• امروز : سه شنبه - ۱ خرداد - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 21 May - 2024
3

صدای موتور می‌‌آید

  • کد خبر : 114190
  • 20 مرداد 1402 - 13:30
صدای موتور می‌‌آید
یاز اکو - از بهترین گزینه‌‌های کسب‌‌وکار در خیابان‌‌هایی که به خاطر خط ویژه یک‌‌طرفه می‌‌شود، و پارک کردن ماشین‌‌ها را ناممکن می‌‌سازد، خرید و فروش و تعمیر موتور است. چون موتورها نیازی به جای پارک در خیابان ندارند و می‌‌توانند خودشان را به پیاده‌‌راه و بین آدم‌‌ها و درخت‌‌ها بچپانند.

یاز اکو_ اصغر ایزدی جیران نوشت: پیت پیت پیت پیت پیت پیت. قیژ قیژ قیژ. بورس موتور پیاده‌‌راه‌‌های هر دو طرف خیابان حایل بین سنجران و باهار را به تملک خودش درآورده است. در هیاهوی موتورها و مشتری‌‌هایی که از سراسر شهر به اینجا آمده‌‌اند صدا به صدا نمی‌‌رسد. پیاده‌‌راه در قبضه‌‌ی غوغایی مردان جوانی است که نمایندگان فرهنگی هستند که اصالت آسایش‌‌محور محله را لگدکوب می‌‌کند. فیگورشان بازوهایی پر از ماهیچه است که نگارهای تتو را نمایش می‌‌دهند؛ انگشترهای رنگارنگی که جلوه‌‌ای هیبت‌‌آمیز به دست‌‌هایشان می‌‌دهد. به خود می‌‌جنبند تا برقی به سینه‌‌ و چراغ‌‌های موتورها بیاندازند. لختی بالای سر تعمیرکارها نظر کارشناسی می‌‌دهند. لختی دیگر با تسبیح تن‌‌های رفقا را شلاق‌‌کش می‌‌کنند. و حالا مثل من محو پهلوخواری بچه میمونی شده‌‌اند که درحالی‌‌که به تنه‌‌ی درختی بسته شده روی دسته‌‌ی موتورها جست‌‌وخیزکنان برای عابران عشوه‌‌گری می‌‌کند. جوانکی که ریش بلند و صاف دارد با حالتی از غرور و افتخار شاپور را به زیر بغل می‌‌زند و نوازشش می‌‌کند.

از بهترین گزینه‌‌های کسب‌‌وکار در خیابان‌‌هایی که به خاطر خط ویژه یک‌‌طرفه می‌‌شود، و پارک کردن ماشین‌‌ها را ناممکن می‌‌سازد، خرید و فروش و تعمیر موتور است. چون موتورها نیازی به جای پارک در خیابان ندارند و می‌‌توانند خودشان را به پیاده‌‌راه و بین آدم‌‌ها و درخت‌‌ها بچپانند. تا چشم می‌‌بیند موتورهایی هستند که در طرفین پیاده‌‌راه چرخ به چرخ چسبانده‌اند: ایروکس، کویر، وسپا، هوندا ۱۲۵، کلیک، یاماها، همتاز، پریشی. و قیقاژ موتور است که گوش را کر می‌کند. کار تعمیرات تنها راه باریکه‌‌ی موجود را هم بسته است. دختر جلویی من به زحمت توانست از بین تعمیرکار و مشتری‌‌ای که حواسش به موبایلش بود رد شود، با مجبور کردن پسرک برای عقب دادن تنی که لش کرده بود. او نمی‌‌توانست راهش را کج کند و از لبه‌‌ی خیابان استفاده کند چون خیابان به انحصار خط ویژه‌‌ی اتوبوس‌‌ها درآمده بود. و حالا که من ریسک کرده‌‌ام و بیرون پریده‌‌ام تا از مغازه‌های موتورفروشی عکس بگیرم، آنی متوجه شدم که اتوبوس آنچنان نزدیک بوده که بادی به پشت گردن و به پیراهنم انداخته است. برگشتم پیاده‌‌راه. شاگرد مغازه به روی موزاییک‌‌ها آب پاشیده و دارد پیاده‌رو را طی می‌کشد. من که بین دید زدن اسم مغازه‌‌ها و نوشتن آنها در نوت موبایلم پینک‌‌پنک بازی می‌‌کردم، موتور سیکلت عیوض‌زاده، ایزدپناه، نمایندگی مهدوی، موتور رویال، لوازم یدکی آذری، موتور سیکلت حسینی، هاج و واجِ موتورسواری شدم که موبایل به گوش‌‌چسبان با مرد جوانی بر ترکش وارد پیاده‌‌رو شد، و مثل قایقی روان از میان نهر موتورها راهش را شکاف و رفت.

