به گزارش پایگاه خبری یازاکو به نقل از شهریار، اصول طراحی جهانی، که در سال ۱۹۹۷ توسط کالج طراحی دانشگاه ایالتی نیویورک و به رهبری رونالد ال میس ایجاد شد، دیدگاهی کاملا متفاوت در این زمینه ارائه میدهد. این رویکرد بر زمینههای مختلف طراحی، از جمله محیط ساخته شده، محصولات و ارتباطات تأثیر میگذارد و هنگامی که در معماری به کار میرود، باعث ایجاد فضاهایی میشود که برای همه کار کرده و نیاز به انطباق یا طراحی تخصصی را به حداقل میرساند. نوشته زیر به طور خلاصه به این اصول هفتگانه طراحی می پردازد.
فهرست
استفاده عادلانه
پیکربندی فضایی ساختمانها میتواند منجر به تمایزات قابل توجهی شود. به عنوان مثال، در برخی موارد، ورودی اصلی و در قابل دسترسی برای برخی از ساکنین یکسان نیستند و یک تجربه کاربری نابرابر ایجاد میکنند. با وجود اینکه این کار برخی اوقات میتواند نیازهای طراحی خاصی را برطرف کند، چالشهایی را در مورد فراگیری در محیط ساخته شده ایجاد میکند.
هدف این اصل معماری اطمینان از دسترسی برابر همه ساکنین به همه منابع، مانند محل کار، سرویس بهداشتی، و سالن است. در صورت امکان، دسترسی باید برای همه یکسان باشد. اگر این امکان پذیر نیست، سلسله مراتب باید عادلانه باشدو با اجتناب از تبعیض اطمینان حاصل شود که همه موارد از جمله دید مناسب، ارتباطات، حریم خصوصی و حفاظت به طور مساوی ارائه میشوند. علاوه بر این، طراحی باید جذاب و سازگار باشد و یکپارچگی واقعی همه عناصر را نشان دهد.
انعطافپذیری در استفاده
هر فردی محیط ساخته شده را منحصر به فرد تجربه میکند. بنابراین ضروری است که طراحی با در نظر گرفتن انعطافپذیری اجرا شود تا ساختمانها و فضاهای داخلی بتوانند کاربردهای متعددی را ارائه دهند و ترجیحات فردی را در خود جای دهند. علاوه بر این، طیف متنوع محصولات و سیستمهای موجود توانایی ما را برای سفارشیسازی این فضاها افزایش میدهد و تنظیمات دقیقتر و متناسبتر را امکانپذیر میسازد.
فضاهایی که طراحی می شوند باید به مردم اجازه دهند تا به روشی متناسب با نیازها و سرعت آنها تعامل داشته باشند. مهم است که به یاد داشته باشید که سرعت راه رفتن، قدرت و قد هر فرد متفاوت است. این آگاهی و سازگاری به ما کمک میکند تا راحت تر با محیط اطراف خود ارتباط برقرار کنیم. از این نظر، فضاها و محصولاتی که استفاده میشوند می توانند توانایی های افراد را ارتقاء داده و تجربیات روزانه آنها را بهبود بخشند.
استفاده ساده و شهودی
سادگی مفهومی است که در معماری نقش بسزایی دارد، اما دستیابی به آن نیازمند تلاش عمیق است. فراتر از زیبایی شناسی، این اصل بر درک آسان محیط در سطح فضایی تمرکز دارد. همگی چندین بار با ساختمانهایی مواجه شدهایم که در آنها مسیریابی گیجکننده است و مردم را مجبور میکند برای یافتن راه خود به دنبال کمک باشند.
برای طراحی محیطهای ساده و شهودی، کاهش پیچیدگیهای غیر ضروری بسیار مهم است. خود فضا به همراه عناصر اطلاعرسان و مبلمان باید به وضوح و سهلالاستفاده سازماندهی شود. این مفاهیم همچنین تعامل روان تر با محیط را به ویژه برای افراد دارای معلولیت ذهنی ترویج میکند.
اطلاعات قابل درک
هدف اطلاعات محسوس که به شدت به نکته قبلی گره خورده است، افزایش درک افراد از فضا از طریق طراحی حسی است. این اطلاعات از طریق سیگنالهای صوتی، سنگفرشهای لمسی، پیکتوگرامها و رنگها، برای جهتیابی، ارائه دستورالعملها یا هشدار دادن به کاربران، منتقل میشوند.
