به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو به نقل از دیلی صباح، بی شک روابط بین الملل، به ویژه برای کشورهای غربی، بر اساس منافع است، نه دلایل مذهبی یا ملی.
بنابراین در باز خوانی تاریخ، باید احساسات دینی و ملی خود را کنار بگذاریم تا از علل واقعی حوادث غافل نشویم.
فروپاشی امپراتوری عثمانی
در قرن نوزدهم، امپراتوری عثمانی بر روی منبعی بزرگ یعنی نفت قرار داشتو رقابت بین کشورهای استعماری بر مالکیت ان جدی بود.
غول آمریکایی: استاندارد اویل
امپراتوری بریتانیا ذخایر نفت بین النهرین را در سال ۱۸۷۱ کشف کرد. بلافاصله پس از آن کارشناسان نفت را تحت عنوان باستان شناس به سرزمین های عثمانی فرستاد.
اولین نفت آمریکا در سال ۱۸۵۹ در پنسیلوانیا استخراج شد و شرکت استاندارد اویل در سال ۱۸۷۰ به رهبری جان دی راکفلر تأسیس شد. تا سال ۱۸۸۰، استاندارد اویل به یک کارتل غول پیکر تبدیل شد که ۹۵ درصد از بازار نفت آمریکا را در اختیار داشت.
رقابت شدیدی بین ایالات متحده آمریکا (شرکت نفت استاندارد) که بیش از نیمی از تولید نفت جهان را در اختیار داشت و بریتانیا (شل) و آلمان (دویچه بانک) برای داشتن سهمی از کیک نفت خاورمیانه اغاز داشت.
سلطان عبدالحمید دوم میدانست که نفت بینالنهرین اشتهای رقبای او و نیات واقعی مردانی را که تحت عنوان باستانشناس در زمین او کار میکنند، تحریک میکند. او با حفظ یک سیاست خارجی متعادل بین بریتانیا، آلمان و ایالات متحده ،زمان خرید.
وی گزارش هایی از نفت منطقه تهیه کرده بود. علاوه بر این، او میادین نفتی را از خزانه دولتی خرید و در خزانه شخصی خود یعنی حزینه حصا ثبت کرد تا پس از جنگ احتمالی به دلیل تشدید رقابت از بین نرود.
گلبنکیان یک ارمنی عثمانی الاصل استانبولی و یک نابغه نفتی بود.
پدرش باجگیر امپراتوری عثمانی بود.
گلبنکیان جغرافیای عثمانی را به خوبی می دانست، زیرا با پدرش سفرهای زیادی داشت. در جوانی در باکو در شرکت نفت مانتاشف، یکی از شرکت های تابعه آسیاتیک پترولیوم، که شرکای اصلی آن رویال داچ و شل و خانواده روچیلد بودند، کار کرد.
گلبنکیان پس از تجربه خود در قفقاز، دوره کارآموزی خود را در لندن نزد فردریک اس. لین، که عملیات نفت خانواده روچیلد را اداره می کرد، انجام داد. او نقش مهمی در ادغام شرکت بریتانیایی شل و رویال داچ هلند در سال ۱۹۰۷ داشت تا بتواند با شرکت تقریباً انحصاری استاندارد اویل رقابت کند.
انقلاب ۱۹۰۸
در سال ۱۹۰۳، امپراتوری عثمانی قرارداد بغداد را امضا کرد و به آلمان امتیازی در زمینه ذخایر نفتی با شعاع ۲۵ کیلومتری (۱۵ مایلی) از راه آهن بغداد اعطا کرد. در اواخر سال ۱۹۰۷، شایعاتی منتشر شد مبنی بر اینکه دویچه بانک در تلاش است تا با استفاده از نفوذ سیاسی خود بر امپراتوری عثمانی، انحصار نفت را در بین النهرین ایجاد کند.
آلمانی ها می خواستند راه آهن بغداد را از قونیه به بغداد تا بین النهرین گسترش دهند. این شایعه به معنای پایان بازی سلطان عبدالحمید بود.
گلبنکیان به نمایندگی از رویال داچ شل، دفتری در استانبول افتتاح کرد این اتفاق همزمان با انقلاب ترک های جوان در سال ۱۹۰۸بود.
رویاهای انحصاری آلمان ها از بین رفت، اکنون انگلیسی ها نیز در بازار بودند. ترکهای جوان به محض به قدرت رسیدن، میادین نفتی خصوصی سلطان را به خزانهداری بازگرداندند. آنها همچنین گلبنکیان را به عنوان مشاور مالی دولت منصوب کردند.
شرکت نفت ترکیه
استاندارد اویل در سال ۱۹۱۱ به شرکت های کوچکتری مانند اکسون، شورون و موبیل تقسیم شد.
