یاز اکو؛ وحید بابائی – از خودمان میپرسیم تبریز شهر زیباییست؟ شاید چون آن را دوست داریم بگوییم بله و همزمان در تصورمان آن بخشی از تبریز را مرور کنیم که برایمان تصویر قشنگتری دارد و شاید اگر پاسخمان را خیلی جدی بگیریم، دست به دامن «باب راس» ذهنمان شویم که ذوق کند و قلم رنگیاش را به واقعیت تصویر ببرد و دلش بخواهد جایی از آن بوتهای بکارد، نیمکتی بنشاند و لبخندی بر لبمان نقش کند.
المانهای شهری یکی از اتفاقاتیست که علاوه بر رویکرد فرهنگی آن، حرکتیست برای ایجاد تنوع و زیبایی در شهر. اما آیا روندی که طی میکند و نتیجهای که میگیرد چقدر رضایتبخش است؟
یاز اکو در راستای پرداخت به زیباسازی و مسایل شهری دست به مجموعه گفتارهایی در این خصوص کرده است که به صورت سلسله وار روزهای یکشنبه منتشر خواهد شد.
فردین رجبپور
فارغالتحصیل هنرهای زیبا و کارشناس ارشد معماری
کارش معماری داخلی است
طرح او در فراخوان شهرداری برای میدان آذربایجان، به سرنوشت مرموزی انجامید و هیچوقت اجرایی نشد.
سلیقههای غیرکارشناسی شهر را زیبا نمیکند
«مقولهی زیباسازی در شهرها بحث گستردهای است و هرکس میتواند نظری داشته باشد. اما در نهایت، در کشور ما، نظر و سلیقهی شخصی ارجحتر از نظر کارشناسی و منطقیست.
ممکن است مسئول زیباسازی ما، طرح یا ایدهای را ببیند و از آن خوشش بیاید و بدون اینکه آن را با فرهنگ متناسب با شهر خودش تطبیق دهد یا از یک کارشناس بخواهد که او این کار را برایش انجام دهد، اجراییاش کند.
افرادی که در رأس تصمیمگیری برای امر زیباسازی شهری هستند، سررشتهای در این مورد ندارند و از افراد متخصص هم بهره نمیگیرند و یا از نظراتشان استفاده نمیکنند. اسناد این ادعا را میتوان در شهر مشاهده کرد. گواهم اسباببازیهایی هستند که داخل شهر بهعنوان مجسمه نصب و یک ماه بعد برداشته میشوند.
عنوان میکنم اسباببازی، چرا که هیچکدام ارزش هنری و زیباییشناسی ندارند و بههمین دلیل هم تأثیر و نقشی در زیبایی شهر ندارند و تنها هزینه است که پای آنها دور ریخته میشود.»
زیباسازی پیشکش!
«زیباسازی پیشکش! الان در شهر ما اصول اولیهی شهرسازی هم رعایت نشده. در تبریز خیابانهایی هست که در آنها، امکان تردد سریع و آسان برای مثلاً ماشین آتشنشانی وجود ندارد. قُطر بسیاری از میدانهای ما اصلاً برای دور زدن و تردد یک ماشین آتشنشانی متناسب نیست.
ترافیک یک معضل اساسی دیگر است. افرادی که در رأس طرحهای ترافیکی تصمیمگیری میکنند عموماً افرادی نظامی هستند و بهواسطه همین، امکان رفتوآمد به ممالک دیگر را تا زمان بازنشستگی ندارند و بنابراین دید درستی هم نسبت به قواعد بهروز کنترل ترافیک ارائه نمیدهند.
شهر که جای خود دارد، برای زیباسازیِ یک اتاق هم شما باید طراحی داشته باشید. اگر این طراحی نادیده گرفته شود، برای خرید وسایل تزئینی هر چقدر هم هزینه بکنید، اتاقتان زیبا نخواهد شد.»
زیبایی را از بین میبرند و مجسمهاش را میسازند/ ما به اصل زیبایی بیتوجهیم
«در شهر ما مشاغلی مثل پینهدوزی وجود داشتند که از نظر توریستی بسیار بااهمیت بودند. البته شاید الان هم بهشکلی محدود و از سر ناچاری در گوشه و کناری باشند، اما به آن شکل خاص و متداولش که میتواند برای یک گردشگر خیلی باارزش باشد، خیلی کم شده.
