به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از عصرایران؛ علیرضا سلطانی استاد دانشگاه و کارشناس اقتصاد سیاسی- یکی از مسائل قابل توجه در جریان سفر هفته گذشته رئیس جمهور ایران به چین، واکنش و به طور دقیق تر رفتار بازارهای داخلی ایران به این سفر و دستاوردهای آن، می باشد.
بر اساس اعلام های رسمی ترکیب هیاتی که به چین سفر کرد، عمدتا اقتصادی بود به گونه ای که تقریبا همه اعضای تیم اقتصادی دولت در این سفر حضور داشتند و در جریان این سفر ۲۰ سند همکاری که آنهم اقتصادی ٰ تجاری و صنعتی می باشد، رسید.
به طور طبیعی چنین سفری در این سطح، با این ترکیب و کمیت اسناد امضا شده آنهم به دومین قدرت اقتصادی جهان و در واقع اولین اقتصاد جهان به لحاظ جریانسازی اقتصاد بین المللی، نه تنها بازارها، عوامل و متغیرهای اقتصادی و شاخص های اقتصادی داخلی ایران ( که به شدت ملتهب و در عین حال منتظر و تشنه تزریق اخبار امیدبخش و محرک های مثبت آنهم در حوزه مناسبات خارجی است)، بلکه بازارها و شاخص های اقتصادی در حوزه های منطقه ای و بین المللی را به شدت به واکنش وا می دارد. اما آیا در عمل این سفر چنین واکنش ها از نوع مثبت در حوزه داخلی بازارها و مثبت و منفی در صحنه بین المللی، در پی داشت؟
بررسی بازارها و شاخص های اقتصادی ایران سه مقطع زمانی پیش از سفر، در جریان سفر و پس از آن، چنان که قابل پیش بینی بود، نشان از بی تفاوتی و چه بسا واکنش منفی به این سفر بود. نه شاخص ها و بازارها قبل از سفر در حالت انتظار مثبت قرار گرفتند، نه در جریان سفر متناسب با وقایع و رویدادهای آن واکنشی نشان دادند و بعد از سفر و اعلام برخی گزارش ها از دستاوردهای سفر موجب ایجاد خوشبینی و امید در مجموعه اقتصاد و بازارهای مالی و سرمایه ای شد.
به طور کلی بازارهای مالی و تجاری ایران بی تفاوت و خنثی از کنار این رویداد مهم گذشتند و روند عادی و در جریان خود را دنبال کردند. نرخ ارز که با کمترین سیاست اعلامی و عملی منفی از سوی غرب و حتی شرق دچار تلاطم می شود، با این سفر و اعلام دستاوردهای آن نه تنها کاهش نیافت بلکه به روندی صعودی خود ادامه داد.
بازار سرمایه نیز در جریان سفر هیات ایرانی به چین نیز شاهد افت بالای شاخص ها بود. این رفتار بازارها در حالیست است که وزیر امور خارجه بلافاصله بعد از سفر از اتفاقات خوب و مهم در مورد عملیاتی شدن سند همکاری ۲۵ ساله ایران وچین در جریان سفر اخیر خبر داد و تلاش کرد دستاورهای سفر را راهبردی و مهم ارزیابی کند اما این تلاشها هیچکدام در تغییر رفتار بازارها تاثیر گذار نبود.
همزمان با این سفر، بحث رایزنی های مستقیم و غیرمستقیم ایران و آمریکا بر سر تبادل زندانی ها مطرح گردید که اتفاقا بازارها و متغیرهای اقتصادی با حساسیت بسیار بالاتری این موضوع را در مقایسه با سفر چین دنبال کردند.
سوال قابل طرح این است که چرا بازارها و شاخص های اقتصادی چنین رفتار و واکنشی نسبت به این سفر داشته و دارند؟
این سوال وقتی جدی تر می شود که رفتارها و واکنش های بازارهای داخلی نسبت به سفر چند ماه قبل رئیس جمهور چین به منطقه خلیج فارس و مواضع و رویدادهای آن سفر مورد توجه قرار گیرد. به راستی چرا سفر رئیس جمهور ایران به چین توانست اثرات منفی سفر رئیس جمهور چین به عربستان بر اقتصاد ایران را خنثی کند؟
سالهاست اقتصاد ایران چشم به سفرها و مذاکرات سیاسی دوخته و متاثر از این سفرها و مذاکرات در بیم و امید به سر می برد. اما واقعیت این است که در طول این سالها به جز برخی مقاطع معدود به ویِژه مذاکرات امضای برجام، سفرهای سیاسی و دیپلماتیک چه با حضور طرف ایرانی و چه سفرهایی که ازسوی مقامات غیرایرانی اما با موضوع ایران صورت گرفته، حاوی پیامهای منفی برای اقتصاد ایران بوده است.
سفر هیات ایرانی اگرچه با توجه به ترکیب اعضای حاضر در آن که عمدتا وزرا و مقامات اقتصادی بودند و همچین توافقات اعلامی امضا شده، عمدتا اقتصادی قلمداد شده اما عملا بیش از اینکه دارای ابعاد و اهمیت اقتصادی باشد، دربردارنده آثار سیاسی و امنیتی چه در داخل کشور و چه در سطح بین المللی بوده است.
