یازاکو؛ امین طبقچی – با توجه به سخنان رئیس جمهور محترم، دکتر مسعود پزشکیان، که از چگونگی گمشدن روزانه ۲۰ میلیون لیتر سوخت، اظهار بیاطلاعی کرده بود، واقعیات تلخی به ذهن متبادر میشود. میتوان به جد اذعان کرد که این عدد، تنها نقطهای از بحرانی است که کشور در آن غرق شده است. با اینکه تولیدکننده و عرضهکننده اصلی سوختِ خود هستیم، این معضل و این اظهارات و آنچه در حال وقوع است، نشان میدهد که نه تنها در بخش سوخت، بلکه در سایر حوزهها نظیر آب، برق، و گاز، با کجمدیریتی فراوانی روبهرو هستیم.
ناترازی برق و گاز، تعطیلی کارخانهها، و نارضایتی روزافزون مردم به کمبودها، همگی نشانگان یک سیستم مدیریتی ناکارآمد و فاقد تخصص است. داستان مگوی ناترازی به جایی رسیده است که دولت تصمیم بر واردات برق از ترکمنستان گرفته است. اما این تصمیم نابههنگام هم امسال کمکحال ناترازی انرژی نخواهد بود، زیرا زمان انعقاد قرارداد به تابستان ۱۴۰۴ موکول شده است. فراتر از سوخت، در حال حاضر کشور با بحرانهایی چون آلودگی هوا، کمبود آب، و قطعهای مکرر برق مواجه است. طبق آمارها، نوسانات دمای هوا و نیاز به انرژی بیشتر در فصول مختلف، فشار بر شبکههای توزیع را بالا برده و موجب نارضایتی عمومی و بحرانهای اقتصادی شده است. در این میان، فقر و گرانی مواد اولیه و کالاهای اساسی به زندگی روزمره مردم آسیب قابل توجهی زده است. با کاهش قدرت خرید خانوارها و افزایش بیکاری، به نظر میرسد وضعیت به سمت بحرانیتر شدن پیش میرود.
با اشاره به تجربیات کشورهای دیگر نظیر شوروی و کوبا میتوان یادآور شد که سیستمهای دولتی به تنهایی قادر به پاسخگویی به نیازها و خواستههای مردم نیستند و به بنبستهایی میرسند که نتیجهای جز فساد، رکود، و نارضایتی عمومی نخواهد داشت. با تمرکز بر روی مدیریت متمرکز و دولتی، نهتنها منابع به درستی مدیریت نمیشوند، بلکه به گسترش فساد و رانتخواری دامن زده میشود که نمونه آشکار آن قاچاق سوخت و حاملهای انرژی به دلیل ارزانی آن به خارج از کشور است. وضعیت ناترازی در منابع انرژی کشور به شدت نگرانکننده است.
طبق گزارشهای رسمی و منابع معتبر، در سال ۱۴۰۲، ناترازی برق در حدود ۳۰ هزار مگاوات رسیده بود. این ناترازی به شدت بر روی تداوم تأمین برق در فصلهای گرم و سرد سال تأثیر گذاشته و منجر به خاموشیهای مستمر و تعطیلیهای مکرر میشود. در سال گذشته، مصرف گاز کشور به ۶۰۰ میلیون متر مکعب در روز رسید، در حالی که تولید داخلی حدود ۵۰۰ میلیون متر مکعب بوده است. این به معنای ناترازی ۱۰۰ میلیون متر مکعبی در این بخش است. این کمبود باعث افزایش قیمت گاز و اختلال در تأمین گرمایش در فصل سرد و تعطیلی کارخانجات شده است.
تولید بنزین در کشور حدود ۱۰۰ میلیون لیتر در روز است، اما مصرف روزانه متوسط به بیش از ۱۲۰ میلیون لیتر رسیده است. این ناترازی تقریبی ۲۰ میلیون لیتر در روز بر مشکلات موجود افزوده و موضوع قاچاق سوخت را داغتر کرده است. طبق آمارها، نزدیک به ۱۵ میلیون لیتر بنزین به صورت قاچاق از کشور خارج میشود. در مورد گازوئیل، با تولید حدود ۷۰ میلیون لیتر در روز و مصرف تقریبی ۸۰ میلیون لیتر، ناترازی ۱۰ میلیون لیتر در روز وجود دارد. قاچاق گازوئیل نیز به شدت در حال افزایش است و تخمینها نشان میدهد که حدود ۸ میلیون لیتر گازوئیل به صورت غیرقانونی به کشورهای همسایه منتقل میشود.
عدم داشتن مدیریت کارآمد و ناپایداری در سیاستگذاری انرژی داخلی و خارجی به بحران عمیقتری منجر شده است. وقتی تصمیمات بدون تحلیل و پیشبینی صحیح گرفته میشوند، ناترازی به بخشی جداییناپذیر از واقعیت موجود تبدیل میشود. آیا واقعاً تحمل فاجعه خاموشیهای روزافزون و تعطیلی مراکز صنعتی و کسبوکارهایی که نتیجه بیتدبیری است، برای مردم قابل قبول است؟
با هدررفت نزدیک به ۲۵ درصد از انرژی تولیدی، آیا نیاز به یادآوری این واقعیت هست که این مقدار انرژی میتوانست بخش چشمگیری از ناترازی را جبران کند. اتلاف انرژی تنها نشانهای از سوءمدیریت و غفلت از منابع ارزشمند است. وقتی شبکههای توزیع دچار ناکارآمدی هستند، آیا نمیتوان نتیجه گرفت که سیاستگذاران و مسئولان بهطور جدی نسبت به این موضوع بیتوجهی کردهاند؟
موضوع دیگر، قاچاق سوخت و انتقال دهها میلیون لیتر سوخت به کشورهای همسایه، گواهی دال بر فساد و ضعف شدید نظارتی در این حوزه است. آیا وجود تمام این قاچاقها به معنی این نیست که نهادهای نظارتی ما عاجز از کنترل اوضاع هستند؟
واقعاً جای تعجب دارد که در کشوری با این میزان منابع طبیعی، افراد و سازمانهای خاص به سادگی میتوانند از کمبودهای داخلی سوءاستفاده کنند. همچنین عدم توجه به استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و پیشرفته، نشاندهنده آیندهای خطرناک و عدم راهکار در برابر آلودگیهای روزافزون است. آیا این عدم استفاده از فناوریهای نوین به معنی بیعلاقگی و محافظهکاری مسئولان نیست؟
در عصر حاضر که کشورهای دیگر به دنبال استفاده بهینه از منابع هستند، ایران همچنان در باتلاق سوختهای فسیلی غوطهور است. این موضوع اینچنین مینماید که کشور در حال رکود و ناتوانی مدیریتی در چنین حوزههای حیاتی است.
مسئولان باید به جای توجیه و بیتوجهی، به صورت جدی و عمیق به حل این بحران پرداخته و تمام توان خود را برای اصلاحات لازم به کار بگیرند. فقدان اراده سیاسی و عدم توجه به علل اصلی ناترازی در انرژی، کشور را به سمت بحرانی بزرگتر سوق میدهد. آیا زمان آن نرسیده که دست از تکرار اشتباهات بر داریم و به دنبال راهحلهای منطقی و عملی باشیم؟ کشور در آستانه تحولات حساس و سرنوشتسازی است و لازمه هوشیاری، نیاز به تاکید بیشتر ندارد.