به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از روزنامه رسالت، خبرهای نگرانکننده ای که از وضعیت دریاچه ارومیه در شمال غربی کشور مخابره می شود، برخی را نسبت به چشمانداز امیدوارکننده احیای دریاچه دچار تردید کرده است، حال اینکه به باور متخصصان محیط زیست، اگر همین امروز دریاچه بهطور کامل خشک شود احتمال دارد در یک دوره ترسالی بخش شمالی آن احیا شود. با این حال آنچه دریاچه ارومیه را در چنین وضعیتی گرفتار کرده، حاصل سیاست های نادرست مدیریتی در طول بیش از سه دهه اخیر و توسعه بی رویه کشاورزی در زمین های اطراف دریاچه، افزایش حفر چاه، سدسازی غیراصولی و افزایش برداشت از حوضه آبخیز است که هر یک سهمی در بروز و یا تشدیدِ چالش بهوجودآمده دارند. سطح زیر کشت به چهار برابر افزایش پیدا کرده؛ به طوری که در حال حاضر نزدیک به ۶۰۰ هزار هکتار از اراضی این منطقه زیر کشت است. البته عکسهای هوایی تا ۸۰۰ هزار هکتار را هم نشان میدهند.
این یکی از دلایلی است که باعث میشود بخش زیادی از آبهای منطقه به جای این که راهی دریاچه شود، به مصرف کشاورزی برسد. اما تنها افزایش وسعت منطقه کشت و کم شدن آب وارد شده به دریاچه باعث خشکسالی نشده است. جایگزینی کاشت سیب به جای انگور علت دیگر خشک شدن دریاچه ارومیه است، با این اقدام، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی دریاچه ارومیه ۴۰ برابر افزایش یافت. در چنین شرایطی، کشاورزان با کمبود آب مواجه شدند و با حفر چاههای متعدد، نیازشان به آب را برطرف کردند. از آنجایی که هیچ نظارتی در کشور برای حفر این چاهها وجود ندارد، تمام آبی که قرار بود به دریاچه برسد، از طریق چاهها به زمینهای کشاورزی میرسد. در کنار این چاهها، احداث مداوم سدها در سرشاخه رودخانه و رهاسازی آب، بدون اصلاح زیر ساخت های مرتبط نتیجه ای جز تبخیر در فصل گرما و تبدیل شدن نگین فیروزه ای ارومیه به یک تالاب فصلی نداشته است.
رسانه های محلی گزارش داده اند که مساحت دریاچه ارومیه در آغاز اردیبهشت ۱۴۰۲ با انتقال آب به ٢ هزار کیلومتر مربع رسیده بود، اما تنها با گذشت ٢ ماه و آغاز فصل گرما و شروع تبخیر، این مساحت به هزار کیلومتر کاهش یافت که این وضعیت احتمال تبدیل شدن دریاچه به تالاب فصلی را تقویت می کند.
اینها مواردی است که محمدتقی ستاری، استاد منابع آب دانشگاه تبریز نیز بارها و بارها آن را فریاد زده است و امروز بار دیگر آن را مطرح میکند.