در داخل کشور جریان های سیاسی ضد غرب، انرِژی مضاعفی در پیشبرد اهداف سیاسی پیدا کرده و برای چند ماهی با این انرژی مواضع و رویکردهای ضدغربی و ضد برجامی خود را در داخل و سیاست خارجی دنبال می کنند.
در سطح بین المللی و منطقه ای نیز، اتحادیه اروپا، آمریکا و برخی قدرتهای منطقه ای، مناسبات و تحرکات سیاسی و امنیتی ایران و چین را با حساسیت دنبال کرده و متناسب با آن در صدد تقابل برخواهند آمد.
سفر هیات ایرانی به چین با لحاظ همه جوانب اقتصادی و توسعه ای، مهمترین رویداد در عرصه خارجی از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم ارزیابی می شود. چین دومین قدرت اقتصادی دنیاست و سالهاست نبض اقتصادی و تجاری جهان را در اختیار دارد.
بدون تردید خروج اقتصاد ایران از بن بست و رکود کنونی و قرار گرفتن در مسیر گشایش و توسعه اقتصادی در گرو گسترش و نهادینه کردن مناسبات اقتصادی و تجاری با کشورهای نوظهور اقتصادی و در راس آنها چین است. اولویت دادن به گسترش مناسبات اقتصادی با چین و دیگر کشورهای نوظهور مانند هند، کره جنوبی، ترکیه، برزیل، یک امر راهبردی است و در عمل گریزی از آن نیست.
مناسبات اقتصادی با این کشورها در مقایسه با کشورهای توسعه یافته اروپایی و آمریکا، ارزانتر، آسانتر، کم هزینه تر، کم ریسک تر و پربازده تر است. در این میان چین از جذابیت ها و ظرفیت های بالایی برای هر کشوری از جمله ایران که خود دارای ظرفیت ها و جذابیت های متقابل برای چین است، برخوردار است و همین مساله توسعه مناسبات اقتصادی و تجاری میان دو کشور را تسهیل و تسریع می کند. چنین شرایط و ظرفیت هایی است که تهران و پکن را سالهاست بر میز مذاکره تدوین و اجرای سند ۲۵ ساله همکاری های راهبردی نشانده است.
با این توصیف در اهیمت و ضرورت سفر هیات ایرانی به چین هیچ تردیدی وجود ندارد. اما شرایط زمانی سفر و غلبه مسائل سیاسی و وجود تحریم ها عملا این سفر را برای اقتصاد ایران بی خاصیت و بی اثر ساخته است. بازارها و عوامل اقتصادی ایران آنقدر باهوش هستند که چین ومراودات اقتصادی و تجاری آن را مهم تلقی کنند اما پیش از این می دانند که تا زمانیکه قفل تحریم های آمریکا وجود دارد هر گونه تحرکی با چین و غیر آن هیچ گونه اثر مثبتی نخواهد داشت و رویدادهایی مانند سفر اخیر چین، صرفا با اهداف سیاسی و ظاهری خواهد بود و هیچ فرصت یا امکان جدیدی را ایجاد نمی کند.
این نوع رفتارها فقط مختص بازارهای داخلی نیست و به طور مشخص بازارها و متغیرهای اقتصادی در سطوح منطقه ای و بین المللی نیز این سفر و دستاورهای اقتصادی آن را جدی تلقی نکردند و به آن واکنش مثبت یا منفی نشان ندادند. صرفا این سفر از منظر سیاسی و امنیتی تاحدودی از سوی برخی کشورها مانند آمریکا تحت رصد قرار داشت و واکنش های محدودی را ایجاد کرد.
ایرن در دهه های اخیر همواره مناسبات سیاسی و اقتصادی خارجی خود در قبال کشورهای مختلف را بر متغیر آمریکا و اروپا تعریف می کند. ایران نباید مناسبات اقتصادی خود با چین را در قالب رقابت های سیاسی و امنیتی و حتی اقتصادی آمریک و چین تعریف کند.
اگر این کار صورت گیرد، مناسبات اقتصادی ازران و چین صرفا روی کاغذ و متزلزل و ناپایدار خواهد بود. هرچند تا زمانیکه تحریم های اقتصادی ایران از سوی آمریکا و متحدان غربی آن ادامه داشته باشد، پیوستگی مناسبات اقتصادی و تجاری خارجی ایران به آمریکا و سیاست های آن در قبال ایران، اجتناب ناپذیر است و اگر مقامات ایران هم بخواهند مناسبات خارجی خود با هر طرفی به خصوص چین را از دایره تاثیرات آمریکا جدا کنند ( که البته حتی اگر فشارهای ضد ایرانی آمریکا برداشته یا کاهش یابد این اراده از سوی تهران وجود ندارد )، تحریم های گسترده آمریکا، این امکان را فراهم نخواهد کرد.
بنابراین تا زمانیکه تحریم ها ادامه دارد، هیچ یک از تحرکات سیاست خارجی حتی با دومین قدرت اقتصادی دنیا، ره به جایی نخواهد برد چه اینکه در یک دهه گذشته این مساله به کرات تجربه شده است. عدم استقبال و بی تفاوتی بازارهای ایران نسبت به سفر اخیر هیات عالیرتبه ایرانی به چین نیز در این چارچوب باید تحلیل و بررسی شود.