روچیلد همچنین سهام خود در نفت باکو را در سال ۱۹۱۲ به رویال داچ شل فروخت. گلبنکیان شرکت نفت ترکیه (TPC) را در همان سال تأسیس کرد. توزیع سهام TPC به شرح زیر بود: دویچه بانک، ۲۵٪; گلبنکیان ۴۰ درصد و بانک ملی ترکیه که پس از انقلاب ترک های جوان در استانبول توسط انگلیسی ها تأسیس شد ۳۵ درصد.
نکته جالب این بود که هر دو شرکت به نام ترک بودند، نه بانک ملی ترکیه.
گلبنکیان بعداً ۲۵ درصد از سهام خود را به رویال داچ شل منتقل کرد. بانک ملی ترکیه پس از گنجاندن شرکت انگلیسی-فارسی (APOC، بعدها بریتیش پترولیوم) متعلق به دولت بریتانیا منحل شد.
توزیع جدید سهام TPC به شرح زیر بود: دویچه بانک، ۲۵٪; APOC، ۴۷٫۵ درصد و رویال داچ شل، ۲۲٫۵ درصدوسهم گلبنکیان به ۵ درصد کاهش یافت.
پس از آن بود که گلبنکیان به «آقای پنج درصد» معروف شد.
بریتانیا و آلمان به عنوان سهامداران این شرکت، توافق کردند که میادین نفتی امپراتوری عثمانی را بین خود تقسیم کنند.
در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴، یک ماه پس از آن که دولت ترک های جوان امتیاز ذخایر نفت موصل و منطقه بغداد را به TPC داد، جنگ جهانی اول آغاز شد.
جنگ جهانی اول
اگرچه انگلیس وعده هایی داد، اما حقیقت این بود که آلمان را به عنوان یک شریک در بین النهرین نمی خواست.
بورس لندن را که از زمان جنگ کریمه به روی روس ها بسته بود، به روی وزرای تزار باز کرد و روسیه را به سمت خود کشاند.
ترکهای جوان را مجبور کرد به آلمان نزدیک شوند و جنگ جهانی مورد انتظار آغاز شد.
همزمان با جنگ، بریتانیا بر سهام آلمانی این شرکت حق التزام گذاشت. ارامنه تحت نفوذ روسیه در آناتولی که مانع از حمل و نقل نفت می شدند، توسط ترک های جوان تبعید شدند.
دو سال بعد، بلشویکها، از جمله استالین که با حملات خود در پالایشگاههای نفت روچیلد به شهرت رسیده بود، قدرت را در روسیه به دست گرفتند. بنابراین، استاندارد اویل ، شرکت های انگلیسی کنار گذاشت و سپس با بلشویک ها برای نفت باکو توافق کرد.
بریتانیا یک کشور مستقل عربی را به شریف حسین پیشنهاد کرد و اعراب را به سمت خود کشاند.
در حالی که جاسوس انگلیسی تی لارنس با پیشنهاد فوق الذکر حواس پسر شریف فیصل را پرت می کرد، مارک سایکس انگلیسی و ژرژ پیکو فرانسوی قبلاً قرارداد تقسیم اراضی عربی بین بریتانیا و فرانسه را منعقد کرده بودند.
فلسطین، خلیج فارس و بخشهای شرقی عراق متعلق به بریتانیا بود، در حالی که بخشهایی از ترکیه از جمله موصل، سوریه و لبنان متعلق به فرانسویها بود. قرار بود سرزمین های باقی مانده به کشورهای عربی نیمه مستقل تقسیم شود.
اما APOC که نفت موصل را قبل از جنگ کشف کرده بود، از این توافق راضی نبود. این کشور نمیخواست موصل را – که دارای ذخایر عظیمی بود – به فرانسویها بسپارد. کمی بعد ترکیه با فروپاشی جبهه فلسطین که مصطفی کمال پاشا در آن حضور داشت از جنگ خارج شد. بدین ترتیب جنگ پایان یافت و ترک ها و آلمانی ها عربستان و بین النهرین را ترک کردند.
انگلستان که به سرزمین های عربی راضی نبود، از آتش بس به عنوان فرصت استفاده کرد و سربازان را در موصل فرود آورد.
نفت موصل
انگلستان که به لطف کانال سوئز کنترل دریاهای داخلی را در اختیار داشت، نمی خواست کنترل تنگه های داردانل و بسفر را از دست بدهد. دلال اسلحه، باسیل زهاروف، یکی از سهامداران APOC، با دوست نزدیک خود، نخست وزیر بریتانیا، لوید جورج، صحبت کرد و یونان را متقاعد کرد که آناتولی را اشغال کند. بریتانیا از یونان تحت کنترل خود به عنوان سپری برای محافظت از تنگه ها با قرار دادن آن در استانبول و چاناکاله استفاده می کرد.
