به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از ایرنا، سازمان صلیب سرخ جهانی در گزارشی که از فعالیت های انسان دوستانه خانواده مردانی آذری منتشر کرده؛ در صفحه اول ژورنال این سازمان آمده است: ۱ > ۱۹۶ ؛ یعنی کمکهای انسان دوستانه برادران مردانی آذر بیشتر از کمکهای انسان دوستانه ۱۹۶ کشور در جهان است.
اگر اروپایی ها و امریکایی ها به علوم و فنون، تکنولوژی و اختراعات جهانی خود افتخار می کنند و امروزه معیار برتری هر چیزی را با عنوان «کلاس جهانی» میسنجند، ما ایرانی ها به انسان های بزرگ و قابل احترام خود در کلاس جهانی مباهات می کنیم و چه افتخاری بالاتر از مقام انسانی در سطح جهانی است؟
حاج کریم مردانی آذر متولد مهر ماه ۱۳۱۳ در تبریز، نمونه ای از انسانی متواضع و خیرخواه است که آوازه انسانیت اش فراتر از مرزهای کشور رفته و چه بسا در آن سوی مرزها و در غرب مدعی حامی انسان، بسیار محبوب و مشهور است و این امر به سبب حمایت های وی از ۶ هزار کودک افریقایی و ساخت مدرسه و درمانگاه در کشورهای فقیر است.
البته کریم مردانی آذر به این کار بسنده نکرده و به قول خودش « چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» ؛ در امر مدرسه سازی و کارهای عام المنفعه در سراسر ایران نیز کارهای بس بزرگ و محیرالعقولی انجام داده است که انجام چنین کارهایی فقط از عهده دولت ها و سازمان ها برمی آید. چنین کارهایی شاید با محاسبات ریاضی جور نیاید و فقط در یک کلمه با « عشق و اخلاص» می توان کارهای بزرگ و ماندگار را انجام داد.
برای نسل جوان امروزی تصور اینکه بخواهی کسب و کاری را با دست خالی و بدون کوچکترین پشتوانه و حامی مالی آن هم در این دور و زمانه راه اندازی کنی، چیزی در حد محال است؛ اما برادران مردانی آذر نه تنها این مساله را با پشتکار و اتحاد یکدیگر عملی کردند بلکه چیزی فراتر از آن را هم محقق ساختند. به طوری که امروزه میزان ثروت آنها در اروپا و امریکا غیرقابل تصور است و بنابر اظهارات شان بخش کوچکی از ثروت شان را در امور عام المنفعه و در مدرسه سازی، گسترش علم و دانش و بیمارستان کودکان هزینه کرده اند.
غلامرضا مردانی آذر زمانی درباره میزان ثروت این خانواده گفته بود «کلید خزانهی الهی در دستان ماست. تا روزی که این کلید را در اختیار داریم برای اجرای پروژههایی در ارتباط با فرهنگسازی آمادگی کامل خود را اعلام میکنیم. امکانات مالی ما در خارج از کشور غیر قابل تصور است. تلاش میکنیم این ثروت خدادادی را به جریان مدرسهسازی در ایران متصل کنیم».
حاج کریم مردانی آذر؛ مردی که ازدواج نکرده ولی صاحب بیش از ۳۰ هزار فرزند است. خودش در این باره میگوید: «شاید از روی چهره فرزندانم را نشناسم ولی احساسم عین حس پدر به فرزندانش است و اصلا مهم نیست که با آنها نسبت خونی ندارم چراکه من با تک تک آنها نسبت دِلی دارم و الان خیلی از آنها جزو نخبگان، پزشکان، مهندسان و هنرمندان هستند که در اقصی نقاط دنیا زندگی میکنند.»
اگر سری به مدارس حاج کریم که اکثرا برای کودکان معلول و محروم ساخته شده است، بزنید، متوجه علاقه دانش آموزان به حاج کریم خواهید شد، آنها حاج کریم را پدر معنوی خود می دانند و نام خانوادگی خود را مردانی آذری معرفی می کنند.
