یازاکو؛ پری اشتری – با شروع پاندمی کرونا و آنلاین شدن آموزش، آنچه جامعه بیش از هر چیزی شاهد و شنوندهی، صدا و تصویر مادرانی در حال فریاد کشیدن و تهدید و تحقیر، پدرانی در حال فحاشی و گهگاه معلمانی در حال تضعیف روحیهی دانش آموزان و بود. حتماً همه حتی برای یک بار هم شده در فضای مجازی صدای دانشآموزانی را شنیدهاند که با گریه در حال پاسخگویی به سؤال آموزگار هستند یا تصویر دانشآموز مستأصلی که مقابل دوربین خود را کتک میزند… و بدتر اینکه این تصاویر و صداها به طور گسترده در شبکههای اجتماعی وایرال میشوند و مایهی خندهی افراد جامعه قرار گرفتهاند. غافل از این که تکتک این ویدوها اودیوها نشاندهنده و بسترساز خشونتهای روانی، کلامی و فیزیکی هستند و کمکم دارند به عنصر جداییناپذیر زندگی تبدیل میشوند که عادی انگاری آنها آسیب جدیتری در پی دارد که به آن توجه نمیشود.
خبرهایی که این روزها در رسانههای مختلف دست به دست و دهان به دهان میچرخند حاکی از این است که خشونت از هر نوع آن در بطن خانواده و به تبع آن جامعه به شکلی نامحسوس و گاه محسوس رو به گستردگی است و از هر طرف که نگاه کنیم تمام اینها ریشه در خانواده دارند. کودکانی که امروز چنین از سوی والدین خود مورد خشونت روانی و حتی گاه فیزیکی قرار میگیرند، با همین روان خدشهدار و شخصیت تحقیر شده وارد جامعه و عرصهی اشتغال میشوند و هر یک به نوعی خشم فروخورده و خشونت به ارث رسیده از پدر و مادر را در سطوح مختلف زندگی در جامعه بروز خواهند داد و به احتمال بسیار رفتار پدر و مادر را با فرزندان خود خواهند داشت. پدران و مادرانی که خود در خصوص کنترل خشم هیچ آموزشی ندیدهاند.
هادی اکبرینژاد، روان درمانگر و مدرس دانشگاه در این خصوص میگوید: «در مباحث روانشناسی سه نوع برخورد با خشم داریم: عدهای خشم خود را سرکوب میکنند؛ این نوع برخورد با خشم در آینده منجر به آسیبهای جسمی، سکتههای مغزی و در موارد بسیار منجر به خودکشی میشوند. برخی خشم خود را در لحظه به صورت غیرمنطقی بروز میدهند که منجر به نزاع و درگیری میشود و دستهی سوم که در جامعهی ما بسیار کم دیده میشود عدهای هستند که کنترل خشم و بروز منطقی آن را یاد گرفتهاند. وقتی دریک حادثه فردی را میبینم که با دیگران درگیر نمیشود به این معنا نیست که کنترل خشم را یاد گرفته و ممکن است جزو دستهی اول باشد که سعی در سرکوب خشم خود دارد که واکنش بسیار آسیبرسان به خود فرد است.»
وی تأکید میکند: «در کشورهای اروپایی در مدارس و مهد کودکها به کودکان ۳ یا ۴ ساله نحوهی چگونه فریاد زدن و بروز منطقی خشم را پرورش میدهند. اصلیترین راه مقابله با افزایش آمار خشونت در جامعه، آموزش مهارت کنترل خشم و مهارت برقراری ارتباط با دیگران در خانواده و مدرسه است.»
به نظر میرسد این همان حلقهی مفقوده باشد که با شیوع بیماری کرونا و مجازی شدن آموزش بروز کرده و آسیبپذیری جامعه را به رخ میکشد. نظام آموزشی که پرورش را فراموش کرده است. نظامی که یادگیری دروس عمومی را در اولویت قرار میدهد و روان کودک برایش اهمیتی ندارد. و چنین است که در حال حاضر با چرخهی رشد خشونت در جامعه مواجه هستیم که اگر مقابلش سدی قرار ندهیم باید منتظر آسیبها و ناهنجاریهای جدیتری باشیم: پدر و مادرانی که تحت فشار مسائل اقتصادی و معیشتی آستانهی تحملشان پایین آمده و از طرفی در خصوص کنترل خشم هیچ آموزشی ندیده و اطلاعاتی ندارند، مجبورند در بحث آموزش مجازی فرزندان خود مشارکت کنند، از طرفی نظام آموزشی که بدون توجه به مسائل روانشناسانه فقط و فقط به درس پس دادن اهمیت میدهد کودک و پدر و مادر را همزمان تحت فشار میگذارد و نتیجه ویدیوهایی میشود که در فضای مجازی مشاهده میکنیم و کودکانی که با روح و روان ناسالم فردا قرار است نقش خود را در هر سطحی از جامعه ایفا کنند. ناگفته نماند که این موضوع در مناطقی از کشور که زبان مادری بچهها فارسی نیست بیشتر از هر جای دیگر مشهود است چرا که بچهها بعد از ۵ یا ۶ سال صحبت کردن به زبان مادری خود ناچارند در مدرسه همزمان تمام دروس را به زبان فارسی آموزش ببیند و مشکلاتشان دو چندان میشود. هر یک از ما به عنوان افراد یک اجتماع کمترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که با به اشتراک نگذاشتن چنین صحنههایی از خشونت کلامی، فحاشی و تحقیر با دیگران، زنجیرهی عادیسازی رفتارهای ناهنجار والدین با فرزندان و برعکس را قطع کنیم.
۱۱ اکتبر، مصادف با ۱۹ مهرماه، روز جهانی سلامت روانی است. شاید کرونا فرصت مناسبی باشد تا هر یک از ما در جایگاه پدر یا مادر یا معلم و به عنوان هر فرد اجتماعی به اهمیت سلامت روان خود و کودکانمان بیشتر پی ببریم. در شرایطی که کودکان از هر طرف در معرض خبرهای بد، مرگ و میرهای کرونایی و غیر کرونایی، جنگ، طالبان، تصادفات جادهای و … هستند تنها مأمن امن کودکان معصوم خانه و خانواده است و اگر قرار باشد که روان کودکان از سوی خانواده نیز به خاطر مسادل درسی و غیردرسی مورد هجوم قرار بگیرد، دیگر هیچ پناهی برای به دست آوردن آرامش برای آنها باقی نخواهد ماند و بدینترتیب کودکانی که فردا در جامعه قرار است هریک در سطحی از اجتماع ایفای نقش کنند، آدمهایی خواهند بود با ظاهر موجه اما روانی مخدوش، آمادهی آسیب دیدن یا آسیب زدن.