یازاکو؛ فرانک نوروزی – ناصر مطلبزاده، استاد دانشگاه در این نشست با بیان اینکه دراماتیک بودن رمان “سالار مگسها” برای ما درس های مهمی بههمراه دارد، گفت: این کتاب اساسا رمانی جغرافیا محور نیست و نویسنده شخصیتهای داستان را در جزیرهای ناشناخته توصیف کرده تا مخاطب در بند جغرافیا و نژادهای مختلف نباشد.
این استاد دانشگاه در رابطه با شخصیتپردازی داستان توسط نویسنده گفت: نویسنده تمامی تعلقات را کنار گذاشته است تا ببیند زمانی که انسانها در حالت ماقبل تمدنی رها شوند، چه اتفاقی می افتاد؟
از نظر مطلبزاده، این رمان مطالعهای است از وضعیت انسانی که از تمدن به زمان پیشا تمدنی پرتاب میشود، و احتمالا نظر افرادی که این رمان را مطالعه کردهاند، این است که نویسنده در کتاب به دنبال اثبات این است که انسان در حالت پیشا تمدنی قادر به ادامه و پیشرفت نیست و احتمالا دست به خشونت و رفتارهای غیر انسانی میزند.
وی تاکید کرد: اساسا نکته مرکزی این کتاب در این سوال خلاصه میشود که “اگر انسان دور از تمدن باشد، چه اتفاقی میافتد؟ یا آیا انسان میتواند با توجه به طبیعت و سرشت خویش، خود را نجات دهد؟ آیا دیگر انسانها از دست او در امان خواهند بود؟
مطلبزاده، با اشاره به اندیشه یکی از فلاسفه قرن ۱۷ به نام “توماس هابز” که معتقد بود “انسان ذات شروری دارد و به دنبال شرارت است و هنگامی که از تمدن دور باشد، به دنبال فرصتی است که این شرارت را به منصه ظهور برساند” ادامه داد: در مقابل این دیدگاه، فیلسوفی به نام “ژان ژاک روسو” معتقد است انسان دارای ذاتی پاک و نجیب است و چیزی که باعث وحشیگری و شرارت او میشود، تمدن است، چرا که در زندگی متمدن انسان به دنبال مقام و ثروت است.
وی با اشاره به نارضایتی اهالی علم و ادب از تمدن به ویژه شهریار افزود: تمدن در اکثر موارد عامل شرارت انسان است و تنها چیزی که میتواند آن را نجات دهد، یک سامانه اجتماعی است که در پرتو آن انسانها کنار یکدیگر زندگی صلحآمیزی داشته باشند.
ذات نجیب، ذات شرور
مقصود اسمعیلی؛ استاد دانشگاه در این جلسه با اشاره به سابقه دیدگاه بدبینانه به ذات بشر اظهار کرد: این دیدگاه به زمان یونان باستان برمیگردد. در حالت کلی عصر روشنگری در اروپا با فیلسوفانی مانند ژان ژاک روسو آغاز شد که اولا به اصل شکاکیت و دوما به عقلانیت معتقد بودند.
وی با بررسی نظرات صاحبنظران قرن بیستم از جمله انیشتین، نیچه، فروید و داروین افزود: انسان ذاتا پاک سرشت است، اما شرایطی که انسانها را به ” توده ” تبدیل میکند، باعث تغییراتی در آنها میشود، چراکه انسان موجودی اجتماعی است و پیرو دیگران، بنابراین اگر رفتار انسان کنترل شود، سرشت او نیز پاک خواهد ماند.
این استاد دانشگاه همچنین اظهار داشت: عنوان کتاب “سالار مگسها” توسط مترجم کتاب تغییر یافته و نام اصلی آن “دیوانههای درون” بود که در اصل اشاره به دیوانگی درون ذات انسان داشت.
عدم تحقق خوشبختی جمعی
یونس شادی شادباد با بررسی کتاب سالار مگسها از دیدگاه ” انسان، خلقت و جهان تضاد” گفت: هریک از عناصر موجود در این رمان سمبل بخشی از طبیعت هستند، مثل جزیره که سمبل کره زمین است.
به گفته وی، از دیدگاه این رمان، جبهه شرور دارای شاخصههایی همچون خشن، ظاهرساز، دروغگو، جنگطلب، غیرمنطقی، تفرقهانداز و… است. همچنین تقسیم شدن قدرت بین دو گروه در این رمان، نشانگر دو راهیهای موجود در زندگی انسان است.
وی در ادامه بررسی عناصر رمان پرداخت و افزود: وجود آتش، در این کتاب نماد عشق و معرفت است که بدون آن خوشبختی امکانپذیر نخواهد بود، همانگونه که در دنیای امروزی با وجود علم و تکنولوژی همچنان خوشبختی جمعی محقق نشده است.