یازاکو، محمود سعید؛ ژورنالیست – میرچا الیاده، اسطورهشناس و فیلسوف رومانیایی معتقد است: «انسان مدرن نیز بهناچار اسطورههای ویژه خود را میسازد؛ همچون نیاکانش.» با نزدیک شدن به پایان لیگ برتر و پررنگتر شدن احتمال قهرمانی تراکتور، وجوهی از علاقه مردم در آذربایجان به «تراختور» را میبینم که انگار با تلاشی مدرن برای اسطورهسازی مواجهم اما این اسطوره مدرن هم بیم میدهد و هم امّیدوارم میکند.
الیاده باز بر این باور است که بهرغم اینکه اسطورهسازی در تضاد با جهان امروز نیست اما یکی از محوریترین کارکردهای اسطوره، بنیان نهادنِ سرمشقهایی برای رفتار انسانی است. تراختور میتواند اسطوره انسان مدرن آذربایجانی باشد اما من تصور میکنم پیوندِ تمامعیار روح جمعی مردم آذربایجان به این تیم فوتبال، میتواند مخاطراتی نیز داشته باشد.
یک تیم فوتبال میتواند قهرمان باشد و هر هفته در بازیهای لیگهای ملی و فراملی بدرخشد و امتیاز کسب کند؛ این میتواند مقدار بسیار زیادی از شادی جمعی تولید کند و وجود نشاط اجتماعی هم در جامعه، اثری انکارنشدنی در مطلوب شدن فضای عمومی، کاهش خشونتهای جمعی و تسهیل ارتباطات اجتماعی داشته باشد اما یک تیم میتواند شکست بخورد، به لیگ پایینتر سقوط کند و هر هفته مقدار بسیار زیادی یاس به جامعه پمپاژ کند.
این وجه ماجرا برای یک جامعه بسیار خطرناک و مضر است. کما اینکه جمعه سیاه آذربایجان در ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ هنوز هم در اذهان جمعی خاطرهای بسیار تلخ بهجای گذارده است. از سوی دیگر پیوند روح جمعی مردم آذربایجان به یک تیم فوتبال، میتواند بخشی از مطالبات کلان را به حاشیه براند. هر چند بخشی از مطالبات در لابهلای بازیهای تراختور روی سکوها فریاد زده میشود و این جای امیدواریهای زیاد است اما باید هر دو وجه ماجرا را نیز لحاظ کرد.
شاید در بین تیمهای فوتبال جهان، معدود تیمهایی مثل تراختور باشند، که در آن فوتبال صرفا برای فوتبال اهمیت ندارد. نمونه بسیار معروف و جهانی آن تیم فوتبال بارسلونای اسپانیاست که اغلب، تمایلات هویتطلبی را نیز بهیدک میکشد. یکی دیگر از تیمهایی که البته تفکرات چپگرایانه را تا حدودی نمایندگی میکند، تیم بولونیای ایتالیا است؛ بولونیا شهری پر از کتابخانه و صدالبته مملو از گرایشهای سوسیالیستی است. زمانی رومانو پرودی، نخستوزیر وقت ایتالیا که نگرشهای چپگرایانه داشت، رئیس این باشگاه بود و این تیم، خود را در مقابل تیم میلان تعریف میکرد که رئیس آن سیلویو برلوسکونیِ راستگرا بود.
کشیدهشدن نبردهای ایدئولوژیک به زمین فوتبال در آلمان شرقی و غربی نیز، قابل مشاهده بود که البته این اتفاق حتی این روزها نیز دیده میشود. برخی از تیمهای آلمان شرقی، هنوز هویت سوسیالیستی خود را حفظ کردهاند. جان کلام اینکه کشیده شدن سیاست و فرهنگ به سکوهای ورزشگاهها یک تیغ دو لبه است که هم میتواند امیدبخش باشد و هم یاس خلق کند و متولیان امر باید با یک جهانبینی روشن، بیمها و امیدهای مسیرهای پیش رو را رصد و مدیریت کنند.