این صنعت و بسیاری صنایع و شغلهای مشابه در سایهی بیتوجهی از این شهر برچیده شدند، اما مجسمهی آنها را میتوانید پیدا کنید. در واقعیت از بین میبرندش و مجسمهاش را میسازند. یا فضای سبز را که نیاز ضروری و حیاتی بشر هست را از بین میبرند و در نگهداریاش سهلانگارند، ولی نقاشیاش را روی دیوار میکشند. آنهم نه نقاشیای که بتوان اسمش را گذاشت نقاشی. افتضاحهایی که کوچکترین ارتباطی با زیباییشناسی ندارند. بنابراین وقتی ما به زیبایی و اصل یک مقوله بیتوجهیم، نمیتوانیم دلمان را خوش کنیم که تصویر آن بتواند تأثیرگذار باشد.
بههیچ عنوان شهرهای ما بهسمت زیبایی نمیروند، چون تصمیمگیرندههای ما از زیبایی چیزی نمیدانند.
چنانچه گفتم ادعایم را در شهر میتوانید ببینید. شهر ما زیباست؟ کم برای زیباسازیاش هزینه شده؟ خیر، نه شهر زیباست و نه کم هزینه شده. پس بعد از این هم زیبا نخواهد شد، چون تصمیمگیرنده و روش همان است.
ما تعریفی از زیباییشناسی بهطور کلی نداریم. در این زمینه فرهنگسازی صورت نگرفته و اساساً میل به زیبایی در مردم ما هم از بین رفته. مثال میزنم. ما خانههایمان را رو به قبله میسازیم که خانهمان رو به آفتاب باشد. بعد پنجرههای همان خانه را با ۵ لایه پرده میپوشانیم که جوری نصب شدهاند که بهسختی کنار میروند.»
شهرهایی که برای انسان ساخته نشدهاند
«در شهرهای ما، به اشلهای انسانی فکر نشده است. معیار ما در شهرسازی فقط ماشین است. اگر یک عابر پیادهای در این شهر بخواهد در پیادهرویی، ۲۰۰ متر پیادهروی کند، بههیچوجه راحت نیست و باید انواعواقسام موانع را در مسیرش رد کند.
بعد که موانع را رد کرد، برای عبور به آنطرف خیابان دوباره موانعی هست که به شما این اجازه را نمیدهد که بهسادگی به آنسوی خیابان برسید و برای اینکه بتوان اینکار بهظاهر ساده را انجام داد، باید مسیری طولانی را پیمود تا شاید به یک پل عابرپیاده رسید و موفق به عبور شد.
در انتخاب محل پارکهایمان هم، این بیتوجهی را داریم. پارک عینالی را ایجاد کردهایم، اما برای تأمین آب فضای سبز آن چقدر هزینه شده است؟ آب آن از داخل شهر پمپاژ میشود که اگر دو ماه این اتفاق نیفتد، همهی آن هزینهها خشک میشوند و بر باد میروند. در حالیکه خود عینالی بهخودیخود و بهصورت بکر و وحشی، جزء زیباییهای این شهر بود و بهتر بود بهجای خرجتراشی در آنجا، به قسمت مرکزی شهر که ما با کمبود جدی فضای سبز در آن مواجهیم توجه داشته باشیم.
ما بافت و فرهنگ شهر را بههم زدهایم. چقدر در بافت قدیمی و معماری قدیمی ما زیبایی وجود داشت. چقدر اینها مصالح را میشناختند، محیط زندگیشان را میشناختند. آجر چقدر در آرامش و زیبایی خانههای قدیمی این شهر نقش داشت! ما میتوانستیم آن روش درست را ادامه بدهیم، اما ندادیم و ایکاش دستکم حفظشان میکردیم که در اینکار هم موفق نبودهایم.»
مصاحبه مختصر و مفید و دارای نکات سنجیده و اساسی است
ممنون از آقای رجب پور و جناب بابائی