***
گفته می شود سهم عوامل طبیعی در خشک شدن دریاچه ارومیه ۳۱ درصد و سهم عوامل انسانی ۶۹ درصد است که شامل توسعه کشاورزی و احداث سدها و افزایش برداشت از منابع آب زیرزمینی میشود و امروز دریاچه ارومیه با ما سخن میگوید که اگر خشک شود، جبران خسارات مربوط به ریزگردهای نمکی که از بستر آن به هوا بر میخیزند، بسیار سختتر از تأمین آب مورد نیاز دریاچه خواهد بود. تازه ترین پژوهش در دانشگاه صنعتی شریف نیز نشان می دهد، «تراز دریاچه ارومیه به پایینترین سطح در۶۰ سال گذشته رسیده و حالا حجم آب از سال ۹۴ هم کمتر شده است»، در دو سال گذشته چه اقدامی باید از سوی ستاد احیای دریاچه ارومیه صورت می پذیرفت تا به این نقطه نرسیم؟
در شرایطی که ستاد احیا، وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو از ارائه آمار دقیق و شفاف در ارتباط با وضعیت منابع آب حوضه آبریز دریاچه ارومیه و خود دریاچه خودداری می کنند، شما به آمار و ارقام خوبی اشاره کردید. ما دانشگاهیان سالهاست با آمار و ارقام تلاش می کنیم که وخامت حال دریاچه ارومیه را به گوش دست اندرکاران و علاقمندان به محیط زیست برسانیم ولی متاسفانه به نتیجه ای منجر نشده است. امروز می خواهم برخلاف مصاحبه های قبلی ام از منظری دیگر به قضیه نگاه کنم. حداقل در دو دهه اخیر دانشگاه های ما با انجام پژوهش های گسترده سعی نموده اند حال ناخوش دریاچه ارومیه را فریاد بزنند ولی این فریادها شنیده نشده است. از وقتی موضوع خشک شدن دریاچه ارومیه در دو دهه اخیر مطرح شده در مجلات علمی پژوهشی داخل ایران حدود ۸۰۰ مقاله به چاپ رسیده است که حدود ۵۰ درصد این مقالات توسط دانشگاه های تبریز و ارومیه منتشر شده است. علاوه بر این در همین سال ها حدود ۱۴۰۰ مقاله به زبان انگلیسی در ژورنال های معتبر خارجی با همکاری دانشمندان ایران و دانشمندان ۹۳ کشور خارجی منتشر شده است. علاوه بر این ها صدها مصاحبه، گزارش، طرح و فیلم مستند در این خصوص تهیه و تولید شده است.
اما هزاران افسوس که به هیچ یک از توصیه های مندرج در این مقالات توجهی نشده است. بدون تعارف باید گفت آنچه شاهد هستیم دستپخت مدیریت ناکارآمد است. اکثریت قریب به اتفاق مدیران بخش آب و کشاورزی نسبت به مسئله آب ناآگاه بوده اند. نه تنها در طول دو سال گذشته بلکه سال های قبل تر از آن هم کافی بود وزارتخانه های نیرو و جهاد کشاورزی به برنامه های ستاد احیا پایبند می بودند. یکی از مهمترین پیشنهادات ستاد احیا طرح نکاشت و کاهش ۴۰ درصدی مصرف آب بود که تحقق نیافت. این برنامه ها قابل انجام بودند و ظرفیت اجرایی داشتند اما اراده سیاسی قوی حاکم نبود. دولت ها آنچنان در مسائل دیگر غرق شده اند که حال دریاچه ارومیه برای آنها چندان اهمیتی ندارد چرا که در صورت داشتن اهمیت باید یک فرد متخصص را به ریاست ستاد احیا منصوب می کردند. درحال حاضر یک استاندار این مسئولیت را برعهده دارد اما استاندار آذربایجان غربی چگونه می تواند در کنار هزاران مشکل استان، برای ستاد احیا هم وقت بگذارد؟ البته یک طرف دیگر قضیه کاهش بسیار زیاد بودجه ستاد احیا بود که به رقمی حدود نیم میلیارد تومان رسید. این درحالی بود که دولت برای طرح هایی که توجیه کافی زیست محیطی نداشت هزاران برابر این رقم بودجه تصویب کرد تا آب را از جنوب به مرکز ایران بیاورد. چطور می شود باور کرد که دولت با داشتن این همه پشتوانه علمی و فنی در احیای دریاچه توفیقی نداشته است؟ کشور ما با مشکلات اقتصادی دست به گریبان است و بی توجهی به دریاچه ارومیه مشکلات بزرگتری را پدید می آورد، از جمله ریزگردهای نمکی که از بستر آن به هوا بر میخیزند.
مدیران و دست اندرکاران باید عمق مسئله را متوجه باشند و نباید به مرگ دریاچه راضی شوند، نابودی این پهنه آبی آثار و پیامدهای متعددی به دنبال دارد که نه تنها شهرها و استان های همجوار با دریاچه ارومیه درگیر این تبعات می شوند بلکه کشورهای همسایه نیز تحت تاثیر قرار میگیرند و به اذعان نمایندگان مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی با خشک شدن دریاچه حیات قریب به پنج میلیون نفر به خطر افتاده و دچار بیماریهای تنفسی میشوند.
