یاز اکو؛ وحید بابائی – از خودمان میپرسیم تبریز شهر زیباییست؟ شاید چون آن را دوست داریم بگوییم بله و همزمان در تصورمان آن بخشی از تبریز را مرور کنیم که برایمان تصویر قشنگتری دارد و شاید اگر پاسخمان را خیلی جدی بگیریم، دست به دامن «باب راس» ذهنمان شویم که ذوق کند و قلم رنگیاش را به واقعیت تصویر ببرد و دلش بخواهد جایی از آن بوتهای بکارد، نیمکتی بنشاند و لبخندی بر لبمان نقش کند.
المانهای شهری یکی از اتفاقاتیست که علاوه بر رویکرد فرهنگی آن، حرکتیست برای ایجاد تنوع و زیبایی در شهر. اما آیا روندی که طی میکند و نتیجهای که میگیرد چقدر رضایتبخش است؟
یاز اکو در راستای پرداخت به زیباسازی و مسایل شهری دست به مجموعه گفتارهایی در این خصوص کرده است که به صورت سلسله وار روزهای یکشنبه منتشر خواهد شد.
بهمن رسولی
طراح گرافیک و دکترای فلسفه هنر
او در آخرین دورهی سازمان زیباسازی حضور کوتاهی داشت، چون به این نتیجه رسید که این حضور بیتأثیر است.
ما تعریفی از زیباییشناسی نداریم
اتفاقی نمیافتد چون قرار نیست اتفاقی بیفتد
«در مدت حضور یکماهونیمهام در سازمان زیباسازی، مشکلات متعددی را شاهد بودم. با اینکه با ذهنیتی مثبت به آنجا رفته بودم، اما در عمل بسیار ناامید شدم و بهواسطهی توهینی که به یکی از همکاران شد، بههمراه سه نفر دیگر، قبل از عید آنجا را ترک کردیم. قبلاً در جریان مواردی بودم که اگر دعوتی از آن سازمان میشد را رد میکردم. چون افراد مشخصی با هماهنگی، کار به آنجا میبردند، قیمتگذاری و تأیید میشد و بدهبستانهایی اتفاق میافتاد که در فضای هنر ناب، بسیار حقیرانه بود. بعد از رفتن آن شخص، بهشوق اینکه شاید بتوانم بهکمک دوستان کاری انجام دهم به آنجا رفتم.
اما مشکلاتی که وجود دارند:
اولاً مانیفست و یا تعریفی جامع از زیباسازی شهری و یا اینکه اصلاً چه کاری قرار است انجام بشود در جمع ما و جلسات ما وجود نداشت.
زیباسازی؟ تعریف ما از زیباسازی چیست؟ زیباسازی شهری یک علم مدرن و وابسته به دانش آکادمیک است، اما در جمع ما چند نفر چنین شرایطی را داشتند؟ افرادی که مدتی است در این شهر به کار هنرهای تجسمی مشغولند، میدانند که هنر در تبریز چه روندی را طی کرده است. از زمان استاد یاسمی بگیرید تا زمان معاصر، هنر در تبریز (به واسطه شاگردان مکتب کمالالملک و بعد از آن هنرمندان رئالیست روسی چون رپین وشاگرد او سرو) عموماً به سمت عینیتگرایی گرایش داشته و نگاههای ذهنی و آوانگارد که با فضا و قالب شهری مدرن سنخیت بیشتری دارد تحمل نمیشود. این فضای فرهنگستانی متأسفانه باعث شده معیار افرادی برای پذیرش یا رد یک کار هنری، این دیدگاهِ محدود باشد و نقد را در حد اینکه من چون نمیپسندم پس کار خوبی نیست به پایینترین اندازه خود تنزل دهند، آنهم بدون استدلال و منطق و بدون ارائهی جایگزین برای آن کار. این یک طرف، تأیید یا رد یک کار بهلحاظ اینکه چه کسی اینکار را انجام داده و چه نسبتی با من دارد هم یکطرف ماجراست. تا زمانی که روشن نباشد ما میخواهیم چه کنیم و معیار و سندی برای ادعاهایمان نداشته باشیم، بهطور قطع دچار چالش خواهیم شد و اگر نقدپذیر نباشیم قطعاً چالشها با دعوا و بدون نتیجه تمام خواهد شد و دور باطل خواهد زد.
تمایل زیادی از طرف ریاست بود که کار با زمانبندی و محاسبات مدل ساختمانسازی انجام شود. اینکه مثلاً تا ۲۵ اسفند این چند تا کار حتماً باید تحویل داده شوند. این برخورد در کار هنری جواب نمیدهد. آقای برزگر نظرش این بود که هنرمندان تبریز را نمیتوان دور هم جمع کرد. فراخوان میدهیم و پا پیش نمیگذارند. با وجود اینکه تا حدودی و از منظری دیگر با حرف ایشان موافقم، اما خب به هنرمند هم حق میدهم که جلو نیاید. نحوهی فراخوان و تعیین زمانی که روی حسابوکتاب هنری تنظیم نشده، او را فراری میدهد.
یا هنگام قیمتگذاری روی یک اثر، علیرغم تأکید دکتر برزگر به این مطلب که اعضای کمیته نباید خودشان برای سازمان -بهخاطر اینکه در داوری تبعیضی نشود- کار بدهند، در نهایت میدیدم که شاگردان یک فرد خاص، خیلی راحت و با بالاترین قیمت کارشناسی میشد و در حق بقیه اجحاف صورت میگرفت.
یک تعدادی در این مجموعه دنبال سهم خودشان هستند و برای آن کیسه دوختهاند. ما اگر میخواهیم کاری انجام دهیم باید افرادی بچینیم که متناسب با این علم باشند. من نباشم یکی دیگر، اما کسانی انتخاب شوند که روی این کار احاطه داشته باشند. دستکم این را بدانند که گرافیک محیطی شهر ما با مشهد و اصفهان فرق دارد و دلبخواهی و بهصرف اینکه فلان کار در فلان شهر انجام شده و جواب داده، کاری را تأیید نکنند.
گفتنی بسیار است، اما بهنظر میآید این حرفها را شما خواهید نوشت، آنها هم خواهند خواند و ممکن هم هست در حرف تاییدشان کنند، اما هیچ اتفاقی در عمل نخواهد افتاد، چون قرار نیست اتفاقی بیفتد.»