به گزارش یازاکو، آتلیه استاد محمد علی جدید الاسلام در فلکه معلم منطقه ولیعصر در طبقه همکف ساختمان خویی ها، تا چهار سال پیش که استاد از نامهربانی مدعیانِ فرهنگ دوستی و فرهنگ پروری، قهر کند و بساط خود را به پایتخت برکشد، پاتوق بزرگان فرهنگی، هنری و ادبی تبریز و پیرامون بود.
تا آن موقع هر وقت می خواستم به عنوان یکی از علاقهمندان مندان حوزه فرهنگ، ادب و هنر، سراغی از زعمای قوم برای تهیه مصاحبه یا یادداشتی بگیرم، بی برو برگرد، اولین جایی که به ذهنم می رسید، آتلیه جدید الاسلام با فضای نیمه تاریک، موزه مانند و انباشته از دوربین های عکاسی قدیمی و پُرتره نام آوران فرهنگ و هنر این سرزمین بود.
انگاره ذهنی من از این پاتوق فرهنگی که به اهتمام شخص استاد جدیدالاسلام و با تکیه بر تجربه هنری بیش از ۵۰ ساله وی و ارتباط گستری کم مانندش، پا گرفته و دوام آورده بود، موهای مجعد و نقره فام استاد، چای اصیل ایرانی در استکان های کمرباریک و موسیقی فاخر ایرانی بود که هر لحظه مانند نم نم باران در فضای کوچک، اما هنری آتلیه، مترنم بود و انگار به زبان بی زبانی، تاریخ را در دل مراجعان نجوا می کرد.
صد حیف که شأن و منزلت استاد و گنجینه دوربین های عکاسی قدیمی هزارتایی اش، قدر دانسته نشد؛ دوربین های به نمایش گذاشته شده اش از موزه مشاغل را با کامیونت های حمل زباله به او برگرداندند و او را به بهانه اختصاص ساختمان یا فضایی برای راه اندازی موزه های عکاسی از اینجا به آنجا کشاندند و سال ها علاف و معطلش کردند.
برآیند رفتارهای دون شأن هنری و جایگاه استاد محمدعلی جدید الاسلام، این شد که او به رغم میل باطنی اش، سنگ تبریز را از سینه بر کند و عطایش را به لقایش ببخشد؛ یک روز به من گفت که تصمیمش را گرفته است و می خواهد موزه دوربین های عکاسی ایران را در برج آزادی برپا کند؛ نکته مهم اینکه وقتی این صحبت ها را می کرد با یادکرد دوستان و عزیزان حوزه فرهنگ و هنر شهر، مانند کودکی خردسال که به زور از مادرش جدا شود، سیل اشک پهنای صورتش را خیس می کرد.
آن روز هم که موزه دوربین های عکاسی استاد در زیرزمین برج آزادی افتتاح شد، با بزرگواری تمام به حقیر زنگ زد و گفت، تیتر بزن:« دوربین ها به آزادی رسیدند». منظورش این بود که ابتکارش برای انجام این کار بزرگ در تبریز به بن بست رسید و در تهران به سهولت این آرزو جامه عمل به خود پوشید. خوشبختانه شور عشق تبریز و تبریزی در دل استاد جدید الاسلام خاموش ناشدنی است و او را به بهانه های مختلف هر از چند ماهی به شهر آبا و اجدادی اش می کشاند.
گنج پنهان در آتلیه جدیدالاسلام
از شانس خوشم، چند روز قبل استاد در تماسی اعلام کرد که در تبریز است و با دوست گرانمایه و فرهیخته ام دکتر حسن اسدزاده در آتلیه اش برای ساعتی میهمان دل باصفا و چای دبشش شدیم. هر چند آتلیه به دلیل برچیدن ویترین دوربین های عکاسی قدیمی استان و در نبود استاد، رونق سابق را ندارد، اما حضور در این مکان دنج که خاطره های ناگفتنی فراوانی از حضور بزرگان حوزه فرهنگ و هنر کشور را در دل خود جای داده است، هنوز هم دلچسب، گوارا و آرامش بخش است.
موسیقی سنتی ایرانی همچنان در گوشه ای از آتلیه زمزمه می کند و یاد روزگاران سپری شده را یادآور می شود؛ شوخ طبعی های استاد هم که تمامی ندارد؛ از هر دری سخن می گوید و برای اینکه بیشتر به ما خوش بگذرد و از فرصت به دست آمده نهایت بهره را ببریم، دست دراز می کند و از کُنج میزش یک قوطی بیرون می آورد. استاد نگاتیوهای کاغذی پدربزرگ عکاسش را نشان می دهد و توضیح می دهد که عکاس آنها را جلوی دوربین می گذاشت و دوباره عکس می گرفت تا تصویر دلخواهش به دست آید.