بر اساس شاخص تنش آبی (نسبت کل مصارف آب به منابع آب تجدیدپذیر)، مصرف کمتر از ۲۰ درصد منابع آبی، «مصرف ایمن» و مصرف ۲۰ تا ۴۰ درصد منابع به عنوان مصرف «قابل قبول» تعریف میشود و در صورتی که میزان مصرف بیش از ۴۰ درصد از منابع آبی باشد، مصرف «بسیار پرخطر» خواهد بود. این در حالی است که کل پتانسیل آب تجدیدپذیر این حوضه ۷۱۳۶ میلیون متر مکعب و کل مصرف منابع آبی این حوضه آبریز ۵۲۸۹ میلیون متر مکعب برآورد شده است. میزان مصارف آب حوضه آبریز ارومیه برای بخش کشاورزی را ۴۶۹۹ میلیون متر مکعب و مصارف شرب، بهداشت و صنعت این حوضه را ۵۸۸ میلیون متر مکعب عنوان کرده اند، چرا برای این مسئله چاره اندیشی نشده است؟
من سال ها قبل در یک مصاحبه محتاطانه گفتم که ریشه مشکلات ما حتی در بخش آب، فرهنگی است اما امروز می خواهم کمی شفاف تر بگویم که ریشه مشکلات علاوه بر مسائل فرهنگی، مسائل اجتماعی و سیاسی است. اراده سیاسی قوی برای عبور از چالش ها در بخش آب وجود ندارد و خیلی مهم است که مدیران بخش آب و کشاورزی، قوی و متخصص باشند تا جسورانه برنامه های مصوب ستاد احیا را اجرایی کنند. از طرفی نقش مجلس شورای اسلامی هم بسیار مهم است، نمایندگان باید قوانین علمی و جسورانه در بخش آب تعریف و از جمله قانون توزیع عادلانه آب را تغییر دهند.
از سوی دیگر متاسفانه طرح آمایش سرزمین در کشور ابتر مانده، دو برابر کردن سطح زیرکشت آن هم براساس الگوی کشتی که نیاز به آب بیشتر با ارزش افزوده کمتر دارد، چه ثمره ای برای منطقه داشته است؟ حوضه آبریز دریاچه ارومیه کشش کافی برای این همه سطح زیرکشت را ندارد. می بایست سطح زیرکشت به سرعت کاهش و الگوی کشت تغییر کند. می بایست به کشاورزان به خاطر عدم کاشت پولی داده شود که این طرح هم اصلا مورد توجه واقع نشده. دریاچه ارومیه قابل احیا بود و الان هم قابل احیاست، به شرط آنکه افراد متخصص و نخبگان را به صحنه بیاورند و نگرش سیاسی را کنار گذاشته و بودجه اورژانسی برای احیا درنظر بگیرند.
همچنین دولت باید به سرعت خسارت کشاورزان را پرداخت کند تا آبی که برای آبیاری قرار بود تخصیص یابد به سمت دریاچه سرازیر شده و از مرگ دریاچه جلوگیری شود. باید با کشاورزی سنتی به این شکل خداحافظی کرد. صنعت و توریسم باید به عنوان درآمدهای جایگزین در حوضه آبریز دریاچه ارومیه تعریف شوند. کشاورزان را باید قانع کرد که به صنایع دیگر روی بیاورند و دولت در این زمینه به شکل جدی سرمایه گذاری کند. احیای دریاچه ارومیه مثل بقیه موارد حق مسلم مردم است و باید تا دیر نشده کاری کرد.
