یازاکو – مهرداد خردمند | اصغر یوسفینژاد روزنامهنگار، فیلمنامهنویس و کارگردان، متولد تبریز به سال ۱۳۴۸
برای مخاطبان سینما این نام از ساخت فیلم «ائو» و درخشش در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر و کسب دو سیمرغ زرین و سیمین از جشنواره بینالمللی فیلم فجر شناخته شد؛ اما آنها که خواندن از سینما را در کنار فیلم دیدن دنبال میکردند نام یوسفینژاد همراه نقدهایی که برای مجله فیلم مینوشت تازه نبود.
یک سال قبل آن سالی که اصغر یوسفینژاد با ساخت فیلم اولش «ائو» در سیوپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر درخشید، در جشنواره فجر سال ۹۴ سعید روستایی با ساخت اولین فیلم بلند خود «ابد و یک روز» توانست نگاه منتقدان و مهمتر از آن علاقهمندان به سینما را به خود جلب کند. روستایی متولد سال ۶٨ آن سال تازه داشت تولد ٢۶ سالگىاش را پشت سر میگذاشت و به نوعی سعی داشت توجه اهالی و علاقهمندان به سینما را به جوانترها جلب کند که در این راه موفق هم شد. باور جهانبینی این جوان ۲۷ ساله آن هم در خصوص خانمانسوزترین چالش اجتماعی دهههای اخیر ایران یعنی اعتیاد همه را شگفت زده کرده بود. هیچ کس «انتظار» این فلسفه عمیق فکری و شناخت سینما و مخاطب را از یک جوان ۲۷ ساله نداشت. من تعمداً انتظار را داخل گیومه قرار دادم تا در سطرهای پایینی این واژه را در خصوص اصغر یوسفینژاد و فیلمساز غیر تهرانی ساکن تبریز هم به کار برم.
یک سال بعد از ساخت ابد و یک روز و بعد از درخشش فیلم «ائو» در یادداشتی که برای یکی از روزنامه ها نوشته بودم به تابو شکنی اصغر یوسفینژاد و سعید روستایی در عصر خود اشاره کرده بودم. روستایی باور درخشیدن را به جوانترها القا کرده بود و یوسفی نژاد این باور را در میان تمام فیلمنامهنویسان و فیلمسازان غیر تهرانی ساکن هر جا جز تهران ایجاد کرد که برای فیلم ساختن و دیده شدن و حتی درخشیدن نیازی به کوچ و در تهران کار کردن نیست. من اصغر یوسفینژاد یک غیر تهرانی ساکن آذربایجان و تبریز فیلمم را ساختم، دیده شدم و درخشیدم.
این «ائو» بود که جسارت فیلم ساز و سینمای آذربایجان را رو آورد همان «انتظاری» که کسی از فیلمساز غیرتهرانی نداشت و باعث شد به طور خوش آیند و مبارکی فیلم سازی عصر نو آذربایجان شکل بگیرد.
آثار ساخته شده در آذربایجان به زبان ترکی آذربایجانی یکی پس از دیگری تولید میشد و تحسین تمام مخاطبان و اهالی سینما را هم برمیانگیخت. «کومور» ، «نامو» ، «قابان» ، «دری»، «قولچاق» و ده ها فیلم کوتاه حاصل ترسی بود که از فیلمساز آذربایجانی ریخته بود، تابویی که شکسته بود و جسارت و شجاعتی که کسب، راهی که هموار شده و رویایی که عینیت و واقعیت یافته بود. نویسندگان و سازندگان فیلمها حالا نه تنها ترس رویارویی با منتقد و مخالف غیر سینمایی خود را نداشتند بلکه از منطق، جغرافیا و زبان و در کل اعتقاد پشت اثرشان دفاع میکردند. با کمی اغراق، اصغر یوسفی نژاد و فیلم «ائو» را به نوعی میتوان جریان ساز عصر و جغرافیای خود دانست.
شاید حذف سلیقهای فیلم «عروسک / قولچاق» از جشنواره فیلم فجر، آن هم با نگاهی انحصارطلبانه و صحبتهای بهروز افخمی در خصوص دلیل حذف فیلم، یوسفی نژاد را بر تخت بیمارستان انداخت. تیرهایی که همه قلب و رویای اصغر را هدف گرفتند. هدف نافرجامی که نتوانست «عروسک / قولچاق» را مثل خالقاش زیر خاک بَرَد.
سه شنبه، ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ روز ملی سینما و یک شب مانده به اولین سالی که مرحوم یوسفینژاد دیگر کنار مخاطبان خود نبود، «قولچاق» در غیاب خالق خود، به صورت خصوصی اکران شد و تشویق ایستاده و چند دقیقه تماشاگرانش را به ارمغان آورد. شاید یوسفی نژاد هم اگر بود به خود و عواملش برای این تشویق و این دیده شدن میبالید.
روحش شاد و یادش گرامی باد