یازاکو؛ وحیده برنون – تاریخ و هویت تبریز چندین بار با زلزلههای عظیمی تخریب و با خاک یکسان شده است، عظمتهای باشکوه فرهنگی هویتی معماری و تمدن کلانشهری که نقش جهانشهریاش را در تاریخ بخوبی ایفا میکرد. مجموعهی بینظیر ربع رشیدی، میدان حسن پادشاه، گوی مسجد، بناها و فضاهای عظیم تاریخی میباشند که مقصد جهانگردان بزرگی بودهاند؛ غفلت و چشمپوشی از درک و شناخت عمیق از اصول طراحی و ابعاد زیباییشناختی این فضاها، نه تنها در عدم مرمت و احیاء آنها کاملا مشهود است بلکه سیاستهای رایج مدیریتی که در روند نوسازی با عناوینی چون بازآفرینی بافتهای فرسوده یا تزریق پروژههای محرک توسعه در آنها دیده میشود، تیشه به ریشهی این بناها و مجموعههای ارزشمند شهری زده است.
پروژهی نوسازی عتیق که از آن بهعنوان نگین انگشتر تبریز یاد میشود نمونهی بارزی از این سیاست تخریب است که در سطح گستردهای با بیتوجهی به ارزشمندی بناها و فضاهای تاریخی موجود (خانههای تاریخی و کهنه خیابان و…) با طراحی و بازسازی بیمحتوا و بیارتباط با حیات هویتی مکان، زخم عمیقی را در قلب تاریخی و مرکز حیات شهر تبریز ایجاد کرده است. طرحی که به قصد نوسازی بافت و ایجاد فضای شهری مدرن و سرزندهی اجتماعی طراحی شده است. درحالیکه خلق یک فضای شهری سرزنده و اجتماعی در یک سایت تاریخی مستلزم اتصال و پیوستگی معنادار با روح مکان موجود میباشد، روح مکان به معنی ابعاد هویتی تاریخی مکان است که با تجربیات و خاطرات جمعی شهروندان نیز همبستگی بالایی دارد. روح مکان از یکطرف بعنوان هدایتگر نقش و عملکرد فضا در قالب ایجاد کاربریهای متنوع و چندگانهی فرهنگی-تاریخی-تجاری-تفریحی و….در بدنهی فضا بوده و از طرف دیگر الهامبخش الگوی کلی طراحی و فرم کالبدی فضا و نماها و منظر آن است. ولی فضای ساخته شده در عتیق هیچ ارتباط و اتصالی را با روح مکان موجود، نه در عملکرد فضا با تعریف کاربریهای خدماتی غالب، مجالی را برای حضور بیشتر و تجمع انسانی فراهم نکرده و نه در طراحی فرم و ابعاد بصری مجموعه، هماهنگی لازم را با متن موجود تاریخی دارد. علاوه بر ناهماهنگی با زمینه، ایجاد سطحی با اختلاف ارتفاع عمیق در مرکز مجموعه، مانع سهولت دید انسان به کل میدان گردیده، امری که از نکات مهم هندسی در طراحی میدان است و همچنین نقاط کور ایجاد شده در کنجهای طبقهی زیرزمین، بستر را برای فضاهای غیرقابل دفاع و بروز ناهنجاری رفتاری و بزهکاری فراهم نموده است.
در نتیجه با ارجاع به اصول آشکار تئوری در طراحی محیط و آفرینش مکان اصیل شهری میتوان گفت مجموعهی طراحی و بازآفرینی شدهی عتیق، با در هم ریختن سه بعد اصلی سازندهی مکان و فضای شهری اصیل یعنی معنای مکان، فعالیت مکان و فرم کالبدی مکان به نقطهی زوال زندگی شهری یعنی به اصطلاح «بیمکانی» رسیده است و این امری کاملا طبیعی است که در جای زخم هویت تخریب شدهی مکان نمیتوان انتظار روییدن اصالت رفتاری و هویت ناب شهروندی و رونق اقتصادی را از فضا داشت.