به گزارش خبرنگار پایگاه خبری یاز اکو، کاش اینجا لوکیشن ضبط فیلمهای هالیوودی بود و من تماشاگری که با هیجان در تماشای ضبط سکانسهایش است، اما چه قدر تلخ است گفتنش که اینجا (گورستان عمو زینالدین) محل تولد زینب پاشای خودمان است.
این گورستان متعلق به دوره قاجار است و هنوز چندان قدمتی ندارد که خفتگانش چنین غریب ماندهاند. مکان خوفناک مهر و موم شدهای هم که دیده میشود، مرده شورخانهای است که روزی روزگاری ظاهرا ثبت ملی شده است، شاید بهتر است بگوییم، (طرد ملی)! خاک اینجا اما علیرغم تمام بیمهریها غریب نواز است، چرا که بر اساس شواهد و قرائن قبور هفت شهید گمنام جنگ جهانی دوم را این همه سال در دل خود پنهان کرده است. همانند چهار شهید و همرزم دیگر خفته خود در قبرستان قوم تپه. با این تفاوت همرزمانشان در قوم تپه دارای هویت و یادمان هستند، اما به غیر از چند نفر از ریش سفیدان اصیل زینالدین، کسی شهدای مدفون در اینجا را به یاد ندارد.
ملیتشان معلوم نیست و اسمشان میتواند علی، رضا، ابوالفضل، اسماعیل، اصغر، غلام، هاردی، الکس یا هرچیزی باشد، اما زیبایی داستان اینجاست که اینها برگی از اسناد افتخار ملی آذربایجان هستند. تلخی حکایت هم اینجاست که در شهری که میراث فرهنگی ثبت شدهاش مثل آب خوردن محل بالا و پایین رفتن و شیطنت کودکان و نوجوانان یا جولان معتادان و احتمالا قاچاقچیان است، چگونه میتواند، مراقب هفت قبر کوچک سنگی بینامونشان باشد. وقتی میراث فرهنگی زندهمان چنین بیصاحب مانده است، چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم مدیران خواب آلودمان، قدر مردگان مان را بدانند؟!
ساعت ۴/۳۰ بعد از ظهر روز پنجشنبه! من، مریم یوسفی؛ دوست و همکار خوبم. آقای عموزینالدینی؛ تاریخپژوه خوش اخلاق، صبور و دغدغهمند که از قضای روزگار هم محلهای زینب پاشا نیز هست، رحیم پور عطا (ریش سفید محله عموزینالدین) سالک رحیمی (محقق ادبیات مراثی) و اسماعیل رخشا از هیئت امنای مسجد حاج آخوند، به همراه تعدادی از همسایهها که کنجکاوانه ما را از دور دنبال میکنند، آمدهایم تا راز چند دههای این شهیدان گمنام را برملا کنیم و بگوییم هر آنچه را که باید گفت.
مجید رضازاد عموزین الدینی؛ پژوهشگر تاریخ و دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه تبریز که بانی این تور گردشگری تاریخی است، در گفتگو با خبرنگار یاز اکو میگوید: عموزینالدین از محلات قدیمی تبریز است که در شمال این شهر قرار گرفته است، به نوشته دکتر مشکور، نام این محله در وقفنامه مظفریه که از عهد جهانشاه قراقویونلو به یادگار مانده، «امیر زین العارفین» آمده است. در نقشهای که در دوازدهم شعبان ۱۲۹۷ قمری و تحت عنوان «نقشه دارالسلطنه تبریز»(قراجهداغی) رسم شده از این محله به نام عموزینالدین نام برده شده است.
وی ادامه میدهد: در این نقشه همچنین «قبرستان عموزینالدین» قابل مشاهده است، اما همانطور که میدانید سال ۱۳۳۰ شمسی، قسمتی از این قبرستان کهن تبدیل به مدرسه شد، با این حال بخش قابل توجهی از این گورستان همچنان در پشت همین مدارس پابرجاست، گرچه سالها است که اجازه تدفین در اینجا داده نمیشود.
عموزین الدینی میگوید: این قبرستان قدیمی امروزه متروک گشته و رو به تخریب است و متاسفانه به محل تردد و تجمع معتادان تبدیل شده و به خاطر این مشکلات اهالی این محله از مسئولین امر تقاضا دارند تا به مشکلات این گورستان قدیمی رسیدگی کنند.
وی با اشاره به تاریخچه غسالخانه قبرستان عموزینالدین ادامه میدهد: این بنا تیرماه سال ۱۳۸۴ به شماره ۱۱۹۷۹در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردیده است، اما متاسفانه این اثر تاریخی و ملی نیز امروزه رو به تخریب نهاده و بدون هیچگونه مرمتی به حال خود رها شده و در حال تخریب است. امیدوارم که مسئولین میراث فرهنگی این بنا را نیز به حال خود رها نکرده و در مرمت و نگهداری آن بکوشند.
او که نویسنده کتاب «زینب پاشا» نیز هست، از این بانوی دلیر یاد می کند و میافزاید: با توجه به اینکه زینب پاشا؛ شیر زن تبریزی، از اهالی محله عموزینالدین بوده و به نظر برخی افراد مطلع، قبر وی نیز احتمالا در این قبرستان است (البته به نظر برخی دیگر از مطلعین ، زینب پاشا در کربلا وفات یافته و در همانجا دفن شده است)، اما مدفن پدر و مادرش قطعا همین جا است، بنابراین ایجاد یک بنای یادبود یا ثبت یک کوچه، خیابان یا میدان در این منطقه، از خواستههای مهم اهالی محله است.
