• امروز : افزونه پارسی دیت را نصب کنید
  • برابر با : Wednesday - 16 April - 2025
0
در ۳۸ امین سالمرگ استاد غلامحسین بیگجه‌خانی

از کوچه بازار تبریز تا قرار گرفتن در فهرست بزرگان موسیقی عالم شرق در یونسکو

  • کد خبر : 176707
  • 26 فروردین 1404 - 11:45
از کوچه بازار تبریز تا قرار گرفتن در فهرست بزرگان موسیقی عالم شرق در یونسکو
یازاکو - زنده یاد استاد بیگجه خانی از اساتید علم مکرر درخواست داشت که به او نگاه و اندیشه های بزرگان ترک موسیقی عالم شرق از جمله ابو نصر محمد فارابی،عبدالقادر مراغه ای،صفی الدین ارومیرا با زبان ساده بیان کنند تا روحش جلا یابد و اندیشه های آنها را در الحان و ساز و موسیقی و شادی روح و روان مردم، در قالب ساز و نواز و آهنگ و نوا به اوج برساند.

به گزارش یازاکو، زنده یاد استاد بیگجه خانی از اساتید علم مکرر درخواست داشت که به او نگاه و اندیشه های بزرگان ترک موسیقی عالم شرق از جمله ابو نصر محمد فارابی،عبدالقادر مراغه ای،صفی الدین ارومیرا با زبان ساده بیان کنند تا روحش جلا یابد و اندیشه های آنها را در الحان و ساز و موسیقی و شادی روح و روان مردم، در قالب ساز و نواز و آهنگ و نوا به اوج برساند.

در میان نوازندگان و هنرمندان موسیقی ایران نام استاد 《غلامحسین بیگجه خانی》بعنوان احیا کننده تار نوازی مکتب موسیقی تبریز بیش از همه شنیده میشود ومی‌درخشد.

از متن مردم برخاسته ،خود ساخته ، ساده و صمیمی با ایل ،تبار و مردمش بود. و بدون اینکه دانشگاهی ببیند یا دوره های آکادمیک موسیقی را بگذراند بصورت عملی و تجربی و دهان به دهان و دقت در هنرنمایی دست و زبان بزرگان، فوت و فن این هنر را از نوازندگان و سرایندگان موسیقی در کوچه و بازار و در محافل هنری و خانگی یاد گرفته بود.

در روزگاری که از وسایل الکترونیکی و مدرن ضبط صدا و تصویر و انتشار آن در گستره عمومی خبری نبود کنسرت‌هایی که در باغ گلستان و تالار ارک تبریز برپا می نمود سینه به سینه و در نوارهای قدیمی دست به دست می گشت و در بین اقوام و ملیت های مختلفی منتشر میشد.در بین ترکان قفقازو آنادولی و سواحل خزر و آسیای مرکزی تا ترکان اویغورستان چین آوازه ای بلند یافته بود.در رادیو های کشورهای همسایه آثار بی نظیرش پخش می شد.زندگی آرام و ساده ای داشت هیچ وقت غرور در وجودش شکل نگرفت و به مردمش پشت و پا نکرد.پله پله و قدم به قدم در این وادی پخته و آبدیده شده بود در میان تشویق های هنر دوستان در تبریز،تهران،شیراز،نیشابور. مراغه و هرجای گستره سرزمینی ایران بزرگ، تصانیف ماندگار با همنوازیهای دلکش اش ،داشته های مکتب تار موسیقی تبریز را به رخ می کشاند در جشن هنر شیراز آواز افشاری چون بلبلان غزلخوان شگفتی همگان را بر انگیخت با شناخت بی نظیرش از موسیقی دستگاهی به اجراهای با حال و با هوای قالب بیات ترک و سه گاه همگان را مجذوب و ضبط و پخش آن در شبکه های ملی تلویزیون آوازه اش را به یونسکو و پاریس می کشاند و بقول نورعلی برومند مضراب زدن بیگجه خوانی همچون گنجشکی که دانه از زمین بر می‌دارد که مضراب تند و در عین حال آرام و نرم دلها را می ربایاند. بیگجه خانی نام بزرگی یافته و بخشی از آلام و دردهای مردم در آوازها و سرودها و نوازندگی این مرد وارسته و هنرمند نمود عینی می یافت.به اذعان دوستان هم معاصرش ،هیچگاه دنبال شهرت و ثروت نبود و در به رخ کشاندن داشته های غنی ادبی و فولکلور وغنای فرهنگی و هنری زاد و بومش لحظه ای کوتاهی نکرد.هم در حکومت یکساله دموکرات‌ها در تبریز ،هم در دوره پهلوی اول و دوم و هم در انقلاب اسلامی کارش را با جدیت دنبال کرد.و هدف او هنر برای عموم و شادی آنها و کاستن از آلام و در های مردم بود.

