به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از دنیای اقتصاد، برای مثال در روزهای اخیر مشاهده میکنیم که بحران تورمی پس از پاندمی کرونا در کشورهایی مانند آمریکا در حال فروکش کردن است و این مساله نشانگر آن است که اجماع اقتصاددانان در شناخت پدیده تورم، اجماعی توانمند است و این پدیده را به متغیر قابل کنترل بدل کرده است.
به دیگر سخن، باید بیان کرد که تورمهای دورقمی و مانا در عصر ما مانند بیماریهایی همچون تیفوس هستند که دیگر ریشهکن شدهاند. با این حال، کشور ما نزدیک به پنجدهه است که با تورم مزمن دورقمی دستوپنجه نرم میکند.
مضاف بر آن، وضعیت تورمی در ایران بهنظر میرسد که از وضعیت مزمن ۲۰درصدی در حال تغییر موضع به وضعیت ۴۰ یا ۵۰درصدی است . بهعبارت دیگر، تاکنون نهتنها قادر به مهار این بیماری انقراضیافته نشدهایم، بلکه گویی با وضعیت بدتری مواجه شدهایم.
درست در اینجاست که دو پرسش برای مخاطب ایرانی پیش میآید: اول آنکه علت این وضعیت تورمی چیست و این مسیر قرار است به کجا ختم شود؟ دوم آنکه چرا با وجود اینکه دیگران توانستهاند این پدیده را کنترل کنند، ما نتوانستهایم؟ آیا ابزارهای آن را نداریم یا دیدگاههایی وجود دارند که مانع تغییر این وضعیت میشوند؟