فهرست
از فقر تا غنا
این جمله معمولا در اذهان همه می چرخد ” اگر من هم ثروت کلانی داشتم، حتما در کارهای عام المنفعه هزینه می کردم” ، فارغ از اینکه چند درصد از افراد ثروتمند چنین کارهای بزرگی می کنند، اما جالب است بدانید حاج کریم مردانی آذر نه تنها وارث ثروت خدادای و پدری نبود بلکه ایام خردسالی و کودکی را در فقر و تنگا گذرانده اند و اگر چه پدرش «محمد» از تجار بزرگ تبریزی و جزو یاران ستارخان و باقرخان در دوران مشروطیت بود، اما حوادث تاریخی و فعل و انفعالات سیاسی آن زمان باعث شد که وی ورشکست شود و نهایتا در سال ۱۳۱۸ که کریم پنج ساله بود از دنیا برود.
حاج کریم میگوید: «زمانی که پدرم فوت شد، من به همراه دو برادر دیگرم خردسال بودیم، بار سنگین تامین معاش بر عهده مادرم افتاده بود به طوری که او با خیاطی و دوخت لباس زندگیمان را می چرخاند».
بعد از فوت پدر، کریم به همراه مادرش «زهرا» و برادرانش «غلامرضا» و «علی» پس از مدتی اقامت در تبریز به تهران نقل مکان می کنند، او به همراه برادرانش جهت گذران زندگی، کارشان را از شاگردی مغازه شروع کرده و پس از مدتی با کمک تجار بزرگ تبریزی هر کدام با اجاره مغازه ای به خوار و بار فروشی و داد و ستد مستقل می رسند. تلاش و همت شبانه روزی در کنار درایت و کاردانی برادران مردانی آذری به بار می نشیند و آنها موفق به کسب ثروت زیادی می شوند، قلب پاک و افکار متعالی آنها را به طرف کارهای نیک و خیر هدایت میکند.
فقر و نیاز به کار برای تامین معاش مانع از درس خواندن کریم می شود؛ «حتی درس خواندنمان در خانه نوبتی بود به طوری که من مدتی به تقاضای مادرم درس و مشق را رها کردم و وارد بازار کار شدم تا برادر بزرگم غلامرضا درس بخواند، به قول برادرم، من جورکش آنها شدم».
اولین تجربه کاری اش در یک چلوکبابی روبهروی مصلای تبریز با درآمد روزانه سه “عباسی” بود که به سختی غذای روزانه خانواده را با نان خالی و انگوری که از حیاط منزل میچیدند، کفاف می کرد.
حاج کریم ثروتی را که دارد امانت خداوند در دستانش می داند و معتقد است که مردم، صاحبان این امانت هستند و باید صاحب امانت های خداوند در دستانش باشند. در مراسم نکوداشتی که برایش گرفته اند، با صدایی لرزان می گوید: « از بابت اینکه زحمات عمر ۸۸ ساله ام را فدای ملت و فرزندان سرزمینم می کنم از شادی در پوست خود نمی گنجم».
انگیزه ساخت مدرسه در ایران
وی درباره انگیزه اش از ساخت مدرسه در ایران می گوید: «وقتی که در خارج از کشور بودم به دعوت یونسکو به کشورهای آفریقایی سفر کرده و سرپرستی تعدادی از بچه های بی سرپرست را بر عهده گرفتم که هر سال به تعدادشان افزوده می شود، یک روز با خود گفتم “چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است” از اینرو مدرسهسازی در سیستان و بلوچستان را آغاز کردیم و سپس این کار را در تهران و تبریز ادامه دادیم”.