برخی معتقدند، ستاد احیا در تمام سالهای گذشته اصطلاحاً تمام تخممرغهای خود را در سبد پروژههای سازهای گذاشته، درحالی که در طرح انتقال آب کانیسیب، مقدار آبی که از طریق این سد وارد دریاچه ارومیه میشود، حجم زیادی نیست. سطح یا کف دریاچه هم به شدت تخت شده و گودی ندارد. به همین دلیل مقدار آبی که وارد آن میشود، سریع پخش شده و آماده تبخیر میشود. برخی از صاحب نظران می گویند، الان چند سالی است که کلا بارندگی زیادی در استان نداریم، ورودی آب هم از رودخانهها قطع است و در این فصل هیچ وقت جریان آب از رودها نداشتیم. بنابراین از الان تا حدود ۳ ماه آینده یعنی تا ۱۵ مهرماه، تبخیر زیادی در این دریاچه خواهیم داشت و این مقدار آب انتقالی نمیتواند کمکی به احیای دریاچه کند. البته گفته می شود اگر طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه ۵ سال پیش انجام میشد، قطعا الان نصف دریاچه را داشتیم. هرچند همین هم مستلزم انجام کارهای دیگری هست. مثلا تا وقتی که در مصرف آب بخش کشاورزی صرفهجویی نشود، عملا احیای دریاچه غیرممکن است. قبلا رواناب زیاد بود و ۵ میلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه میشد، بارشها زیاد بود، خیلی از زمینهای کشاورزی دیم بودند، مصرف آبشان خیلی کم بود یا راحت از طریق باران و همان روانابها تامین میشد. ولی از زمانی که مقدار روانابها خیلی کم شد، کشاورزان که دیگر نمیتوانستند زمینهای خود را آبیاری کنند، اقدام به حفر چاه در زمینهای خود کردند. به طوری که الان بیش از ۱۰۰ هزار چاه آب در زمینهای کشاورزی این حوزه وجود دارد که نیمی از آنها غیرمجاز حفر شدهاند. این ها آبهای زیرزمینی را میکشند. تحلیل شما در این رابطه چیست؟
سطح زیر کشت به چهار برابر افزایش پیدا کرده؛ به طوری که در حال حاضر نزدیک به ۶۰۰ هزار هکتار از این منطقه زیر کشت است. البته عکسهای هوایی تا ۸۰۰ هزار هکتار را هم نشان میدهند. این یکی از دلایلی است که باعث میشود بخش زیادی از آبهای منطقه به جای این که راهی دریاچه شود، به مصرف کشاورزی برسد. اما تنها افزایش وسعت منطقه کشت و کم شدن آب وارد شده به دریاچه باعث خشکسالی نشده است. جایگزینی کاشت سیب به جای انگور علت دیگر خشک شدن دریاچه ارومیه است، با این اقدام، میزان مصرف آب در بخش کشاورزی دریاچه ارومیه ۴۰ برابر افزایش یافت. در چنین شرایطی، کشاورزان با کمبود آب مواجه شدند و با حفر چاههای متعدد، نیازشان به آب را برطرف کردند. از آنجایی که هیچ نظارتی وجود ندارد، تمام آبی که قرار بود به دریاچه برسد، از طریق چاهها به زمینهای کشاورزی میرسد.
شخصا خبر دارم امسال باغدارانی هم که چاه نداشتند شروع به حفر چاه های غیرمجاز نموده اند و این باعث شده وضعیت به نسبت سال های قبل بحرانی تر شود. حتی دست اندرکاران امور آب با چشم پوشی بر حفر این چاه ها، به شکل غیرمستقیم وضعیت نامطلوب دریاچه را تشدید کرده اند. مطالعات متعددی در این زمینه انجام شده است منتها کسی برای این مطالعات در عمل ارزشی قائل نیست.
دو سال قبل برخی کارشناسان مطرح کرده بودند، «احیای دریاچه ارومیه با تهیه و تامین منابع آبی جدید از سایر حوضههای آبریز امکانناپذیر است و باید بازتعریف در اهداف کمی صورت گیرد. هیچکدام از علمای این رشته به این موضوع دقت نکردهاند که حدود ۷۰ درصد منابع آبی از جنوب دریاچه تامین میشود. بر اثر ورود آب از این سمت، عمق دریاچه در این قسمت کاهش یافته است. اگر بخواهیم جنوب دریاچه را مانند سایر نقاط آن پر آب کنیم باید سالانه به ارتفاع یک متر آب به دریاچه سرازیر کنیم؛ این در حالی است که میزان تبخیر دریاچه در شرایط کنونی، حدود یک متر است و این بدان معناست که شما هرقدر آب وارد دریاچه کنید آن را در فرآیند تبخیر از دست خواهید داد؛ یعنی برای رسیدن به مساحت ۴۵۰۰ کیلومتری در دریاچه شما سالانه ۵ میلیارد مترمکعب به دریاچه آب برسانید و آن را در فرآیند تبخیر بالای دریاچه از دست بدهید و این درحالی است که حوضه آبریز دریاچه ارومیه پتانسیل تامین چنین منابع آبی را ندارد،» در این مورد چه دیدگاهی دارید، باتوجه به اینکه دریاچه ارومیه در شرایط اکولوژیکی باید بیش از ۱۶ میلیارد مترمکعب آب داشته باشد و حقابه سالانه آن چیزی بیش از سهونیم میلیارد مترمکعب است. این در حالی است که با توجه به گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، میزان تبخیر آب دریاچه در سال بین یکونیم تا دو میلیارد مترمکعب است؛ یعنی با ورود سهونیم میلیارد مترمکعب آب و تبخیر دو میلیارد مترمکعب آن، بیش از ۱۰ سال زمان نیاز است که دریاچه احیا شود و حجم آبی که پروژههای انتقال آب از دیگر حوضههای آبریز تأمین میکند، تنها نیمی از آبی است که تبخیر میشود!
