به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یازاکو به نقل از دیلی صباح، تیره بختی خاورمیانه ناشی از فقدان اهداف توسعه است. دستیابی به صلح و ثبات می تواند وابستگی به نفت را برطرف کند، اما نهادهای تأثیرگذار برای حفظ تولید انرژی حیاتی در برابر تغییرات مقاومت می کنند.
چه در دنیای دوقطبی جنگ سرد و چه در دوران چند قطبی در قرن بیست و یکم، ما شاهد تمرکز شدید مراکز قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی در خاورمیانه هستیم. متأسفانه، این افزایش علاقه و تسلط به بیثباتی بیوقفه در منطقه دامن زده است.
بدیهی است که خاورمیانه، اصطلاحی که در ابتدا برای توصیف جغرافیایی منطقه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ابداع شد، مهمترین سهم خود را از نظر بهرهوری، کارایی و تجارت بینالمللی در دادههای تاریخی در طول این دوره به اقتصاد جهانی کرد. تسلط امپراتوری عثمانی با این حال، با شروع عصر نفت در طول انقلاب صنعتی دوم، اقتصادهای غربی که به دنبال سرعت بخشیدن به صنعتی شدن و افزایش ثروت بودند، توجه خود را به آغاز مرحله “استعمار نفت” معطوف کردند و خاورمیانه را در وضعیت آشفتگی و بی ثباتی فرو بردند.رویکردی که بیش از یک قرن ادامه داشته است.
علت اصلی بدبختی خاورمیانه در نبود اهداف توسعه نهفته است. اگر منطقه بتواند صلح و ثبات را برقرار کند و فضای سرمایه گذاری جذابی ایجاد کند، پیشرفت های اساسی در بخش های مختلف می تواند موضوع وابستگی به نفت را برطرف کند. متأسفانه، نهادهای با نفوذی که ثبات را در منطقه ترویج می کنند، در برابر تغییر سرنوشت خاورمیانه که متکی بر درآمد نفت است، مقاومت می کنند. این اکراه همچنان ادامه دارد، زیرا تغییر تولید نفت و گاز طبیعی مورد نیاز این نهادهای تاثیرگذار در منطقه را مختل میکند و امکان مدیریت آسانتر قیمتهای انرژی مبتنی بر فسیل را فراهم میکند.
اگرچه کشورهای خاورمیانه می دانستند که در چنین گردابی قرار دارند، اما در سپتامبر ۱۹۶۰ سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) را تأسیس کردند و دولتمردان غرب را با قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰ تهدید کردند. آنها در برابر قدرت بازی سازی مراکز قدرت آنطور که می خواستند موفق نبودند. در طول ۵۰ سال گذشته، بی ثباتی عمیق همچنین تمرکز خاورمیانه را بر پروژه هایی که می توانند در منطقه تغییر ایجاد کنند، مانند پروژه های زیربنایی و روبنایی، لجستیک و مراکز تجاری، به تاخیر انداخت.
مناطق ویژه صنعتی، بنادر مشترک، راهآهن و پروژههای شبکه لجستیکی که ترکیه بارها تلاش کرده است تا همراه با بسیاری از کشورهای خاورمیانه ایجاد کند، با «جنگهای نیابتی» که به واقعیت تلخ منطقه تبدیل شده، مسدود شدهاند.
ماهیت بی ثباتی در خاورمیانه این است که این منطقه هرگز به توانایی تعیین سرنوشت و آینده خود دست نیافته است. فرض کنید این امر محقق شود و فرصت های همکاری اقتصادی، تجاری و فناوری میان کشورهای منطقه افزایش یابد و وابستگی منطقه به درآمد سوخت های فسیلی کاهش یابد. در آن صورت تسلط مراکز قدرت در خاورمیانه نیز تضعیف خواهد شد. بر این اساس، لازم است سرنوشت منطقه از جغرافیایی متمرکز بر صادرات مواد اولیه با ارزش افزوده پایین به تبدیل شدن منطقه به جغرافیایی که محصولات و خدمات با ارزش افزوده بالاتر را مبادله می کند، تغییر دهد.
در این راستا تنها درآمد گردشگری را که منطقه به دلیل بی ثباتی از دست داده است محاسبه کنید اینجاست که ضرورت حفظ صلح و پایداری برای بهره گیری از ظرفیت های منطقه با اتکا به همکاری تمامی کشورهای منطقه بیش از پیش نمود می یابد.