• امروز : شنبه - ۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 23 November - 2024
6
مشروطیت، يكصد و پانزده سال پس از امضا؛

تبریز خاطرات مشروطه را زندگی می‌کند مشروطه در کوچه های تبریز نفس می‌کشد

  • کد خبر : 25320
  • 15 مرداد 1400 - 9:54
تبریز خاطرات مشروطه را زندگی می‌کند مشروطه در کوچه های تبریز نفس می‌کشد
يكصد و پانزده سال از روزي مي گذرد كه ستارخان با گلي سپيد در دستش روبروي دوربين عكاسي گمنام نشسته است؛ عكسي تاريخي در سالي سراسر شور و خروش به احترام استقرار قانون و مشروطيت ...

یاز اکو؛ فرینوش اکبرزاده – باز هم نیمه تابستان گرم و یاد اتفاقاتی که در گذر از تاریخ پر فراز و نشیب این دیار، نه تنها از یادها نرفته اند، بلکه سال به سال مانند درختی که هرچند از دست دادن برگ و بار خود را دیده اما به رشد و بالندگی ادامه داده است.
«مشروطیت» تنها یک واژه نیست؛ جریانی است منشعب از اندیشه و دینداری و باور و حرکت. مسیری است که شیر زنان و دلاور مردان ما در سراسر ایران و به ویژه در سر همیشه سربلند آن، آذربایجان، یکصد و اندی سال قبل طی کردند و اگرچه خونهای زیادی برایش دادند که از ماتم آن خونها، قامت سرو هم خمیده شد، اما پای باورشان ایستادند و خواسته شان برای برقراری حکومت قانون را با امضای فرمان مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی در آستانه تحقق دیدند.

آن زمان که بنهادم سر به پاى آزادى
دست خود ز جان شستم از براى آزادى
فرخى ز جان و دل مى کند در این محفل
دل نثار استقلال جان فداى آزادى

و اینجا تبریز است، همان شهری که مجاهدان و نویسندگان و بزرگان و متدینان مشروطه‌خواهش، آنچنان ضربه‌ای به بنیان‌های منیت زدند که این شیوه حکومت‌داری دیگر نتوانست کمر راست کند و در مسیری هرچند آهسته، اما پیوسته به سمت و سوی قانون مداری حرکت کرد.

*

«از آن جا که حضرت باری تعالی جل‌شأنه سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصصم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه, علماء, اعیان, اشراف, ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود.»
چه کسی باور می کند خون صدها نفر از مردم ایران زمین، مردمان شهرهای دور و نزدیک این مملکت ریخته شد تا مظفرالدین شاه قاجار این جملات را به عنوان ابلاغ نامه مشروطه پذیرفت و به عنوان شخص اول مملکت آنرا امضا کرد؟ چه کسی باور می کند از خون جوانان همین سرزمین، آنقدر لاله دمید تا موجی از شور و خواستن را به راه انداخت و صدها سال سلطنت بی چون و چرا در ایران زمین را تحت شعاع قرار داد؟

از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

اما این اتفاق افتاد و ما امروز در سالروز به ثمر نشستن یکی از اولین تلاشهای مردمی و همگام شدن اقشار مختلف جامعه، وامدار بسیاری از افراد سرشناس و گمنامانی هستیم که یاد و خاطره شان لابلای صفحات قطور تاریخ این مرز و بوم جامانده اما یادشان و یادواره تلاش و خواستن شان همچون رودی به مسیر خود ادامه داده است…

*

تاریخ ایران زمین و تاریخ فراملی آزاده گی و میهن دوستی و تدین، تا همیشه کلمات ستارخان را در دل و جان خود زنده نگاه می دارد که زمان پایین آوردن پرچمهای تسلیم از درب خانه های شهر به کنسول روس می گفت: «ما برای جانمان نمی جنگیم، ما برای ایران و آزادی و مشروطه می جنگیم. می‌خواهیم از آتش دل‌ها، برای دشمن جهنمی سوزان بسازیم؛ اگر در برابر زورگو سر خم کنی، زورمندتر می‌شود. تبریز باید بشورد، باید سرش را بالا نگه دارد.»
کلماتی که مشروطه خواهان دیروز را به آزادگان و اخلاق مداران و تلاشگران امروز متصل کرد تا یادمان بماند نه تنها تبریز، بلکه تمام ایران زمین یک دل و متحد، قانون مداری و دوری از خودرایی و استبداد شاهانه را خواست و برای رسیدن به آن چه خونها که نداد و از چه خواسته ها که نگذشت.
امروز، روز تمام افرادی است که دل در گرو تعهد و قانون و اخلاق دارند و از دل و جان، درگذشتگان راه اعتلای میهن از دیروز تا همیشه تاریخ را حرمت می نهند…
در خاتمه اما نمی شود یاد مشروطه باشد و یادی از ملک الشعرای بهار و ناله مرغ سحرش نباشد که روزهای خونین مشروطیت را یادآوری می کند و همچون دیگر سرودهای انقلابی و اثرگذار، تا انسانیت و آزادگی زنده است، تکراری نخواهد شد …
مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار این قفس را بر شکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ، نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاک تیره را، پر شرر کن
ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد

می توانیم گذشته را چراغ آینده سازیم و از تلاشهای انجام گرفته و خونهای هدیه شده به میهن بیاموزیم که هیچ تلاشی برای نیل به هدفی والا و ارزشمند بی ثمر نمی ماند؛ این شاید یکی از ساده ترین و بزرگترین درسهای مشروطه باشد. درسی که امیدواریم لابلای سخنرانی ها و یادمانها و همایشهای کوچک و بزرگ و مقالات پرطمطراق و ارجاعات متعدد از دیده نازک اندیشان دور نماند.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=25320

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});