در مطالعات نگارنده در باره این شخصیت جاویدان در تاریخ موسیقی به مطلبی در روزنامه همشهری در باره این استاد برجسته و ممتاز برخورد کردم که آن را برای آشنایی بیشتر مخاطبان و خوانندگان گرامی این یادداشت می آورم.

حسینقلی بیگجه‌خانی می‌خواست تا پسرش غلامحسین به تحصیل در مدرسه ادامه دهد و خود نیز کارگاه بافتِ فرش دایر کند ولی در سال ۱۳۱۰ به‌علت ابتلا به سرطان درگذشت و سرنوشت غلامحسینِ نوجوان در آن سال، به‌نحوِ دیگری رقم خورد. گویی دستِ تقدیر، سرنوشتِ غلامحسین را با موسیقی عجین کرده بود.

غلامحسین سیزده ساله، کفالت و سرپرستی خانواده‌اش را برعهده گرفت و با پیشنهاد شاگردِ وفادارِ پدرش، رضاقلی زابلی‌آذر ترک تحصیل کرد تا تارنوازی را از او بیاموزد و از عهده‌ی معاش و مخارج خانواده برآید. رضاقلی زابلی آذر بی‌هیچ چشمداشتی، در یاد دادنِ آنچه که از نوازندگی تار می‌دانست، دریغ نکرد.

غلامحسین که استعداد خوبی در یادگیریِ گوشی یا شفاهیِ موسیقی داشت، همین‌که کوک و پردهای تار را شناخت و مضراب و پنجه‌اش راه افتاد، از صفحات گرامافون تقلید کرد. او که سن کمی داشت، دمِ درِ قهوه‌خانه‌ها می‌ایستاد و به موسیقی که از گرامافون پخش می‌شد، گوش می‌داد. آواز سیدحسین طاهرزاده، قمرالملوک وزیری، رضاقلی میرزاظلی و … را با سازِ مرتضی نی‌داود، علی‌اکبر شهنازی، ارسلان درگاهی و … می‌شنید، آن‌ها را زیر لب زمزمه و تکرار می‌کرد و به طرف خانه می‌دوید تا شنیده‌هایش را با تار بنوازد. او صبح و شب تار می‌نواخت و تار می‌نواخت!

غلامحسین را به مجالس زنانه دعوت کردند و وی توانست معاش خانواده‌ی تحتِ تکلّفش را تأمین کند.

به‌تدریج با خوانندگانی چون مهدی‌خان صوتی و میرعلی‌اصغر صادق‌الوعد هم‌نوازی کرد تا اینکه در حدود سال ۱۳۱۵ گروه سه نفره‌ی غلامحسین بیگجه‌خانی (تار)، محمود فرنام (قاوال) و میرعلی‌اصغر صادق‌الوعد (آواز) شکل گرفت.

