردان بزرگی چون خیابانی و امیرخیزی ها را نداشت، قطعاً پایگاه امروزی خود را نیز از دست داده بود.
وی هم چنین به نقش نیروهای قفقازی در آذربایجان و انجمن تبریز در جریان مشروطه اشاره کرد و گفت: انجمن تبریز در سال ۱۲۸۵ دو ماه پس از صدور فرمان مشروطه شکل می گیرد و بعدها به اسامی مختلفی از جمله انجمن ایالتی آذربایجان، انجمن ایالتی تبریز و انجمن مقدس تغییر نام داد و باید گفت، این انجمن نقش بزرگی در جریانات آن دوره داشته است، به خصوص در مبارزه با فئودال های گردن کلفت آذربایجان. هم چنین این انجمن در برابر روس ها در کنار فئودال ها و دولتیها که در احتکار قلعه نقش مهمی داشتند، دوشادوش مردم آذربایجان حرکت میکرد و در مواقع بسیاری راهگشا بود، واقعیت این است که افرادی که در تهران نشسته بودند به فکر مردم آذربایجان نبودند و اگر نهادهای ملی و مردمی فعالیت نداشتند، معلوم نبود چه بلایی سر مردم آذربایجان می آید که از آن جمله می توان به نقش زنده یاد علی مسیو اشاره کرد که به رغم کشته شدن دو فرزندش به دست روس ها همچنان دست از مبارزه برنداشت. با این حال بعدها به دلیل سوق داده شدن به سمت تفکرات افراطی متاسفانه نقش و جایگاه خود را از دست داد. به طوری که ثقهالاسلام سه سال آخر کار این انجمن، خود را از آن جدا کرده بود. حتی کسروی یکی از دلایل نابودی مشروطه را رشد قارچ وار انجمن ها و اندیشه های رادیکال آن ها می داند.
ابوالحسنی هم چنین به تلاش های شیخ محمد خیابانی در راستای دفاع از حقوق مردم آذربایجان اشاره کرد و افزود: در سال ۱۹۱۹ میلادی شیخ محمد خیابانی که پیشینه مبارزاتی داشته و شعبه حزب دموکرات را ایجاد کرده بود، به دلیل اینکه احساس میکرد، کسی به فکر مملکت نیست رسماً به مبارزه پرداخت.
وی ادامه داد: در رابطه با انگیزه های قیام خیابانی حرف و حدیث زیاد است؛ افرادی که مثل علی اصغر شمیم دلیل قیام او را تمایل به جدایی آذربایجان از ایران می دانستند، بعضی ها معتقد بودند او محتاطانه عمل میکرد، اما در نهایت آرزویش ملحق شدن به کشورهای عثمانی و روسیه بود، با این حال کسانی که منصف بودند، اذعان می کردند که خیابانی با متانت از مشیرالدوله درخواست استقلال آذربایجان داخل مرزهای کشور را بدهد، چرا که او دولت مرکزی ایران را شایسته رسیدگی و سر و سامان دادن به وضعیت آن زمان نمی دانست.
ابوالحسنی با تاکید بر جایگاه ویژه تبریز در مشروطه، کتاب «مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی» نوشته سید جواد طباطبایی و کتاب «تبریز شهر اولین ها» نوشته صمد سرداری نیا، کتاب « انقلاب مشروطیت ایران» اثر ادوارد براون و کتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» نوشته مهدی ملک زاده را از جمله منابع معتبر در این زمینه دانست و تصریح کرد: هیچ یک از نظر اعتبار و مستند بودن به پای کتاب «تاریخ مشروطه ایران» نوشته احمد کسروی نمی رسد.
وی با اشاره به گفتوگوی عباسمیرزا با «ژوبر»؛ فرستاده فرانسه، در مورد دلایل عقبماندگی ایران و راههای پیشرفت افزود: ژوبر در جایی می گوید « من تعجب می کنم که در آن زمان کسی در تبریز از واکسیناسیون صحبت می کرد».
ابوالحسنی تاکید کرد: عباس میرزا ۳۰۰ سال از زمان خودش جلوتر بود و اگر یک سال قبل از پدرش فوت نمی شد، احتمالاً مسیر تاریخ ایران عوض می شد.