به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو به نقل از آذرنیوز، در این بیانیه این سازمانها مدعیاند از طرف ارامنیهایی سخن میگویند که «به اجبار ساکت شدهاند» و اصرار دارند که «صلح بدون عدالت سراب است» و «حق بازگشت» به قرهباغ باید زیر نظارت سازمان ملل اجرا شود. خواستههای آنان شامل آزادی زندانیان، حفاظت بینالمللی از میراث فرهنگی و اقدام هماهنگ اروپایی برای اجرای تصمیمات بینالمللی است. آنها پا را فراتر گذاشته و ارمنیهایی را که گویا «به تبعید محکوم شدهاند» طوری معرفی میکنند که گویی جامعهای هستند که از حقوق اولیه محروم شدهاند.
اما نکتهای که این بیانیه از آن طفره میرود، حقیقتی ساده است: هیچ غیرنظامی ارمنی نه اخراج شد، نه آسیبی دید و نه از ماندن منع شد. خروج جمعیت خودخواسته و با حمایت رهبری سیاسی ارمنستان انجام شد، و حتی اتوبوسهایی که برای انتقال مردم استفاده شد از سوی خود ارمنستان ارسال گردید. شواهد ویدئویی ثبتشده نشان میدهد که ساکنان پس از عملیات یکروزهٔ ضدتروریستی-عملیاتی که طی آن ارتش آذربایجان تنها مواضع گروههای مسلح غیرقانونی را هدف قرار داد و نه غیرنظامیان-بهصورت داوطلبانه منطقه را ترک کردند.
افزون بر این ادعای حضور کهن و مستمر ارامنه در قرهباغ، سالهاست بهعنوان ابزاری سیاسی استفاده میشود و نه استدلالی مبتنی بر شواهد تاریخی. این ادعا که ارامنه دوهزار سال بدون وقفه در قرهباغ زندگی کردهاند، در برابر بررسیهای تاریخی تاب نمیآورد. اسکان گستردهٔ ارامنه در این منطقه عمدتاً در اوایل قرن نوزدهم و در پی سیاستهای مهندسی جمعیتی امپراتوری روسیه انجام شد؛ موضوعی که مورخان بینالمللی نیز بر آن اتفاق نظر دارند. سازمانهای ارمنی فرانسه این واقعیات را نادیده میگیرند تا آذربایجان را اشغالگر و ارمنستان را قربانی نشان دهند؛ روایتی که بر خاطرهگزینی و احساسات بنا شده، نه بر واقعیت.
پیامرسانی هماهنگ دیاسپورا همچنین تلاش دارد حقیقتی را بپوشاند: خود آذربایجانیها برای دههها از خانههایشان در ارمنستان اخراج شدهاند. این موضوعی است که گروههای ارمنی فرانسه هرگز به آن اشاره نمیکنند. در حالی که آنها خواستار حقوق، غرامت و تضمینهای بینالمللی برای ارامنه هستند، دربارهٔ حقوق صدها هزار آذربایجانی که در مرحلهٔ نخست درگیری همه چیز خود را از دست دادند، سکوت اختیار کردهاند. این امتناع مستمر برای به رسمیت شناختن رنج آذربایجانیها نشان میدهد که فعالیت آنان ماهیتی سیاسی دارد.
دهههاست که تبلیغات ارمنی تلاش کرده تصویری جهانی از آذربایجانیها بهعنوان مردمانی خشن یا غیرمتمدن ارائه دهد و در مقابل، خود را جامعهای در معرض تهدید وجودی معرفی کند. اما رویدادهای جنگ ۴۴ روزه و عملیات ضدتروریستی ۲۰۲۳ خلاف این تصویرسازی را نشان داد. نیروهای مسلح آذربایجان با پایبندی کامل به حقوق بینالملل بشردوستانه، از تلفات غیرنظامیان جلوگیری کرده و برای کسانی که قصد ترک منطقه را داشتند مسیر امن فراهم کردند.
