به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، حذف نام نویسندگان و بزرگان عرصۀ فرهنگ و هنر کودکان و نوجوانان از خیابانهایی که به یادشان نام گذاری شده بود اعتراض و واکنش اهل فرهنگ و هنر را در پی داشته و در تازهترین مورد، انجمن صنفی سراسری تئاتر کودک و نوجوانان در بیانیۀ خود آورده است:
– ما از کوچههای تاریکِ شهرمان که با ترانههای «جبار باغچهبان» برای فرزندانمان روشن نمیشوند در هراسایم،
– ما از جویهای آبِ تهران که دیگر «ماهی سیاه کوچولو»ی «صمد بهرنگی» در آنها شنا نمیکند در وحشتایم،
– شهر تهران، بدون زمزمۀ قصههای «هوشنگ مرادی کرمانی» در شبهای سردِ زمستان، عجیب سیاه و گزنده است،
و تهران، شهری رو به خاموشی و فراموشی است آنگاه که از یاد و نام «آذر یزدی» پاک شود.
میتوان حدس زد که کسانی مبادرت به این کار کردهاند که نه با خدمات جبار باغچهبان آشنایند و نه کتابی از مرادی کرمانی، صمد بهرنگی و آذریزدی خوانده یا خریده و به فرزند خود هدیه کردهاند.
میتوان حدس زد چون فرهنگ را همان ایدیولوژی میدانند فرهنگ بدون تبلیغ مستقیم ایدیولوژیک را نمیپسندند یا درک نمی کنند.. میتوان حدس زد سطح سلیقۀ زیباییشناسیک آنان همین قدر است.
اما آنچه بیشتر مایۀ شگفتی است این است که به «مهدی آذر یزدی» هم رحم نکردهاند؛ کسی که مقام معظم رهبری ۱۴ سال پیش و در حضور خود او گفتند: «در بخشی از رسیدگیهایم به فرزندانم خودم را مدیون او میدانم» و تنها به کتاب های مشهور او (قصههای خوب برای بچههای خوب) اشاره نشد بلکه گفتند «این مرد و کتابِ این مرد».
متن این سخنان در سال ۱۳۸۶ (دو سال قبل از درگذشت نویسنده در ۱۸ تیر ۱۳۸۸) از این قرار است:
«الان اطلاع دادند آقای مهدی آذر یزدی در این جلسه نشستهاند و ظاهراً بیمار هم بودند و با حال بیماری زحمت کشیدهاند و آمدهاند. من چندی پیش در یک برنامۀ تلویزیونی دیدم از ایشان تجلیل کرده بودند. با اینکه وقتم هم کم است، از وقتی تلویزیون را روشن کردم و دیدم که از ایشان دارد تجلیل میشود، پای آن برنامه نشستم، صحبتهای خود ایشان را هم گوش کردم.
ایشان در آنجا می گفتند در طول آن سالهای پیش از انقلاب هیچ کس کمترین تشکری، تقدیری از این مرد زحمتکش و خدوم نکرده. آن برنامه را که من دیدم، نکتهای در ذهنم بود و دلم خواست که آن را یک وقتی به ایشان بگویم، فکر میکردم دیگر امکان ندارد و عملی نیست؛ کجا ما آقای آذر یزدی را زیارت کنیم؟! حالا تصادفاً امشب ایشان اینجا هستند.
… من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم. آن وقتی که کتاب ایشان درآمد – اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آن وقتی که من اطلاع پیدا کردم، از این کتاب درآمده بود؛ «قصههای خوب برای بچههای خوب» – من رفتم تورق کردم.»
این اشارات برای این است تا بدانیم حذفکنندگان از این سخنان هم اطلاع ندارند و گرنه دست کم، آذریزدی را نگاه می داشتند.
دردا و دریغا که متولی فرهنگی باشی و در نمام عمر خود نه «قصههای خوب برای بچههای خوب» را خوانده باشی، نه «ماهی سیاه کوچولو» و نه «قصههای مجید» را و ندانی جبارباغچهبان که بوده و چه کرده است.