این اصل استفاده از شیوههای مختلف ارتباط از جمله زبان تصویری، کلامی و لامسه را برای ارائه اطلاعات اضافی از طریق حواس ترویج میکند. این رویکرد قابلیت خوانایی را بدون توجه به شرایط محیطی یا قابلیت های حسی فردی به حداکثر میرساند. رنگها و بافتهای متضاد برای تسهیل جهتگیری و دستورالعملها بسیار مهم هستند. علاوه بر این، فضا باید با وسایل کمکی مختلف مانند لوپهای شنوایی سازگار باشد تا قابلیت استفاده و درک محیط را افزایش دهد.
تحمل خطا
اگرچه کسی در جهت طراحی فضاهای ناامن تلاش نمیکند، اما برخی شرایط ممکن است چالشهای بالقوه ای را ایجاد کنند. بنابراین، بکارگیری اصل تحمل خطا شامل سازماندهی عناصر به گونهای است که پرمصرفترین موارد در دسترسترین و خطرناکترین آنها دور از دسترس باشند. همچنین جلوگیری از اقداماتی که مستلزم هوشیاری دائمی دیگران است، بسیار مهم است. این رویکرد به ویژه برای کلیدهای روشنایی، مناطق گردش باز مانند راهروها و رمپ ها، استخرهای شنا، پله های دسترسی و مکان های مرتفع مانند بالکنها مرتبط است.
تلاش بدنی کم
نحوه تعامل ما با محیط به طور قابل توجهی به تواناییهای فیزیکی ما بستگی دارد. در نتیجه، طرحی که استفاده از آن دشوار است میتواند به یک مانع تبدیل شود. برای تسهیل فعل و انفعالات نرمتر، یک طرح باید از وضعیت بدنی خنثی پشتیبانی کند، به حداقل نیروهای عملیاتی نیاز داشته باشد، اقدامات تکراری را به حداقل برساند و فعالیت فیزیکی پایدار را کاهش دهد. این رویکرد تضمین میکند که فعالیت ها با کمترین تأثیر جانبی بر روی سلامتی افراد انجام می شوند و سلامت و رفاه کاربر را ارتقا می دهند.
به حداقل رساندن تلاش فیزیکی میتواند با طراحی فضاهایی با حداقل تغییرات سطح و شیب ملایم، استفاده از مبلمان ارگونومیک، نصب دستگیرههای اهرمی روی درها و شیرها، نصب کلیدهای بدون تماس برای روشنایی، و ترکیب عناصر گردش مکانیکی مانند آسانسور و پله برقی به دست آید.
اندازه و فضا برای رویکرد و استفاده
از آنجایی که هر فرد دارای ویژگیها و نیازهای منحصر به فردی است، خواستههای ما برای دسترسی و تحرک به طور قابل توجهی متفاوت است. برای اطمینان از تعامل مؤثر، در نظر گرفتن چندین جنبه ضروری است، از جمله ارائه یک خط دید واضح برای عناصر مربوطه هم برای کاربران نشسته و هم کاربران ایستاده و تسهیل دسترسی هر دوی آنها به همه اجزا. علاوه بر این، طراحی در مقیاس کوچک باید وجود تغییراتی در اندازه دست افراد را در نظر بگیرد و شرایط کافی را برای دسترسی آنها به وسایل کمکی فراهم کند. این ملاحظات همه کاربران را قادر میسازد تا به شیوه ای راحت و در دسترس با محیط تعامل داشته باشند.
در حالی که هر یک از اصول طراحی جهانی به خودی خود قانع کننده و ضروری است، چالش واقعی برای معماران این است که آنها را به طور یکپارچه و همزمان در طرح کلی ادغام کنند. این اصل که “بهترین دسترسی آن چیزی است که خیلی به چشم نیاید” به شدت در این زمینه طنینانداز است. علاوه بر این، از آنجایی که معماری خوب شامل جامعیت است، مهم است که اذعان کنیم که دسترسی برای این جامعیت ضروری است. اگر ما آرزوی ایجاد جامعه و محیطی فراگیر را داریم چرا نپذیریم که طراحی ِ فراگیر یکی از جنبه های اساسی معماری مدرن است؟