اگر آذربایجان حتی به یک غیرنظامی آسیب رسانده بود، رسانههای جهانی، دستگاه تبلیغاتی جداییطلبان و حتی «حافظان صلح» روسی پیشین آن را بلافاصله پوشش میدادند. اما هیئت سازمان ملل که پس از سپتامبر ۲۰۲۳ از منطقه بازدید کرد، هیچ مدرکی دال بر پاکسازی قومی نیافت. این نتیجه که برای روایت دیاسپورا ناخوشایند است، علت آن است که سازمانهایشان به جای اتکا به واقعیت، به تحریک احساسات روی آوردهاند. این آذربایجانیها بودند که نزدیک به سه دهه پاکسازی قومی شدند. صدها هزار نفر اخراج شدند، میراث فرهنگی آنان نابود شد و شهرهایی مانند آغدام و فضولی با خاک یکسان گشت. با این حال گروههای ارمنی فرانسه دربارهٔ پاکسازی قومی انجامشده علیه آذربایجانیها، از جمله نسلکشی خوجالی، همچنان سکوت کردهاند.
همچنین روشن است که این بیانیهها با هدف تأثیرگذاری بر افکار عمومی اروپا منتشر میشود. دیاسپورای ارمنی در فرانسه از قدرت لابی گستردهای برخوردار است و مدتهاست که از نهادهای فرهنگی، رسانهها و ارتباطات سیاسی برای شکلدهی به روایت مورد نظر خود در پاریس استفاده میکند.
ایجاد یک احساس اضطرار یا فاجعهٔ قریبالوقوع، ابزاری برای تحت فشار قرار دادن دولتهای اروپایی جهت اتخاذ مواضعی مطلوب برای دیاسپورا است.
آذربایجان و ارمنستان در آستانهٔ نهاییسازی توافق صلح قرار دارند. بازیگران بینالمللی از جمله رهبری فرانسه، پیشرفتها را مورد استقبال قرار دادهاند. در چنین نقطهٔ حساسی، این بیانیهٔ مشترک هدفی روشن دارد: تضعیف صلح، شعلهور کردن تنشهای گذشته و بازگرداندن نفوذ دیاسپورا به مذاکراتی که دیگر جایگاهی در آن ندارد.
این سازمانها نمیتوانند بپذیرند که منطقه به سوی ثبات، بازسازی و همزیستی پیش میرود. نمیتوانند بپذیرند که روایتی که دههها بر آن سرمایهگذاری کردهاند، زیر بار واقعیت فرو میریزد. و نمیتوانند بپذیرند که آذربایجان در میدان، در دیپلماسی و در عرصهٔ حقوقی نشان داده که در چارچوب حقوق بینالملل عمل میکند.
به همین دلیل دیاسپورا تلاش دارد با توسل به احساسات، افکار جهانی را علیه آذربایجان تحریک کند. اما واقعیت سرسخت است: آذربایجان پیشنهاد اعطای شهروندی داد، برنامههای بازپیوست ارائه داد و با نمایندگان ارمنی محلی دیدار کرد. خروج آنان انتخابی سیاسی بود، نه اجباری.
مهمتر از همه شهروندان رژیم جداییطلب عمدتاً گذرنامهٔ ارمنی یا روسی داشتند، نه اسناد یک دولت محلی مشروع. طرح ادعای «حق بازگشت» برای افرادی که وضعیت قانونیشان با روایت خودشان در تضاد است، در خوشبینانهترین حالت گمراهکننده و در بدترین حالت نوعی تحریف عمدی است.
در نهایت بیانیهٔ مشترک این چهل سازمان ارمنی فرانسه بازتابی از سرخوردگی است، نه یک موضع اصولی. پروژهٔ سیاسیِ ساختهشده بر پایهٔ «افسانهٔ آرتساخ» فروپاشیده و شبکههای دیاسپورا که دههها برای آن روایت سرمایهگذاری کرده بودند، اکنون تلاش دارند با تحریک احساسات، تاریخگزینی و اتهامزنی به آذربایجان، آن را زنده نگه دارند. با این حال، منطقه وارد مرحلهای شده که در آن واقعیتها، توافقات حقوقی و گفتوگوی مستقیم میان دو کشور بسیار مهمتر از شعارهای دیاسپورایی است.