امسال باید اقدامات فوری انجام شود و برای سال های بعدی به برنامه های ستاد احیا که توسط تیم های کارشناسی مختلف مطالعه شده رجوع شود. کار از شوخی و تعارف گذشته است. سد کانی سیب اکنون با نیمی از ظرفیت تعریف شده آب را به دریاچه منتقل می کند، باید این خط انتقال با حداکثر ظرفیت کارکند. تصفیه خانه های فاضلاب باید هر چه سریع تر به مرحله بهره برداری برسند و آب را به پیکره اصلی دریاچه هدایت کنند، لایروبی و ساماندهی رودخانه ها و مسیل ها و طرح نکاشت مجددا در دستور کار قرار گیرد. اگرچه به انتقال بین حوضه ای اعتقادی ندارم ولی برای شرایط فوق بحرانی شاید کمک کننده باشد. انتقال از دریاچه وان و یا حتی خزر هم می تواند به عنوان یک گزینه مطرح شود.
اکنون حوضه آبریز دریاچه در داخل محدوده چند استان قرار دارد و مدیریت منابع آب با توجه به رقابت بین استان ها سخت تر شده است. یک گزینه دیگر می تواند یکپارچه سازی مدیریت آب، کشاورزی و محیط زیست در این حوضه آبریز باشد، به این مفهوم که ساختاری کاملا غیرسیاسی همانند یک وزارتخانه صرفا براساس روش های علمی به دنبال مدیریت منابع آب و کشاورزی در این حوضه باشد.
باتوجه به توضیحاتی که ارائه کردید، فکر می کنید وضعیت دریاچه ارومیه برای ماههای پیشرو چگونه خواهد بود؟
بهتر است با عینک واقعیت به موضوع نگاه کرد، اقدام خاصی صورت نپذیرفته و با این وضعیت بهبود شرایط دریاچه طی ماه های آینده، انتظاری خوشبینانه است. اکنون مردم در شهرهای آذربایجان برای دریاچه سوگواری می کنند و مطالبه آنها احیای دریاچه است. در حکمرانی جدید منابع آب، مردم و سازمان های مردم نهاد نقش مهمی دارند و مدیران را مجبور می کنند تا در مقابل عملکردشان مسئول باشند.
منظورتان این است که باید در زمینه احیای دریاچه به نظرات مردم و سازمان های مردم نهاد اهمیت داد؟
بله و در اینجا طرح دو نکته مهم است: اول، حکمرانی موثر با مشارکت دادن مستقیم شهروندان در تصمیمات مربوط به حوضه آبریز دریاچه ارومیه و دوم، آموزش علمی و آشنایی با الگوهای استفاده بهینه از آب و آبیاری و آشنایی با نتایج و عواقب خشک شدن دریاچه در دوره های زمانی کوتاه و میان مدت و درازمدت از طریق مطبوعات و رسانه های گروهی در مقیاس ملی و محلی با به کارگیری متخصصین علوم و فنون مختلف از جمله کشاورزی، هیدرولوژی، اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی. اهمیت مورد دوم یعنی آموزش و آشنایی با الگوهای استفاده بهینه از آب و آشنایی با نتایج و عواقب خشک شدن دریاچه کمتر از اولی نیست و هرگز به سطح خاصی محدود نمی شود و هم می تواند در مقیاس ملی و یا کلان و هم در مقیاس منطقه ای و یا محلی اتفاق بیفتد. طبیعی است که آموزش ها در سطوح پایین یعنی در مقیاس بومی و محلی با به کارگیری زبان محلی و تقویت حس خودمانی در مردم، پایداری و اثرگذاری بیشتری دارد. مشارکت مستقیم شهروندان میتواند اثربخشی، مشروعیت، شفاف سازی و عدالت اجتماعی را افزایش دهد. ایده مورد نظر ناظر بر این است که عموم مردم با تلقی مسئله دریاچه به عنوان مسئله خود، بهطور جدی در فرآیند سیاستگذاری و تصمیم گیری و حتی اجرا درگیر شوند.
