به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یازاکو به نقل از دیلی صباح-ترامپ ممکن است آخرین رئیسجمهوری باشد که امیدوار است بر یک ابرقدرت هژمونیک ریاست کند. ممکن است او را در حال تحقق خلع این قدرت ببینیم. اسرائیل به دلیل قدرت طلبی، به یک نهاد سیاسی غم انگیز تبدیل شده و این دیگر آن «ابرقدرت منطقهای» نیست که قبلا ادعا میکرد.
در مورد ایالات متحده، صحبت کردن در مورد پایان سلطه گری باید دشوار باشد، امابسیاری از محققان و تحلیلگران موافق هستند که “قانون دوم ترامپ”. ” زنگ ها را برای پرده نهایی به صدا در می آورد. تیموتی اسنایدر از دانشگاه ییل حتی میگوید که تیم ترامپ «نماینده سیاست تغییر رژیم و تخریب عمدی» آمریکا است.
البته ملتی با غنی ترین منابع طبیعی، وسیع ترین دشت ها و مرتفع ترین کوه ها، طولانی ترین آبراه ها و بزرگراه های طبیعی و دست ساز بشر، و بالاترین بازده و درآمد صنعتی، خلاصه بزرگترین کشور روی زمین، قرار نیست،موقعیت مسلط خود را در امور جهانی از دست بدهد. قدرت بازار قابل توجه آن در هر زمینه ای به این کشور اجازه می دهد مستقل از رقبا، مشتریان و مصرف کنندگان خود رفتار کند.
من قصد ندارم طومارهای هزار صفحه ای تحلیلگران ژئوپلیتیک درباره دلایل و مکانیسم های افول هژمونی ایالات متحده را خلاصه کنم. هرکسی می تواند با پل کندی، پیتر زیهان و جورج فریدمن (نظریه پردازان رئالیست مورد علاقه من) مشورت کند. برخی آن را به کاهش رقابت پذیری آمریکا برای تقریبا یک دهه نسبت می دهند. برخی دیگر چالش های تحریک آمیز چین ، هند و روسیه را عامل تسلط ایالات متحده بر اقیانوس ها، فضا و فضای مجازی می دانند . گروه دیگری هم هستند که کاهش آتی در برنامههای اقتصادی ترامپ را میبینند، بهویژه در «برنامه چهار ساله او برای حذف تدریجی واردات کالاهای اساسی چین»، که به گفته آنها نتیجه معکوس خواهد داشت و به قرن آمریکایی پایان میدهد.
دلیل “زوال” تعیین شده هرچه باشد، پایان سلطه جهانی ایالات متحده نباید نشان دهنده پایان حضور مسلط در امور بین المللی برای این کشور جهان باشد. این کاهش احتمالاً می تواند رفتار توهین آمیز دولت ایالات متحده به عنوان همدست اسرائیل را به ویژه در جنایات علیه بشریت باشد که ما را به دومین رویداد مهم هفته می رساند.
جناح چپ معتقد است در چهار سال گذشته در ایالات متحده، اختلافات داخلی گسترش یافته است. اکنون آنها پیش بینی می کنند که منجر به درگیری های خشونت آمیز و بحث های تفرقه انگیز شود. از سوی دیگر، جناح راست ایالات متحده طبیعتاً جو بایدن را گرامی نمیدارد، زیرا تساهل (یا عدم تحمل آن) برای ساختارهای تودرتوی نئومحافظهکاری در وزارت خارجه و وزارت دفاع مورد قدردانی قرار نگرفته است. با این وجود، دولت بایدن از حضور آنها در دستگاه دولتی ایالات متحده و تلاش برای آرمان “اسرائیل بزرگ” رضایت داده است. به هر حال، خود رئیس جمهور گفت، ایالات متحده بیش از هر دولت دیگری کمک حال اسرائیل بوده است: «برای صهیونیست بودن لازم نیست یهودی باشید، و صهیونیست به این است که آیا اسرائیل پناهگاه امنی است یا نه”
میراث «بایدن صهیونیست»
این ما را به موضوع دیگر شکست صهیونیست ها و پیروزی حماس در غزه می رساند.
