یاز اکو، جعفر ساعی نیا _ دریاچه ارومیه بهعنوان دومین دریاچه شور جهان، در گوشه شمالغربی ایران قرار گرفته است و بیش از ۱۵ میلیون نفر در حاشیه آن ساکن هستند.
پانزدهم اسفند به نام «دریاچه اورمیه» نامگذاری شده است؛ دریاچهای که در سالهای پرآبیاش با عناوین و القاب خاطرهانگیز و زیبایی همچون “نگین فیروزهای آذربایجان” و “عروس آذربایجان” در بین روزنامهنگاران، ادبا و شاعران شناخته میشد، تا چندی قبل -بخوانید تا ۲ دهه پیش- ابهتی داشت و مناظر چشمنواز و زیبایش، شهره عام و خاص بود.
این دریاچه روزگاری محل رفتوآمد کشتیهای تفریحی، باری و مسافربری همچون «نوح، حمزه و آرتیمیا» بین بنادر گلمانخانه، شرفخانه، رشکان و رحمانلو و جزایر این دریاچه بود، اما اکنون با کاهش آب این کشتیها زمینگیر شده و فقط یادآور روزهای پرآبِ نگین آبی آذربایجان هستند. با شنیدن نام دریاچه ارومیه، تا سالهای نه چندان دور، آب، نمک و آرتیمیا (تنها موجود زنده آب شور) در ذهن مخاطبان تداعی میشد. در تبیین عظمت و بزرگی دریاچه اورمیه در دههها و سدههای قبل همین بس که فتحعلی شاه قاجار، مالکیت و حق کشتیسازی و کشتیرانی در آن را به ملک قاسم میرزا بخشید و او و اعقابش سالها به این تولیت و فعال مایشاء بودن در حوضه آبریز دریاچه میبالیدند.
این نگین فیروزهای ایران سالهاست که حال خوشی ندارد و تشنه است، این دریاچه که میتوانست بزرگترین جاذبه توریستی برای آذربایجان باشد، اکنون در تقلا برای زنده ماندن است.
منطقه آذربایجان و پیرامون دریاچه ارومیه، هم از نظر تاریخی و هم از نظر سیاسی بهعنوان یکی از سکونتگاههای پرتراکم کشور محسوب میشود. وجود دریاچه ارومیه و وجود قابلیتهای انسانی و طبیعی در پیرامون دریاچه ارومیه موجب ایجاد شهرها و روستاهای متعددی در این منطقه شده است. اما حیات بزرگترین دریاچه شور ایران در خطر است که در صورت عدم نجات آن یک فاجعه اقلیمی برای زیستبوم ایران زمین رخ خواهد داد.
به گفته کارشناسان، وضعیت اندوهبار حال حاضر دریاچه در درجه اول، حاصل سهلانگاری و سوء مدیریت دولتمردان است و پسروی دریاچه اورمیه در طی سالهای اخیر به دلایل زیر میباشد: میانگذر خاکریز به طول چهارده کیلومتر(جلوگیری از چرخش آب دریاچه و تبخیر بیشتر آب آن و بستن راه چشمههای آب زمینی)، سدسازی بیرویه در حوضه دریاچه (مسدود کردن حق آبه دریاچه اورمیه)، حفر بیرویه و غیراصولی چاههای زیرزمینی (فرونشست زمین و کاهش آبهای زیرزمینی)، آبیاری غیر اصولی کشاورزی(کاشت محصولات پرآببر و مصرف غیراصولی و بیرویه آبیاری)، خشکسالی و گرمایش زمین(کاهش نزولات آسمانی و ذخایر برفی دریاچه اورمیه).
از جمله نتایج پسروی آب دریاچه در سالهای اخیر، افزایش میزان شوری آب دریاچه، پیدایش شورزاری به وسعت ۱۵۰ هزار هکتار، کویریشدن و شوری خاک، خشکیدن قناتها، تضعیف کشاورزی و دامداری منطقه، تضعیف گردشگری، نابودی زنجیره حیات و بسیاری ویژگیهای زیستی آن، مرگومیر پرندگان، اختلال در گذر شناورهای دریایی و چسبیدهشدن جزایر ۹ گانه پارک ملی که محل زادآوری گونههای مهم پرندگان مهاجر به شمار میرود، نمود یافته، به گونهای که با خشکیدن این دریاچه و آشکارشدن ۸ میلیارد تن نمک موجود در زیر آن، خطر جدی به ساکنان استانهای همجوار وارد میشود و با پراکنده شدن نمکها، بیش از پانزده میلیون انسان، طبیعت، تحصیل، آموزش، بهداشت، کارخانه و صنعت آسیب خواهد دید و از میان خواهد رفت.
بهطور کلی میتوان گفت، خشکی دریاچه علاوه بر بحران زیست محیطی، اثرات منفی اقتصادی به همراه خواهد داشت. اکنون سرنوشت دریاچه ارومیه با سرنوشت کسبوکار، معیشت و سلامت مردم منطقه گره خورده است. با خشکشدن تدریجی دریاچه، ریزگردها و طوفانهای نمکی کشاورزی و زمینهای حاصلخیز منطقه را نابود خواهد کرد و اقتصاد و صنعت گردشگری استانهای آذربایجان شرقی و غربی به کما خواهد رفت.
تصور اینکه روزی دریاچه ارومیه به کویر نمکی تبدیل خواهد شد، هولناک و باورش سخت است. اما اگر تراز آبی دریاچه با کاهش بارندگیها و تبخیر آن همچنان کاهش یابد و آب مورد نیاز سالیانه تامین نشود این امر به واقعیت تبدیل خواهد شد و آن وقت است که فاتحه مرگ دریاچه و به تبع آن اقتصاد و کشاورزی منطقه را باید بخوانیم.
این فاجعه بزرگ به عنوان بزرگترین فاجعه بیابانزایی قرن بیستم یاد میشود، پس لازم است راهکارهای علمی و فوری در زمینه نجات دریاچه اتخاذ شود.
ختم کلام اینکه امروز باید دولت و مردم دست در دست هم، با احیای “نگین فیروزهای آذربایجان”، از به خطر افتادن زندگی ۱۵ میلیون انسان در اجتماعات پیرامونی آن جلوگیری کنند.