بهجای اینکه با مردم صرفاً بهعنوان دریافتکنندگان منفعل تصمیمات و خطمشی رفتار شود، و یا به مردم از بالا به پایین نگاه شود، مقامات و دست اندرکاران و طرفداران محیط زیست، دنبال دیدگاهها و مشارکت عمومی باشند. بی تردید، در این رابطه، تمام دست اندرکاران توسعه در منطقه اعم از گروه های ذینفع و ذیصلاح و ذی نفوذ باید هر کدام به فراخور حال خویش، ایفای نقش نمایند. دولت با سیاست گذاری مناسب باید سعی خود را برای جلب سرمایه ها و کمک های خارجی و نیز وارد کردن فناوری های جدید، از طریق همکاری با شرکت های خارجی به کار گیرد. هدف اصلی در این رابطه تقویت زیرساخت ها و بالابردن آگاهی و سطح درآمد اجتماعات محلی و بهبود شرایط زندگی از طریق آگاهی و تقویت حس اعتماد به نفس آنان است. این امر از طریق مطالعه و درک توان ها و ظرفیت تمام افراد و گروه های دست اندر کار توسعه، ممکن خواهد شد. بدیهی است مشارکت راهی برای برقراری ارتباط مناسب و انجام همکاری های لازم در پیشبرد امور اجتماعی است. باید پذیرفت که صاحبان قدرت واقعی، مردمان محلی و بومی هستند. طبیعی است اگر امور مختلف، به جای بخش دولتی با اشتیاق و خواست بخش عمومی انجام شود، نتایج موثرتر و بنیادی تری به دنبال دارد.
به اعتقاد محققان زمینشناسی دریایی تنها راه درمان این دریاچه اعتماد به محققان و دانشمندان این حوزه و اجرای طرحهای فناورانه است. آنها بر این باورند که عمق دریاچه ارومیه با رسوبات نمکی پر شده است و برای نجات آنها باید نیاز آبی آن تامین شود که با توجه به شرایط خشک سالی کشور، امکان این امر محال به نظر میرسد؛ از این رو آنها پیشنهاد میدهند که قبل از هر اقدامی باید به حفظ وضع موجود دریاچه همت گمارد، شما چه فکر می کنید؟
زمین شناس نیستم ولی با آنان در زمینه تخصیص حقابه زیست محیطی دریاچه شدیدا هم عقیده ام. باید هر طور شده جلو مرگ دریاچه گرفته شود. این جلوگیری از مرگ دریاچه و احیای آن طبیعتا گام به گام خواهد بود. گام صفر «حفظ وضعیت موجود» و گام های بعدی «اجرای طرح های غیرسازه ای و مدیریتی مثل نکاشت و در صورت لزوم طرح های سازه ای» در آینده است.
چندین سال است برخی کارشناسان می گویند، فقط رهاسازی آب در دریاچه مهم نیست. حفظ و مدیریت آب برای جلوگیری از تبخیر مهمتر است. این کار هم تنها و تنها با کوچکتر کردن سطح دریاچه امکانپذیر است و هیچ روش دیگری فعلا جواب نمیدهد، نظر شما در این باره چیست؟
به نظرم باید به سمت طرح های فناورانه جدیدی رفت که سرعت تبخیر را کاهش دهند. کوچک کردن سطح دریاچه تا چه اندازه ای؟ این ایده ما را به توجیه خشک شدن دریاچه سوق می دهد و در بلندمدت می تواند ایده بسیار خطرناکی باشد.