دیوارهای آتلیه استاد جدیدالاسلام را عکس های سیاه و سفید پرتره مشاهیر و مفاخر خطه آذربایجان آراسته اند. از نقاشان، استاد ابراهیم پشت پناه، مرتضی رسام نخجوانی، فیروز نخجوانی، ابراهیم مقبلی، محمد فاسونکی و باجالانلو به روی مراجعه کنندگان لبخند می زنند.
از خوشنویسان نیز استاد رسام حقیقی، ابراهیم بخت شکوهی و علی صدرپور بر دیوار آتلیه استاد قامت برافراشته اند. از شاعران هم تصویر جواد آذر، سیدعلی سید سلامت ، اکبر شیوا (مدرس اول)، علی عطاییه (نجار اوغلو)، مجید تیموری فر و نصیر پایگذار را می توان بر دیوار آتلیه استاد با دل سیر به تماشا نشست.
از نویسندگان غلامحسین فرنود، فریدون ره نشین، قدیر گلکاریان و علی اکبر ترابی، در آتلیه استاد، بار عام داده اند و پذیرای میهمانان ویژه و برگزیده وی هستند. از هنرپیشگان و آهنگسازان نیز بهروز وثوقی، رضا ناجی و مرتضی راعی، چهره های نام آشنا برای علاقه مندان به هنر هفتم و دنیای کشف نشده موسیقی هستند. آثار نقاشی فریده طاهر، نقاش پرکار تبریزی در دیوار غربی آتلیه چشم نوازی می کنند.
نگاتیوهای شیشه ای استاد جدید الاسلام نیز خود داستان جداگانه ای است که تصاویری از دوره مظفرالدین شاه تا پهلوی دوم را در برمی گیرد؛ در یکی از آنها حاج محمد نخجوانی با جمعی از اساتید دانشگاه تبریز به تصویر کشیده شده اند. نگاتیوهای شیشه ای از «ستارخان سردار ملی» در حالی که به یک دست قلیان و به دست دیگر تفنگ معروفش را دارد، جذابیت و زیبایی خیره کننده ای دارد.

هر چند استاد جدیدالاسلام از چهار سال قبل ساکن پایتخت و از مزیت های پایتخت نشینی همچون دسترسی سهل و آسان به مقام های وزارتی و نشست و برخاست با بزرگان حوزه های مختلف فرهنگی هنری ساکن در تهران برخوردار است، اما همچنان مرغ دلش به یاد آذربایجان و تبریز پر می زند و بزرگ ترین آرزویش این است که شورای اسلامی و شهرداری تبریز همتی کنند و خانه «نیکدل» (قلی خان سالار) را برای برپایی موزه عکاسی در اختیارش بگذارند تا هم این خانه تاریخی زیبا در دل محله تاریخی «مقصودیه» رونقی بیابد و تخریب نشود و هم تبریز به عنوان خاستگاه عکاسی ایران، صاحب موزه ای در شان و عظمت خود شود.
تصویر رنگی بزرگی از مرحوم عمران صلاحی نیز در دیوار جنوبی آتلیه در بدو ورود به مراجعان لبخند می زند. آتلیه همچنین با تصاویر متعددی از خود استاد جدید الاسلام زینت یافته که هر کدام اثر دست یکی از برجستگان حوزه های نقاشی، منبتکاری و … است.
استاد محمدعلی جدید الاسلام علاوه بر طلایه داری در عکاسی و مجموعه داری دوربین های عکاسی و در عین حال که امروز یکی از پیشکسوتان عکاسی ایران است، حق اساتید قبل از خود از جمله استاد مرتضی رسام نخجوانی (عکاسی رامبراند)، حاج علی اصغر ناصری (عکاسی مهر)، احمد کیابخت (عکاسی هالیوود)، ابراهیم منشی زاده (عکاسی هما) و حاج احمد سعدین (عکاسی سعدین)، هراچ پانوسیان (عکاسی تهران) و عباس بازگشا در عکاسی هالیوود را گرامی می دارد.
هر چند استاد جدیدالاسلام از چهار سال قبل ساکن پایتخت و از مزیت های پایتخت نشینی همچون دسترسی سهل و آسان به مقام های وزارتی و نشست و برخاست با بزرگان حوزه های مختلف فرهنگی هنری ساکن در تهران برخوردار است، اما همچنان مرغ دلش به یاد آذربایجان و تبریز پر می زند و بزرگ ترین آرزویش این است که شورای اسلامی و شهرداری تبریز همتی کنند و خانه «نیکدل» (قلی خان سالار) را برای برپایی موزه عکاسی در اختیارش بگذارند تا هم این خانه تاریخی زیبا در دل محله تاریخی «مقصودیه» رونقی بیابد و تخریب نشود و هم تبریز به عنوان خاستگاه عکاسی ایران، صاحب موزه ای در شان و عظمت خود شود.