او در حدود سال ۱۳۲۰ ازدواج کرد. در همان ایّام، ابوالحسن اقبال‌آذر در شهرداری تبریز اشتغال داشت و پیشتر، تعریف و توصیفِ غلامحسین بیگجه‌خانی را شنیده بود. در جایی که گویا محفلی بوده ، با هم آشنا می‌شوند و همکاریِ گروه سه نفره‌ی بیگجه‌خانی، فرنام و اقبال‌آذر آغاز می‌شود.

غلامحسین بیگجه‌خانی در نواختن قطعات ضربیِ ساخته‌ی دیگران ، به‌ویژه رِنگ‌ها چنان خلاقیت ، ابتکار و بدعتی از خود بروز می‌داد که نمی‌دانیم حاصلِ کار و نواخته‌های او را دگره‌ای از آثار دیگران بنامیم یا آهنگ و ساخته‌ای نو! او ذوق نغمه‌پردازی و آهنگ‌سازی نیز داشت. سه تصنیف ساخت و سه تصنیفِ دیگر نیز به او منسوب هستند. همچنین گفته می‌شود قطعه‌ی ضربیِ بی‌کلامی در مایه‌ی گریلی، رِنگی در دستگاه چهارگاه و نیز چند رِنگ دیگر، از ساخته‌های غلامحسین بیگجه‌خانی هستند. در واقع، بیگجه‌خانی ظرفی بود که هر محتوایی را آن‌گونه که می‌خواست، شکل می‌داد.

بیگجه‌خانی از سال ۱۳۲۴ ش در ارکستر فیلارمونیکِ فرقه‌ی دموکراتِ آذربایجان که به رهبری جهانگیر جهانگیراُف تشکیل شده بود، در کنار نوازندگان تارِ ایرانی نواخت و از سال ۱۳۲۵ ش که رادیو تبریز شروع به کار کرد، او نیز یکی از نوازندگان رادیو تبریز شد و در آنجا با آوازِ میرعلی‌اصغر صادق‌الوعد، توران لطفی، ابوالحسن اقبال‌آذر، فاطمه زرگری و … و نیز دایره‌ی فرنام و تمبکِ صدیقی هم‌نوازی کرد.

آثار غلامحسین بیگجه‌خانی، از سال ۱۳۳۷ ش در صفحاتِ ۴۵ دور عرضه شدند و از سال ۱۳۳۸ ش سرپرست گروه‌های موسیقی ایرانی شماره‌ی ۱ , ۳ و نیز برنامه‌ی شکوفه‌ها در رادیو تبریز شد.

کارگاه موسیقی رادیووتلویزیون مرکز تبریز یا همان مرکز حفظ‌واشاعه‌ی موسیقی تبریز از سال ۱۳۵۳ در تبریز دایر گشت و غلامحسین بیگجه‌خانی در آنجا هنرآموز تار ایرانی شد تا هنرجویان به‌صورت شفاهی و گوشی از آموخته‌های او بهره‌مند شوند.

او در سال ۱۳۵۴ ش توسط داریوش صفوت به جشن هنر شیراز معرفی شد و کنسرتی را در آواز افشاری با همراهیِ دایره‌ی محمود فرنام و سپس در سال ۱۳۵۵ ش کنسرت دیگری را در دستگاه ماهور با همراهیِ کمانچه‌ی مهدی آذرسینا و دایره‌ی محمود فرنام و … اجراکرد. جشن هنر شیراز و به‌ویژه کنسرت آواز افشاری، نقطه‌ی عطف مهمی در زندگیِ هنریِ غلامحسین بیگجه‌خانی محسوب می‌شود چرا که از آن به‌بعد، به‌عنوان چهره‌ی هنریِ شناخته شده‌ای در ایران مطرح گشت و برای تدریس، به مرکز حفظ‌واشاعه‌ی موسیقی ایرانی در تهران دعوت شد. اغلبِ تارنوازانِ برجسته‌ی معاصر که در اواخر دهه‌ی ۱۳۵۰ دانشجوی موسیقی بودند، از منش هنری و شیوه‌ی تارنوازی غلامحسین بیگجه‌خانی تأثیر پذیرفته‌اند. در آنجا بود که نورعلی برومند، نحوه‌ی مضراب زدنِ بیگجه‌خانی را به دانه‌گرفتنِ گنجشک از زمین تشبیه کرد. یعنی مضرابی سریع، ولی نرم وشمرده!