این پژوهشگر تصریح میکند: قبرستان عموزینالدین نیز همچون قبرستان تاریخی قومتپه، مدفن برخی از سربازان فداکار جنگ جهانی دوم است که با سنگر گرفتن در پل آجیچای، مانع پیشروی سپاهیان متجاوز شوروی شدند و بعد از دو روز، در حالی که هیچ گلولهای برای ادامه جنگ نداشتند، مظلومانه در شهریور ۱۳۲۰ شمسی به شهادت رسیدند. وجود قبور این سربازان در محوطه قبرستان عموزین الدین در سالهای اخیر و توسط آقایان رحیم پورعطا و سالک رحیمی و اسماعیل رخشا، مطرح گردیده که این مسئله خود میتواند برای تبدیل این قبرستان به یک محوطه تاریخی با ایجاد یادبودی برای این سربازان گمنام، صفحه نوینی در تاریخ تبریز بگشاید. جالب اینکه برای سربازان دفن شده در قوم تپه یادمانی از طرف شهرداری تبریز ایجاد شده، اما برای قبور سربازان مدفون در« قبرستان عموزین الدین»، تاکنون اقدامی انجام نگرفته است.
تمام ریش سفیدان محله از وجود این هفت قبر آگاه هستند
رحیم پورعطا (پژوهشگر مراثی) در جریان این بازدید میگوید: ۷۰ سال است که من از وجود قبور این شهدای گمنام جنگ جهانی دوم در اینجا مطلع هستم. سنگ این هفت قبر با بقیه قبور متفاوت بوده و از سنگ «مستاوار» ساخته شده است. تقریبا تمام ریش سفیدان محله هک از وجود این قبور آگاه هستند.
وی با بیان اینکه پدرش شاعر اهل بیت بوده، می گوید: پدر من نیز در این گورستان دفن شده است. ما اهالی محله دوست داریم این مکان با حفظ هویت و بنای تاریخی اش، تبدیل به یک فضای عام المنفعه شود.
گورستان عموزین الدین بدون متولی، اما پر از مدعی!
اسماعیل رخشا در گفتگو با خبرنگار یاز اکو، با گلایه از بیاعتنایی مسئولین به خواسته اهالی محل، میگوید: اینجا سالهاست که بدون متولی به حال خود رها شده است، اما تا دلتان بخواهد مدعی دارد! از اوقاف بگیر تا شهرداری، میراث فرهنگی و…
یکی میخواهد اینجا را بکوبد و تبدیل به خانه سالمندان کند، آن دیگری هم که کلا خود را مالک اینجا میداند و اسم وقفی روی گورستان گذاشته است، در حالی که ذره ذره این گورستان را از قدیم اهالی محله خریده اند، سند خرید هم حی و حاضر دست ماست،
او ادامه میدهد: ما اهالی محل، مالکان واقعی اینجا هستیم و از مسئولان می خواهیم با حفظ این قبور، مجوز ساخت درمانگاه خیریه را در طبقه فوقانی این مکان بدهند، همین الان هم چند خیر آماده تامین هزینه های ساخت این درمانگاه هستند.
برای اینجا خواب های زیادی دیده اند
سالک رحیمی می گوید: من نمی دانم چطور مسئولین میراث فرهنگی اینقدر راحت این غسالخانه ثبت ملی شده را به حال خود رها کرده اند تا چنین تخریب شود. به جای اینکه در این گورستان که پدر و مادر زینب پاشا خفتهاند، یادمان زینب را نصب کنند، اینجا تبدیل به خلوتگاه معتادان شده است. کجای دنیا محوطه آثار تاریخی می توان سرنگ و بقایای استخوان و ورد و جادو دید؟!
مصائب همسایگی با گورستان
خانومی حین گشت و گذار ما در گورستان، سراغمان می آید و از سختی های همسایگی با این گورستان می گوید. از تردد شب و نصف شب معتادان و ترس از جان فرزندانشان تا تبدیل کوچه شان به محل پرتاب زباله ها.
او می گوید تابستان ها اینجا از دست پشه ها خلاصی نداریم. باران هم که می بارد، در داخل حفره قبرهای شکسته جمع می شود و بعد از مدتی به خانه ما که دیوار به دیوار قبرستان هستیم، نم می دهد. من میترسم روزی خانه روی سرمان آوار شود.
عکس ۲۰ سال قبل و عکس جدید از وضعیت غسالخانه
ساعت پنج بعد از ظهر روز پنجشنبه! به عکسی که آقای عموزین الدینی ۲۰ سال قبل از غسالخانه گرفته را در دستم گرفته ام و با چیزی که اکنون از این بنا باقی مانده مقایسه می کنم، کتیبه ای که ۲۰ سال قبل بود و معلوم نیست کی سرقت شده و جای خالی اش الان کاملا مشخص است، قسمتی از ساختمان که فرو ریخته، میراثی که به دلایلی سالها قبل ورودی اش را با آجر بسته اند تا معتادان نتوانند وارد شوند. تصویر کریه زباله ها در هر چهار گوشه گورستان هم که حکایت دیگری است.ما امروز آمده ایم تا مظلومیت میراث فرهنگی مان را فریاد بزنیم تا شاید، شاید و شاید چرت مسئولین میراث فرهنگی مان بپرد.