به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، ایران براساس آخرین برآوردهای صورت گرفته در رتبه هشتم دنیا از حیث شاخص فلاکت در بین ۱۵۶ کشور دنیا پس از ونزوئلا، لبنان، زیمبابوه، سودان و سوریه قرار دارد.
گفته میشود شاخص فلاکت در ۲۰ استان ایران از میانگین کشوری فراتر رفته است و دستکم ۸ استان ایران از حیث شاخص فلاکت، یعنی مجموع نرخ بیکاری و نرخ تورم، در محدوده بالای ۶۰ درصد جای گرفتهاند.
بیکاری و تورم بعنوان اصلیترین شاخص فلاکت، مسألۀ سادهای نیست که یک جامعه آن را به راحتی تحمل کند. بارها دیدهایم در دیگر جوامع، به خاطرجابهجایی بسیار اندک قیمتها، خشم عمومی فراگیر میشود و این خشم به خیابان ها میرسد و نارضایتی ها گسترده میشود. پرسش اساسی این است که آیا جامعه ایران به عادی شدن امر فلاکت گرفتار و ذهن، روان و رفتار جامعه با فقر و تورم عجین شده است؟
جامعهای که از صبح تا شب به گرانی و فلاکت فکر میکند گرفتار چه آسیبهایی که نمیشود. یک جامعۀ گرفتار فلاکت به همه چیز بی اعتماد میشود و انگیزه و امید به زندگی در میان این جامعه نیز به حداقلی میرسد. جامعۀ فقرزده مدام نگران است و این نگرانی خطرآفرین است.
ذهن و روانی که آزاد نیست و مدام نگران آینده است، مستعد هر آشوبی میشود و عادی شدن امر فلاکت برای این جامعه موقتی و چون آتش زیر خاکستر میماند.
اشتباهی که در میان مسؤولان وجود دارد این است که گمان میکنند جامعه امروز ایران، به خاطر زندگی نجیبانهای که با فقر دارد، “تاب آوری” بالایی دارد و برای پایین آوردن شاخص های فلاکت همچنان فرصت هست.
این تصور اشتباهی از “تاب آوری” جامعه ایران است که بارها شنیده می شود. یک بار رئیس پیشین بانک مرکزی گفته بود”سالهایی که که پشت سر میگذاریم، سال های محک تاب آوری اقتصاد و جامعه است.”
به قول احمدینژاد رئیس جمهور سابق که برخی فقر وفلاکت امروز را نتیجه عملکرد دیروز او می دانند در قامت مدعی و در جمع گروهی از مردم گفته بود” این اشتباه بزرگی است که فکر کردهاید که میتوانید ملّت ایران را در این سطح نگه دارید. این فنر به زودی درخواهد رفت.”
علی مطهری نماینده پیشین مجلس نیز قبل تر گفته بود” مردم تا کی مقاومت کنند؟ افق روشنی وجود ندارد. این فشار اقتصادی و اینکه خیلی امیدی به آینده وجود ندارد از دلایل کمرنگ شدن حضور مردم در انتخابات گذشته است. افق روشنی برای برخی از مردم وجود ندارد؛ یعنی به نظر من زبان حال مردم این است که ما مقاومت میکنیم ولی تا کی؟”
نباید بی خیال به عادی شدن امر فلاکت در جامعه ایران بود. عادی شدن امر فلاکت، آرام آرام جامعه را به مرز آنومیک نزدیک می کند. جامعه به تعبیر دورکیم، وقتی در موقعیت آنومیک قرار می گیرد ارزش های اجتماعی در آن از بین می رود؛ به صورتی که افراد دچار تزلزل در شخصیت خویش شده و از آنجا که دیگر به هیچچیز و هیچکسی باور ندارند، تنها راه را در «خودکشی» می بینند.
حوادث نگران کنندهای مانند خودکشی ها، سربریدنها، گستره فساد و فاصله طبقاتی که عموما در ذیل شاخص های فلاکت زاده می شوند، نشان میدهد که بخشی از جامعه ایران آرام آرام خود را به موقعیت آنومیک نزدیک میکند.
ما راهی نداریم جز دگرگونی واقعی احوال در سال ۱۴۰۱ و آغاز قرن جدید شمسی. اگر دعای “حول حالنا” و دگرگونی احوال در دولت و ملت در سال جدید شاهد نباشیم و فلاکت همچنان عمیق تر شود بحران ها و آتش ها از زیر خاکستر بیرون می زند.
انرژی و پتانسیل های موجود در سپهر زیستی جامعه ایران را دریابیم و آن را در خدمت توسعه و شکوفایی قرار دهیم.هیچ عذر و بهانهای برای هیچ گروه و دولتی پذیرفته شده نیست.
دستاوردهای اجزاء سیستم کنونی روشن است و فاصله گرفتن از عقلانیت اشتباه است.باید جهان مدرن را با انسان های خوش فکر و تصمیم ساز بیشتر شناخت و منافع جامعه را از نو تعریف کرد.بنظر می رسد انسان های بزرگی هنوز هستند که می توانند از رشد فلاکت در جامعه بکاهند و تصمیمات درست تر بگیرند.باید از آنها استفاده کرد.
متاسفانه جامعه امروز ایران به قول دکتر رنانی “به مزرعهای میماند که انبوهی از بذرهای متنوع مربوط به گُلها و درختان مختلف در زیر خاک آن مدفون شده است. حتی روی سطح مزرعه را خس و خاشاک گرفته است و یک جاهایی هم کودهایی روی خاک است که فضا را متعفن کرده است.” تا زمانی که اجازه رویش جوانه ها نمیدهیم و از استعدادهای تحولگرا استفاده نمی کنیم فلاکت هم عمیقتر میشود.
اقتدار سیاسی ضامن توسعه نیست و باید به جامعه و صاحبان خرد رجوع کرد؛ اما نه آن جامعهای که ذهن و روانش با تورم و فلاکت در هم آمیخته است و به مرزهای آنومیک خود هر روز نزدیکتر میشود.