یاز اکو، اسکندر ابدالی _ شهدای سوم شهریور ۱۳۲۰، آزادمردانی بودند از تبار صدیقان که علیرغم آگاهی کامل از سرنوشت خونبار خود و توکل به خدا و توسل به امام حسین علیه السلام با تمام قدرت و آخرین قطره خون جنگیده و شهادت را به زندگی در سایه اشغال متجاوزین ترجیح دادند و آنچنان به استقبال شهادت رفتند که گویی مومنین به نماز عید می شتابند.
سوم شهریور ۱۳۲۰ است، شاه بی سواد ایران تجزیه و تحلیل درستی از آنچه که در عرصه بین الملل اتفاق می افتد ندارد و کارشناسان امر از حلقه قدرت به کنج عزلت رمیده اند و آنان که مانده اند جرات اظهار نظری خلاف نظر شاه مغرور ندارند، حضور مستشاران آلمان در ایران و بیم افتادن نفت باکو به دست آلمانها که میتوانست ماشین جنگی روس را زمینگیر کند بهانه ای میشود برای اشغال ایران و مهمتر از آن اعلان بی طرفی در جنگ احمقانه ترین تصمیم پهلوی اول است چون راه آهن سراسری امکان ارسال سریع تجهیزات به شوروی توسط متفقین را فراهم میکرد.
تصمیم متفقین برای اشغال ایران قطعی شده و به اطلاع مقامات کشور رسیده است، فرمان ترک مقاومت به واحدهای نظامی ابلاغ شده و افسران و سربازان ارتش به اصطلاح منظم رضاخانی با ترک اماکن نظامی در حال بازگشت به خانه های خود هستند، نظامیان رضاشاه آنچنان تسمه بر گرده خلق کشیده اند که از بازگشت به خانه با لباس نظامی واهمه دارند که مبادا در آن لباس به دست مردم و همچنین متجاوزین بیفتند و آنهایی که لباس شخصی ندارند در قبال واگذاری سلاح خود به اهالی یکدست لباس شخصی می گیرند و می روند.
در پاسگاه قره بلاغ شهرستان جلفا، دو ژاندارم تصمیم دیگری گرفته اند بامداد یکی از سواره نظام هنگ خبر را به اطلاع افسران و سربازان مقیم پاسگاه می رساند ولی تلاشش برای منصرف کردن میرزا علی ایروانی و عبدالعلی نعمتی بی فایده است. میرزا علی به سواره نظام می گوید کاش بجای این خبر مقداری سلاح و تجهیزات می آوردی تا بتوانیم بیشتر مقاومت کنیم سواره می رود و در افق ناپدید می شود.
ژنرال نویکف با هزار دستگاه تانک از جلفا عبور کرده و به سمت تبریز میرود و بخشی از نیروها راه خوی را در پیش گرفته اند.
قوای نویکوف مرکب از لشکر هفتاد و ششم پیاده کوهستانی ارمنی، لشکر بیست و چهار سوار کوهستانی و چند واحد از لشکر ششم و پنجاه و چهارم تانک بود.
لحظه حساسی است غرش ادوات نظامی ارتش متجاوز در دشت پیچیده ولی در دل شیران مدافع وطن تاثیری ندارد اولین گلوله بسمت متجاوزین شلیک می شود. فرمانده دستور توقف می دهد گلوله های دیگری از نقاط مختلف نیروهای ارتش شوروی را هدف قرار می دهند و اینکار فرمانده را دچار خطای محاسباتی می کند فرمانده می پندارد که دهها نفر پشت خاکریزها سنگر گرفته اند.
فرمانده تصمیم می گیرد این نیروها را محاصره کرده و ابتکار عمل را از دستشان بگیرد. واحدهایی را مامور می کند از سمت گلفرج و با گذر از دشت منجخلی مدافعین را محاصره کنند چند ساعتی گذشته است و حلقه محاصره در حال تکمیل شدن هست.
به گواهی تاریخ فرمانده لشکر ارتش شوروی مدتی با میرزا علی مشغول مذاکره می شود و طبیعتا در آن گفت و گو میرزاعلی را به تسلیم شدن و توقف مقاومت بی فایده تشویق میکند، میرزا علی دوباره به پاسگاه برگشته و به سمت متجاوزین شلیک می کند.
مذاکره ژنرال روس و میرزاعلی را دوستان ادیب میتوانند در سبک حماسی سروده و وطن پرستی و ارزش و افتخار آن را به نسل های آینده در شکل ادبی منتقل کنند.
ژنرال روس خطاب به میرزاعلی
که ای مرد جنگی تو راهم مبند
اگر بر ببندی بیفتی کمند
چو تسلیم گردی پناهت دهیم
ره رستگاری نشانت دهیم
کجا هست آن ارتش و شاه تان
چرا هیچ کس نیست همراهتان
ولا تهلکو خوانده ای در کتاب
ولیکن زدی خویشتن را به خواب
میرزا علی خطاب به ژنرال روس :
اگر چه در این دشت بی یاورم
نگردم اسیرت رود گر سرم
وطن را به دست عدو نسپرم
که شاهم حسین است و من لشکرم
با تنگ تر شدن حلقه محاصره و هجوم بی امان گلوله ها یکی از مدافعین زخمی می شود. میرزا علی از دوستش می خواهد که بگریزد شاید نجاتی بیابد و سرباز زخمی می رود.
مهمات میرزاعلی در حال تمام شدن هست و آرزو می کند که به اسارت درنیاید دشمن به چند ده متری میرزاعلی رسیده است ناگهان تیری بر پیشانی میرزاعلی اصابت و او را به آرزوی خود می رساند.
فرمانده ارتش شوروی در سر جنازه میرزاعلی حاضر شده و ادای احترام نظامی می کند. دستور می دهد اهالی قره بلاغ را خبر کنند تا میرزا علی را به قاعده مسلمین کفن و دفن نمایند. اهالی قره بلاغ به کوهها پناه برده اند. فرستاده فرمانده ارتش وارد قره بلاغ شده و از ریش سفیدان می خواهد بیایند و میرزا علی را به خاک بسپارند و بدین ترتیب میرزا علی در پاسگاه محل خدمت خود برای همیشه در آغوش وطن قرار می گیرد.
ساماندهی مزار این شهید والامقام سالهاست از مسئولین پیگیری میشود اما تابحال نتیجه ای در بر نداشته است.