اوجِ پختگیِ تارنوازیِ غلامحسین بیگجه‌خانی را می‌توان در دهه‌ی ۱۳۵۰ دید. روزگار را با دو کار سپری می‌کرد، کنسرت و تدریس، آن هم در تهران، تبریز و شیراز. به‌قولِ خودش، اغلب در سفر بود و سه چیز لوازمِ سفرش بودند: چمدان، تار و عصا!

در مجموع، شاخص‌های تارنوازی غلامحسین بیگجه‌خانی عبارتند از: استفاده‌ی زیاد از ویبراسیون، اجرای اغلبِ ریزها همراه با ویبراسیون، اجرای تَک‌ریز با فاصله‌ی بسیار کم بین تک و ریز و با تأکید بر مضرابِ تک، اجرای اغلبِ درّاب‌ها بر روی دو یا سه نت، تعمّد در اجرای نامساویِ ضرب‌ها در بعضی از رِنگ‌ها، پنجه‌کاری نرم و پیوسته بدون پرش و حرکات متظاهرانه، جواب آواز متفاوت و منحصربه‌فرد، صدادهی و سونوریته‌ی طبیعیِ ساز با مضراب واضح ومرتّب، استفاده‌ی متنوع ولی منطقی از بالا، وسط و پایین‌دسته برای به اصطلاح سوال‌وجواب کردن جمله‌های موسیقایی.

در سال ۱۳۵۷ ش انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و بیگجه‌خانی از صداوسیمای مرکز آذربایجان‌شرقی اخراج و از خانه‌ی سازمانی هم رانده شد. او در اواسط دهه‌ی شصتِ عمرش یعنی در سال ۱۳۶۱ با دل‌شکستگی و درماندگی به خانه‌ی پدری‌اش در کوچه‌ی قَره‌چیلرِ محله‌ی سنجران بازگشت.

محمدرضا شجریان در سال ۱۳۶۱ آوازی در دستگاه همایون با تارِ غلامحسین بیگجه‌خانی خواند که در سال ۱۳۶۴ به شکل کاست و با عنوانِ بیداد منتشر شد. بیگجه‌خانی در اثر بیداد، نه تنها شکل متفاوت و بدیعی از جواب آواز را ارایه داد بلکه او با این کار، در دوره‌ی پس از انقلاب، فریاد زد که در گوشه‌ای از ایران انسانی می‌زیَد هنرمند ، که تا دمِ مرگ باید هنرش را اثبات کند و وجودش را.

غلامحسین بیگجه‌خانی در سپیده‌دم ۲۴ فروردین ماه ۱۳۶۶ و در ۶۹ سالگی به‌علت عارضه‌ی قلبی در بیمارستان ۲۹ بهمن تبریز درگذشت.

شماره‌ی ۳۱ ردیفِ ۱۴۵ بلوکِ ۱۰ در گورستان وادی‌رحمت تبریز آرامگاه و نشانیِ ابدیِ اوست.

او انسان هنروری بود شیفته و شیدای نغمه و موسیقی. او سرانجام، هنرمند و نوازنده‌ای گشت آبگینه‌گون، صاف و بی‌رنگ که نغمات موسیقی از مضراب و پنجه‌اش چون قطرات باران، بی‌دریغ و صمیمی، سیلان می‌یافت. بیگجه‌خانی اخلاق و شخصیتی ممتاز داشت و انسانی صادق، بی‌ریا، پاک‌باخته، شوخ‌طبع و عاشق زیبایی‌های طبیعت بود.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=176707

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});