بایدن همچنین ممکن است خود را متقاعد کرده باشد که میتواند میراث خود را با تامین کشور فلسطین نجات دهد. با این حال، او یک چک سفید به اسرائیل نوشت و پیشنهاد تحویل بیپایان هواپیماهای نظامی و موشکهای هدایتشونده را برای کمک به شدیدترین و مخربترین جنگ هوایی علیه مردمی داد که حتی یک هواپیما یا موشک انداز ندارند. بنابراین، بایدن به رهبری تبدیل شده است که ایده تشکیل کشور فلسطین را نابود کرده است.
ناتوانی دولت بایدن در جلوگیری از کشتارهای وحشتناک غزه، که توسط دیوان بین المللی دادگستری به عنوان نسل کشی شناخته شده و منجر به صدور حکم بازداشت برای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل و یوآو گالانت، وزیر دفاع سابق اسرائیل شد، اعتبار بین المللی را خدشه دار کرده است.
ایالات متحده می توانست از عملیات انتقام جویانه نتانیاهو و دولت ائتلاف راست افراطی او علیه مردم بی گناه غزه پس از حمله ۷ اکتبر به رهبری حماس به اسرائیل جلوگیری کند. نتانیاهو و تقریباً همه صهیونیستها در اسرائیل و آمریکا، یهودی و مسیحی، از جمله بایدن و ترامپ، این حمله را که در آن حدود ۱۲۰۰ نفر کشته و ۲۵۱ نفر دیگر گروگان گرفته شدند، فرصتی برای کاهش نوار غزه دیدند. به وضعیت کرانه باختری. از سال ۱۹۶۷، سیاست رژیم صهیونیستی برای اشغال و اخراج فلسطینی ها و اسکان غیرقانونی در خانه ها و مزارع آنها در کرانه باختری رود اردن اجرا می شود.
نتانیاهو با حمایت بی وقفه و کامل آمریکا و اتحادیه اروپا، کارزار نظامی را برای نابودی حماس آغاز کرد. از آن زمان تاکنون بیش از ۴۶۷۰۰ نفر در غزه کشته شده اند و بیشتر جمعیت ۲٫۳ میلیون نفری نیز آواره شده اند. تحت نظارت بایدن، در ۱۵ ماه جنگ، ویرانی های گسترده و کمبود شدید مواد غذایی، سوخت، دارو و سرپناه در غزه وجود داشته است. هجده هزار کودک در ۴۶۷ روز بمباران روزانه کشته شدند.
بنابراین، بایدن نه تنها شاهد کشته شدن یک نفر از ۵۰ نفر در غزه بوده، بلکه راه حل دو دولتی را نیز کشته است. در واقع، این فرمول از سال ۲۰۱۸ که ترامپ در قانون اول، با اعلامیه بیت المقدس خود، بیت المقدس اشغالی را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت، مرده است. او طرحی به اصطلاح صلح را در دست بررسی با فلسطینی ها و اسرائیل داشت. به محض اینکه ترامپ اعلامیه بیت المقدس خود را اعلام کرد، رهبران فلسطینی از میز مذاکره خارج شدند. در حالی که چشم انداز یک توافق صلح با میانجیگری آمریکا از قبل بسیار ضعیف بود، رویکرد ترامپ به مناقشه ممکن است سرانجام رهبران فلسطینی را متقاعد کرده باشد که با باقی ماندن در یک روند صلح تحت سلطه آمریکا بیشتر از کنار رفتن از دست خواهند داد.
حالا ترامپ قرار است پشت میزی که هفت سال پیش روند صلح فلسطین را کشته بود بنشیند. حتی اگر آتشبس غزه بتواند به مذاکرات صلح ثمربخش درباره آینده فلسطینیها منجر شود، اطاعت ترامپ از لابی اسرائیل، کابینه صهیونیستی او نمیتواند فاجعه فلسطینی آمریکا را تغییر دهد و در نتیجه زمان برای بازگرداندن اعتبار آمریکا به دست آورد. فشار او بر نتانیاهو برای پذیرش شکست و ترک غزه، او را در مقایسه با بایدن و وزیر امور خارجه اش آنتونی بلینکن در وضعیت بهتری قرار نمی دهد.
با این حال، میتوان مطمئن بود که قانون دوم ترامپ تنها روابط ایالات متحده با جهان را بدتر خواهد کرد. ترامپ هرگز به نهادهای بینالمللی اعتماد نداشته است.