یازاکو، جعفر ساعی نیا_ اما آنچه مایه نگرانی عمیقتر است، سستی، انفعال و بیعملی یک دولت بزرگ و پرهزینه است که عملاً بزرگترین مانع توسعه پایدار انرژی در کشور محسوب میشود.
دولت طی دو دهه اخیر با سیاستهای قیمتگذاری دستوری، توسعه ناکارآمد نیروگاههای حرارتی و بیتوجهی به نوسازی شبکه، عملاً زیرساخت برق کشور را به وضعیت شکنندهای رسانده است. ۹۰ درصد برق کشور توسط دولت یا نهادهای شبهدولتی تولید میشود، اما راندمان این نیروگاهها کمتر از ۳۷ درصد است—عددی که در کشورهای توسعهیافته به بالای ۵۵ درصد میرسد.
از سوی دیگر، طبق گزارش رسمی وزارت نیرو، بدهی دولت به بخش خصوصی فعال در صنعت برق از مرز ۶۰ هزار میلیارد تومان گذشته است. نتیجه چنین مدیریتی روشن است: خروج سرمایه، فرار سرمایهگذاران جدید و توقف پروژههای توسعهای.
در چنین ساختاری، حتی کمترین رشد مصرف میتواند به فروپاشی توازن بین تولید و تقاضا منجر شود. قطعی برق دیگر استثنا نیست؛ یک روند تثبیتشده و خطرناک است که میتواند خسارات سنگینی به صنایع، بهداشت، آموزش و زندگی روزمره وارد کند.
حال پرسش این است: دیگر کشورها با بحران انرژی چه کردهاند؟ چرا آنها به خاموشیهای سراسری دچار نمیشوند؟
آلمان با سرمایهگذاری پیوسته روی انرژی خورشیدی و بادی، تا پایان ۲۰۲۳ بیش از ۶۵ گیگاوات ظرفیت نصبشده خورشیدی داشت و توانست در تابستان ۲۰۲۳، نیمی از نیاز برق خود را از منابع پاک تأمین کند.
هند در دهه ۲۰۱۰ با آزادسازی بازار برق، واگذاری نیروگاهها به بخش خصوصی و توسعه شبکههای هوشمند، از کشوری با قطعیهای روزانه به صادرکننده منطقهای برق تبدیل شد.
چین با توسعه زیرساخت و تکنولوژیهای پاک، تا سال ۲۰۲۳ بیش از ۱۶۰ گیگاوات نیروگاه بادی و ۴۵۰ گیگاوات خورشیدی نصب کرده و در حال حرکت به سمت اقتصاد کمکربن و پایدار است.
در حالی که دولتهای جهان از تجربه، علم و بازار برای مقابله با بحران انرژی بهره میگیرند، دولت ما همچنان به سیاستهای آزمودهشده و شکستخورده پناه میبرد.
آغاز خاموشیها، میتواند آغاز بحرانهای زنجیرهای باشد، در صورتی که اصلاحات فوری و واقعی در سیاستگذاری انرژی کشور آغاز نشود.