این سازمانها با عرضهٔ ادعاهای منسوخ بهعنوان حقیقتی جهانی، خطر آن را دارند که خود را از واقعیتهای نوظهور قفقاز جنوبی منزوی کنند. صلح در منطقه نیازمند صداقت، مسئولیتپذیری و احترام به واقعیتهاست. خشم ساختگی کمکی نمیکند و مسیر روند دیپلماتیکی را که آذربایجان و ارمنستان سرانجام بر اساس شرایط خود پیش میبرند، تغییر نخواهد داد.
ایجاد یک احساس اضطرار یا فاجعهٔ قریبالوقوع، ابزاری برای تحت فشار قرار دادن دولتهای اروپایی جهت اتخاذ مواضعی مطلوب برای دیاسپورا است.
آذربایجان و ارمنستان در آستانهٔ نهاییسازی توافق صلح قرار دارند. بازیگران بینالمللی از جمله رهبری فرانسه، پیشرفتها را مورد استقبال قرار دادهاند. در چنین نقطهٔ حساسی، این بیانیهٔ مشترک هدفی روشن دارد: تضعیف صلح، شعلهور کردن تنشهای گذشته و بازگرداندن نفوذ دیاسپورا به مذاکراتی که دیگر جایگاهی در آن ندارد.
این سازمانها نمیتوانند بپذیرند که منطقه به سوی ثبات، بازسازی و همزیستی پیش میرود. نمیتوانند بپذیرند که روایتی که دههها بر آن سرمایهگذاری کردهاند، زیر بار واقعیت فرو میریزد. و نمیتوانند بپذیرند که آذربایجان در میدان، در دیپلماسی و در عرصهٔ حقوقی نشان داده که در چارچوب حقوق بینالملل عمل میکند.
به همین دلیل دیاسپورا تلاش دارد با توسل به احساسات، افکار جهانی را علیه آذربایجان تحریک کند. اما واقعیت سرسخت است: آذربایجان پیشنهاد اعطای شهروندی داد، برنامههای بازپیوست ارائه داد و با نمایندگان ارمنی محلی دیدار کرد. خروج آنان انتخابی سیاسی بود، نه اجباری.
مهمتر از همه شهروندان رژیم جداییطلب عمدتاً گذرنامهٔ ارمنی یا روسی داشتند، نه اسناد یک دولت محلی مشروع. طرح ادعای «حق بازگشت» برای افرادی که وضعیت قانونیشان با روایت خودشان در تضاد است، در خوشبینانهترین حالت گمراهکننده و در بدترین حالت نوعی تحریف عمدی است.
در نهایت بیانیهٔ مشترک این چهل سازمان ارمنی فرانسه بازتابی از سرخوردگی است، نه یک موضع اصولی. پروژهٔ سیاسیِ ساختهشده بر پایهٔ «افسانهٔ آرتساخ» فروپاشیده و شبکههای دیاسپورا که دههها برای آن روایت سرمایهگذاری کرده بودند، اکنون تلاش دارند با تحریک احساسات، تاریخگزینی و اتهامزنی به آذربایجان، آن را زنده نگه دارند. با این حال، منطقه وارد مرحلهای شده که در آن واقعیتها، توافقات حقوقی و گفتوگوی مستقیم میان دو کشور بسیار مهمتر از شعارهای دیاسپورایی است.
این سازمانها با عرضهٔ ادعاهای منسوخ بهعنوان حقیقتی جهانی، خطر آن را دارند که خود را از واقعیتهای نوظهور قفقاز جنوبی منزوی کنند. صلح در منطقه نیازمند صداقت، مسئولیتپذیری و احترام به واقعیتهاست. خشم ساختگی کمکی نمیکند و مسیر روند دیپلماتیکی را که آذربایجان و ارمنستان سرانجام بر اساس شرایط خود پیش میبرند، تغییر نخواهد داد.
