یازاکو، مجتبی رزمی_ در روزهایی که آفتاب سوزان جنوب ایران بر سرزمین خوزستان، بوشهر و هرمزگان میتابد، محصولات کشاورزی در آستانه خسارتی بزرگاند. صیفیجات و مرکباتی که با مشقت بسیار کاشته و برداشت شدهاند، حالا در مزرعه ماندهاند و کامیونی نیست که این محصولات را به بازار برساند.
خرداد ماه امسال زمانی که تشکلهای کامیونداران در شبکههای اجتماعی فراخوان اعتراضی دادند، جادههای جنوب خلوت شدند.
در بیانیه رانندگان آمده است که «ما کنار هم ایستادیم، چون اتحاد ما تنها چیزی است که این چرخ را به نفعمان میچرخاند. امروز از قلب لرستان تا خاک خوزستان، از بنادر جنوب تا جادههای شمال، کامیونها خاموشاند اما صدای رانندگان بلندتر از همیشه در حال طنین انداختن است.»
دلایل اعتصاب روشن است: گرانی شدید لاستیک، کاهش سهمیه گازوئیل، کرایههای ناکافی و کمیسیونهای بیقاعده و غیرمنصفانه شرکتهای حمل و نقل. رانندگان معتقدند ادامه این وضعیت دیگر ممکن نیست. یکی از آنان در صفحه شخصیاش در شبکههای اجتماعی نوشته:
«ما هم مجبوریم. با این هزینهها و کرایههای ناچیز، چرخ زندگیمان نمیچرخد. دولتمردان کجا هستند که صدای ما را بشنوند؟»
اما در سوی دیگر این موضوع، کشاورزانی قرار دارند که تمام سرمایه و امیدشان را پای زمین ریختهاند. یکی از کشاورزان بوشهری در استوری خود فریاد میزند:
«ما شب و روز برای این محصولات خون دل خوردیم. حالا که وقت برداشت است، چرا باید زحمتمان به خاطر ناآگاهی دولتمردان و اعتصاب شما هدر برود؟ رانندگان عزیز، الان وقت اعتصاب نیست! کمک کنید تا محصولاتمان به بازار برسد.»
در این کشمکش، هیچکس دشمن دیگری نیست. کشاورزان و رانندگان، هر دو قربانی بیبرنامگی و سوءمدیریتاند. اگرچه این نخستین بار نیست که اعتراضات کامیونداران به خسارت تولیدکنندگان منجر میشود ـ در سال ۱۳۹۷ هم بازار از محصولات خالی شد و قیمتها سر به فلک کشید ـ اما تکرار آن نشان میدهد که ریشههای این بحران، نه موقت که ساختاری است.
مسئولیت اصلی این وضع، متوجه وزارت راه و شهرسازی است؛ نهادی که سالهاست نتوانسته نرخ کرایه حملونقل را به شکل عادلانه بر مبنای تن-کیلومتر تنظیم کند. ناکارآمدی این وزارتخانه، با حاشیههای سفر پرهزینه نوروزی وزیر به کیش، بیشتر از همیشه زیر سؤال رفته است. نمایندگان مجلس مدعی شدهاند این سفر نزدیک به یک میلیارد تومان هزینه داشته است؛ ادعایی که البته وزارتخانه آن را رد کرده و گفته هزینهها شخصی بوده است. اما افکار عمومی، که مدام با تورم و بحران معیشتی دستوپنجه نرم میکند، چنین حواشیای را بهسادگی نمیپذیرد.
در میانه این فاجعه، کشاورزان بار دیگر از رانندگان میخواهند که اعتراض را به زمان دیگری موکول کنند. آنها میگویند:
«ما و شما هر دو قربانی بیتدبیری هستیم. نگذارید محصولاتی که با عرق جبین کاشتیم، زیر آفتاب بپوسد.»
این اعتراضها، چه از سوی کامیونداران و چه از سوی کشاورزان، ریشه در مطالبات بهحق دارد. اما همین فضای ملتهب، زمینهساز بهرهبرداری رسانههای خارجی نیز شده است؛ رسانههایی که با بزرگنمایی و روایتی گزینشی، تلاش میکنند بحران صنفی را به شکافی اجتماعی یا حتی سیاسی تبدیل کنند.
با همه اینها، مسئولین دولت وفاق در سکوتی آزاردهنده فرورفتهاند. نه پاسخ روشنی به خواسته رانندگان دادهاند، نه برنامهای برای جلوگیری از خسارت کشاورزان ارائه گردیدهاست. گویی فریاد این دو قشر، هنوز به گوش مسئولان نرسیده است.
سؤال اساسی این است: آیا قبل از آنکه این سکوت به فاجعهای غیرقابل جبران منجر شود، راهحلی در کار خواهد بود؟ یا همچنان زمین و جاده، دو ستون اقتصاد مردمی ایران، زیر بار بیتدبیری فرو خواهند ریخت؟