یازاکو، جعفر ساعینیا_ تبریز، با بازار تاریخیاش که نماد ارتباط اقتصادی شرق و غرب بود، همواره نقش کلیدی در ترانزیت کالا، سرمایه و ایدههای تجاری ایفا کرده است. این بازار تنها یک مرکز تجاری نبود، بلکه یک شبکه اقتصادی و اجتماعی یکپارچه بود که اقتصاد منطقه و به طور کل ایران را شکل میداد. ثبت آن در فهرست میراث جهانی یونسکو تأییدی بر اهمیت بیبدیل این گره تاریخی است.
در دوران مشروطه، بازار تبریز به موتور اصلی سیاسی انقلاب تبدیل شد؛ جایی که بازرگانان و اصناف نه تنها کالا دادوستد میکردند بلکه محور سازماندهی مبارزات مردمی و رهبریهای محلی بودند. این واقعیت نشان میدهد جایگاه تبریز هم اقتصادی و هم سیاسی بوده و نقش آن فراتر از یک بازار ساده بوده است.
اما با روی کارآمدن پهلوی، ایران شاهد تحولات و سیاستهایی بود که این ساختار سنتی و کارآمد را نابود کرد. سیاستهای متمرکزسازی در تهران و توجه به توسعه صنعتی بدون درک درست از شبکههای ترانزیتی و مزیتهای منطقهای تبریز باعث شد جایگاه این شهر به سرعت سقوط کند. به جای ارتقاء نقش تبریز در تجارت و اقتصاد منطقه، شاهد کاهش سهم صادرات و تضعیف شبکههای توزیع تاریخی بودیم؛ اینجا جایی است که خطاهای سیاستگذاری اقتصادی به وضوح نمایان شدند.
پس از انقلاب اسلامی و نزدیک پنج دهه انزوای بینالمللی، ترکیبی از تحریمهای شدید خارجی و سیاستهای محدودکننده داخلی، ظرفیت تبریز را در ایفای نقش منطقهای به شدت کاهش داد. محدودیت دسترسی به بازارهای جهانی، دشواری در جذب سرمایهگذاری و ناهماهنگی در مدیریت روابط خارجی، این شهر را از معادلات ژئوپلیتیک حذف کرد و فرصتهای رشد اقتصادی را نابود نمود.
در همین شرایط، روز جمعه، ۱۷ مرداد ۱۴۰۴ (۸ اوت ۲۰۲۵)، در نشستی تاریخی در کاخ سفید، نخستوزیر ارمنستان نیکول پاشینیان و رئیسجمهور آذربایجان الهام علیاف با میزبانی رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، پیمان صلحی امضا کردند که بر اساس آن، کنترل ۹۹ سالهی کریدور استراتژیک زنگهزور به آمریکا واگذار میشود؛ مسیری که آذربایجان را به نخجوان و ترکیه متصل میکند و شامل خطوط راهآهن، انرژی، اینترنت و زیرساختهای حیاتی است. این اقدام با میانجیگری دولت آمریکا و نامگذاری کریدور زنگهزور به «Trump Route» عملیاتی شده است. این کریدور که از مسیرهای کلیدی ترانزیت بین اروپا و آسیا به حساب میآید، عملاً کنترل و مدیریت آن با حذف کامل ایران عملیاتی میشود. چنین تحولی به معنای کاهش نفوذ ایران در معادلات ژئواکونومیک قفقاز و آسیای میانه است و تبریز را از نقش تاریخیاش بهعنوان «دروازه ایران» به حاشیه رانده است.
اگرچه تبریز ظرفیتهای بالایی دارد، اما بیتدبیری در سیاستگذاری، تمرکزگرایی، و ضعف در مدیریت بازارهای منطقهای و روابط خارجی، به تضعیف موقعیت این شهر منجر شده است. این افول فقط یک مسأله محلی نیست، بلکه ضربهای مستقیم به قدرت اقتصادی و نفوذ ژئوپلیتیک ایران است که باید اصلاح شود. بازتعریف سیاستهای اقتصادی و خارجی با تمرکز بر احیای نقش تبریز در تجارت منطقهای، تسهیل سرمایهگذاری و بازگشایی خطوط ترانزیتی، و اصلاح ساختارهای بوروکراتیک برای انعطافپذیری بیشتر در سطح محلی راهکار برونرفت از بحران فعلی است. بدون چنین اقداماتی، تبریز و ایران هر دو رفتهرفته از معادلات منطقهای حذف خواهند شد و این ضربهای جبرانناپذیر برای آینده کشور است.