در آوریل ۱۹۲۰، انگلستان با فرانسه در سن رمو توافق کرد. فرانسوی ها نفت عراق از جمله موصل را در ازای سوریه و ۲۵ درصد سهام TPC به انگلیسی ها واگذار کردند. بدین ترتیب، سهام آلمان – که در پایان جنگ شکست خورد – و سوریه – که به فیصل وعده داده شده بود – به فرانسوی ها تعلق گرفت.
انگلیس که کشور جدیدی به نام عراق ایجاد کرد، فیصل را که بیکار مانده بود، به عنوان رئیس این دولت قرار داد.
زهارف مالک شرکت ها، بانک ها و روزنامه ها در فرانسه بود. او از طرف رویال داچ شل و APOC فعالیت می کرد. وی با برخی از بوروکرات ها و سیاستمداران برجسته فرانسه ملاقات می کرد و سهام شرکت را به انها می بخشید.
به همین دلیل فرانسه سیاست های خودخواهانه بریتانیا را تحمل می کرد. اما آمریکا حاضر نبود کیک را به دولت بریتانیا بسپارد.
جنگ استقلال ترکیه
استاندارد اویل تحت کنترل روچیلدبا فرانسه شریک شد و با خرید روزنامه متین به سرعت وارد فرانسه شد.
استاندارد اویل برخی از سیاستمداران را خرید و آنها را به سمت خود جذب کرد.
دولت آمریکا به فرانسه اعلام کرد که در صورت نادیده گرفتن منافع استاندارد اویل، کلیه کمک ها و محموله های نفتی از آن سوی اقیانوس اطلس متوقف خواهد شد. معاهده سور که استاندارد اویل را غیرفعال می کرد به درخواست ایالات متحده باطل شد.
فرانسه که برای واردات نفت به ایالات متحده وابسته بود، مجبور شد به استاندارد اویل نزدیک شود.
هانری فرانکلین بولیون، سیاستمدار فرانسوی، به آنکارا رفت و با مصطفی کمال، رهبر جدید جنبش ملی ترکیه، قرارداد آنکارا را امضا کرد.
و قرار شد در ازای کمک هایی که به او می شود، امتیاز عملیات تمام نفتی که در خاک ترکیه یافت می شود یا خواهد شد به استاندارد اویل داده شود.
استاندارد اویل با تصور اینکه موصل نزد ترک ها باقی می ماند، امیدوار بود از این طریق نفت موصل را به دست آورد.
پیروزی مصطفی کمال که از حمایت بلشویک ها در ازای نفت باکو و حمایت فرانسه و آمریکا در ازای موصل برخوردار شد، اکنون اجتناب ناپذیر بود. مصطفی کمال ابتدا به ازمیر و سپس چاناک کاله و استانبول حرکت کرد. او موفق شد یونانی ها را از آناتولی بیرون کند و به نوبه خود منجر به سرنگونی دولت لوید جورج در بریتانیا شد.
انگلیس که نتوانست در برابر فشارهای ایالات متحده مقاومت کند، موافقت کرد که تنگه ها را تحت کنترل یک کمیسیون بین المللی قرار دهد. از سوی دیگر مسئله موصل قابل حل نبود. پرونده به سازمانی بین المللی ارجاع شد. پس از مذاکرات طولانی با شرکت های انگلیسی، آمریکا از تقاضای خود در توافقنامه آنکارا صرف نظر کرد. پس از آن، جامعه ملل موصل را به انگلستان بازگرداند. در عوض، بریتانیا موافقت کرد که در سال ۱۹۲۸ سهام TPC را به آمریکایی ها بدهد.
شرکت ها دوباره گرد هم آمدند. حدود ۲۳٫۷۵ درصد از شرکت به شرکتهای آمریکایی اکسون، موبیل و گلف واگذار شد. 47.5 درصد به شرکت های انگلیسی-پرشین و رویال داچ-شل. و متحد فرانسوی که در سال ۱۹۲۴ تأسیس شد، ۲۳٫۷۵ درصد دریافت کردند. 5 درصد باقی مانده را البته دوباره به آقای پنج درصد دادند.
همه با سهم خود موافق بودند، اما این بار بر سر مرزهای میادین نفتی خاورمیانه اختلاف نظر داشتند. برای نفت خاورمیانه باید مرز تعیین می شد و هیچکس نباید خارج از این مرز به دنبال نفت باشد. پس از آن گلبنکیان یک خط قرمز روی نقشه کشید. آن خط تقریباً تمام آناتولی و شبه جزیره عربستان را در بر می گرفت، که او به آن گفت: “این امپراتوری عثمانی است که در سال ۱۹۱۴ می شناختم. زیرا در آنجا متولد شدم، آنجا زندگی کردم و در آنجا خدمت کردم. اگر کسی ادعا می کند که بهتر می داند، مهمان من باش.”
همه موافق این مرز بودند.