سر خیابان موربی که راهی به محله باز می‌‌کند، بدن نحیف موتوری به نمایش گذاشته شده که فقط اسکلتش باقی مانده است: بدون روکش و صندلی با آینه‌‌هایی که قهر کرده و فروافتاده‌‌اند. هر جایی از بدنش زنگ زده است، مثل خانه­های قدیمی سنجران. این نه درسی برای عبرت، بلکه نشان تصاحب کل پیاده‌‌رو توسط صنف موتورفروش‌‌هاست. محله‌‌ی سنجران که زمانی، از استانبول قاپیسی تا گجیل قاپیسی و تا راستا کوچه، جزو باروی اصلی شهر بود و سرمایه‌‌داران املاک هزاران متری‌‌اش متنفذین تبریز بودند، حالا مقهور جولان‌‌گاه این مردان جوان و این اشیاء متحرک شده است. دو هفته پیش ظهر تاسوعا بود که جوان‌‌های موتورسوار سکوت خیابان کناری ایکی قالا را قان و قان شکسته بودند، با تی‌‌شرت‌‌های مشکی و شالی بر گردن و خط سفیدی بر موهای سر. موتورها مثل ماهیانی خشمگین در معابر تنگ محله لیز می‌‌خوردند.

در این نمایشگاه پر زرق و برق اشیاء و آدم‌‌هایی که در پیاده‌‌راه مست اشیاء شده‌‌اند، فقط درخت‌ها هستند که بین خانه‌‌ها و خیابان ایستاده‌‌اند و حدود نیم متری از پیاده‌راه را چوبی و سبز کرده‌اند. مابقی فضای تنفسی و ادراکی، دود است و صدا. اما موتورها اجازه نمی‌‌دهند درخت‌‌ها لطفی به این خیابان سرسام‌‌آور بدهند. موتورها دسته‌‌ای موربی و دسته‌‌ای کتابی بین درخت‌‌ها جا شده‌‌اند. مورب‌‌ها به خاک پای درخت‌‌ها تجاوز کرده‌‌اند و کتابی‌‌ها چرخ جلویی‌‌شان را چسبانده‌‌اند به آبراهه‌‌ی کوچک و مثلثی خط ویژه‌‌ی اتوبوس.

پشت این بورس موتور، محله‌‌ی سنجران آرام به خواب رفته است. پشت هیاهوی موتورها و غوغای مردان جوان، کوچه‌‌هایی هست که در آنها آدم‌‌هایی زندگی می‌‌کنند که تا بیست سال پیش تصور نمی‌‌کردند گذر محله‌‌ی قدیمی‌‌شان روزگاری به کام اگزوزهای موتورها کشانده شود، گذری که در اختیار صاحبان کسب‌‌وکارهایی بی‌‌سروصدا بود. برای ساکنین اغلب سالخورده‌‌ی سنجران، که گاه دستگیره‌‌‌‌ای به دیوار کوچه کوبیده‌‌اند تا خود را از یک پله بکشند بالا، چه نسبتی هست با این شیء محرک جوان‌‌پسند؟ مردمانی که به درون گراییده و اندرون خانه را کاشانه کرده‌‌اند، چه نسبتی هست با مردانی که بیرونیِ خیابان را نمایش‌‌خانه کرده‌‌اند؟ اما این شیء و اشیاء بزرگ‌‌تری که موتور به شکم داده‌‌اند با آنها کار داشته و دارند. زور وسایل نقلیه‌‌ی موتوری، از هفتاد هشتاد سال قبل، از محرک‌‌های اصلی طرح‌‌های مسیرگشایی در محله‌‌های بافت قدیمی و تاریخی تبریز بوده و هست: قدم‌‌گشایی ماشین به محله، پاگشایی مدرنیته به سنت.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=114190
  • نویسنده : اصغر ایزدی جیران، دفترچه یادداشت میدانی، تبریز، سنجران، عصر 18 مرداد 1402
  • ارسال توسط :
  • بدون دیدگاه

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});