انگیزه این خانواده از ورود به مدرسهسازی نیز جالب و شنیدنی است، «ما بهسختی درس خواندیم به همین دلیل وقتی کسب و کارمان خوب شد غلامرضا پیشنهاد مدرسهسازی داد. او میخواست کاری کند که دانشآموزان بهراحتی درس بخوانند».
آنها علاوه بر ایجاد فضای تحصیل، بر کیفیت آموزش و ایجاد فضای آموزشی مطلوب و رسیدگی به نیازهای مادی و معنوی دانشآموزان نیز تاکید داشتند؛ تا جایی که گفته میشود در هر کدام از مدارسی که این برادران ساختهاند، اتاقی مخصوص به گفتوگوی رودرروی آنان با دانشآموزان اختصاص داده شده بود.
کریم مردانی آذری در این باره می گوید: «هر جا مدرسهای ساختهایم، به فضاسازی آن نیز به نحوی مطلوب پرداختهایم. به طوری که تقریباً مبلغی معادل نصف هزینه احداث بنا را صرف فضاسازی آن کردهایم». غلامرضا مردانی آذری نیز درباره اشتیاق دانشآموزان به تحصیل در این مدارس گفته بود: «مدارس ساختهشده به دست ما، بهگونهای است که دانشآموزانش با اکراه آن را ترک کرده و به خانههایشان میروند. حتی خود من از زبان دو سه نفر از مدیران همین مدارس شنیدهام، پس از اتمام درس روزانه دانشآموزان، مربیان بهزور و با دادن تذکرهای متعدد دانشآموزان را از مدرسه بیرون میکنند تا به خانههایشان بروند».
با افتخار بر دستان حاج کریم مردانی آذر بوسه می زنم
استاندار فقید آذربایجان شرقی در مراسم نکوداشت حاج کریم مردانی آذر در حالی که اشک بر دیدگانش حلقه بسته بود، خطاب به وی می گوید: “خوشا به سعادت شما که پدر معنوی هزاران هزار دانش آموز و کودکان بی سرپرست ایران اسلامی هستید.”
اسماعیل جبارزاده، با اشاره به خدمات ارزنده خانواده مردانی آذر در استان و کشور می گوید: ” شما به برگزاری مراسمات تجلیل و همایش های این چنینی احتیاجی ندارید. اقرار می کنم که ما به شما نیاز داریم. نیاز داریم تا ایثار و دلاوری های غیور مردان سرزمین قهرمانمان آذربایجان را به نسل های آینده بازگو کرده و آن ها را با خدمات خیرانی همچون شما در تمامی حوزه های مدرسه سازی و درمانگاه و بیمارستان، کتابخانه و .. آشنا کنیم.”
مردی که فقط با خدا معامله می کند
حاج کریم نمونه کامل انسان متواضع و ساده زیستی در اوج ثروت است؛ تنها داریی اش یک کارت اتوبوس و کارت تلفن همگانی است، بارها دیده شده است که به تنهایی سوار بر اتوبوس بی.آر. تی تبریز شده و از این نقطه شهر تا آن نقطه برای گردش یا سرکشی به طرح های در دست اجرا می رود. وی اصلا حاضر به مصاحبه با هیچ خبرنگار و دوربین شبکه ای نیست و وقتی علت این امر از او پرسیده می شود، میگوید: «من با خدا معامله کرده ام و انسان یک سکه را یک بار خرج می کند و این معامله با دوربین و دیده شدن از بین میرود، درویش را هر کجا که شب آید سرای اوست».
برای حسن ختام در وصف حاج کریم به شعری که زینب دختر نابینایی که در مدرسه مردانی آذری تحصیل کرده و در وصف وی سروده است، بسنده می کنم.
کسی از اهل جنت در زمین است
همین حاجی کریم نازنین است
من او را دوست دارم همچو بابا
و خود را دخترش مینامم هرجا
محبت های او بر ما چو باباست
و این بسیار ارزشمند و زیباست
ره او راه پاک انبیا است چون او با بینوایان آشنا است