به گزارش واحد ترجمه پایگاه خبری یاز اکو به نقل از آذرنیوز، در سالهای اشغال، اتحادیه اروپا و سازمانهای مختلف اروپایی مرتباً برنامههای صلحسازی، ابتکارهای جامعه مدنی و پروژههای مبتنی بر کمک مالی ارائه میکردند؛ برنامههایی که در نهایت بیشتر به حفظ وضعیت موجود کمک کردند تا حل واقعی مناقشه. اما اکنون در دورهای که آذربایجان حاکمیت خود را بازگردانده، مسیر عادیسازی با ارمنستان را گشوده و با پیامدهای بزرگ انسانی و زیرساختی ناشی از اشغال روبهروست، نقشآفرینی اروپا به شدت کاهش یافته است.
امروز آذربایجان تقریباً تمام عملیات مینزدایی خود را بهتنهایی تأمین مالی میکند، در حالی که بیش از ۲۰ درصد از خاک آن ویران و شدیداً آلوده به مین و مهمات عملنکرده است. تنها چند کشور مانند ازبکستان و پاکستان کمک معناداری ارائه کردهاند. اروپا که زمانی در دوران مناقشه علاقه و حتی رقابت فراوانی در ابتکارهای صلح نشان میداد، اکنون تقریباً کاملاً منفعل است. این موضوع وقتی بیشتر نمایان میشود که حمایت سیاسی، مالی، انسانی و بازسازی گسترده اتحادیه اروپا از اوکراین را با رویکردش نسبت به آذربایجان مقایسه کنیم.
با وجود این تفاوت آشکار، آذربایجان کمکهای خود به اوکراین را قطع نکرده است؛ امری که پرسشهایی درباره اینکه چرا اروپا استانداردی گزینشی و نامتقارن در برخورد با بازسازی پس از مناقشه بهکار میگیرد، ایجاد میکند. در حالی که اتحادیه اروپا سرمایهگذاری عظیمی در بازسازی و مینزدایی اوکراین انجام میدهد، حتی یک پروژه بازسازی یا مینزدایی قابل توجه در آذربایجان آغاز نکرده است. این رویکرد گزینشی نهتنها اعتبار اروپا را تضعیف میکند، بلکه تردیدها درباره نیت و اولویتهای آن در قفقاز جنوبی را نیز افزایش میدهد.
واقعیت کنونی این پرسش را ایجاد میکند که آیا اروپا عمداً از روند صلحی که اکنون ابتکار آن در دست آذربایجان است، فاصله گرفته و آیا این عقبنشینی خطر تضعیف ثبات منطقه را در پی دارد؟ در عین حال پلتفرمهای جدید منطقهای نظیر کریدور زنگه زور و پروژههای وسیع اتصال منطقهای فرصتهایی جدی برای حمایت در حوزه انرژی، حملونقل، بازسازی و امور انسانی ایجاد کردهاند. اما اروپا همچنان خود را کنار کشیده است؛ مسئلهای که پرسشها را درباره نقش آینده آن، اصول ژئوپلیتیکیاش و چشمانداز بلندمدت آن برای منطقه تندتر میکند.
نیل واتسون تحلیلگر سیاسی بریتانیایی به وب سایت انگلیسی زبان آذرنیوز گفت: اروپا درست در زمانی که امکان صلح واقعی فراهم شده بود، قفقاز جنوبی را رها کرد.
او سپس ارزیابی خود را چنین توضیح داد: برای بازپسگیری اعتبار و نقش خود در قفقاز جنوبی، اتحادیه اروپا باید یک صندوق ویژه بازسازی و مینزدایی اتحادیه اروپا برای منطقه قرهباغ آذربایجان ایجاد کند؛ صندوقی که بر بازسازی زیرساختهای حیاتی، مدارس و بخش کشاورزی در مناطق آزادشده تمرکز خواهد داشت و تعهدی عمومی و نمادین را نشان دهد. اتحادیه اروپا باید از کریدور زنگه زور-که با نام کریدور بینالمللی ترامپ برای صلح و توسعه نیز شناخته میشود-حمایت کند؛ نه فقط بهعنوان یک مسیر حملونقل، بلکه بهعنوان الگویی برای اتصال منطقهای، تنوعبخشی انرژی به دور از روسیه و مسیری برای قفقاز جنوبیِ پایدار و بههمپیوسته که میتواند در نظم جدید جهانی نقش اساسی داشته باشد. اتحادیه اروپا باید یک نماینده ویژه برای قفقاز جنوبی منصوب کند تا این منطقه را در دستورکار راهبردی خود جای دهد، نه اینکه آن را مسئلهای حاشیهای تلقی کند. بروکسل باید پیش از آنکه چین، ترکیه یا کشورهای خلیج فارس این فضا را کاملاً در دست گیرند، در تحول دیجیتال و سبز منطقه سرمایهگذاری کند. همچنین مهم است که یک پلتفرم گفتوگوی بروکسل-قرهباغ با حضور جامعه مدنی ارمنی و آذربایجانی و با میانجیگری نهادهای اتحادیه اروپا ایجاد شود تا نقش اخلاقی و دیپلماتیک متعادلی ایفا کند.
واتسون ادامه داد: سیاست خارجی اتحادیه اروپا بیشتر بر پایه سکون و ظاهرگرایی است تا اصول. ارمنستان بهعنوان ‘قربانی’ دیده میشد، چون با روایت ترجیحی اتحادیه اروپا یعنی حمایت از یک دموکراسی مسیحی شکننده سازگار بود. وقتی آذربایجان کنترل سرزمینهای بهرسمیتشناختهشده بینالمللیاش را بازیافت، دیگر زیر دست نبود و توانست از ذهنیت توسعهطلبانه روسیه به نفع خود استفاده کند. اروپا در تعامل با شرکای قوی و جسوری که از الگوی رفتاریاش پیروی نمیکنند، مشکل دارد. سوگیری ژئوپلیتیکی-بهویژه تحت فشار فرانسه ارمنیمحور-در این موضوع نقش داشت و سیاست بروکسل را بهشدت تحت تأثیر قرار داد.
او در پایان هشدار داد: اتحادیه اروپا فقط زمانی از صلح حمایت میکند که برایش راحت و سودمند باشد. بیطرفی اروپا گزینشی است. این اتحادیه از اصول محافظت نمیکند، بلکه از روایتها محافظت میکند. این موضوع تصویر اتحادیه اروپا را بهعنوان میانجی قابل اعتماد صلح تضعیف کرده و اعتماد را بهسوی مراکز قدرت جایگزین مانند ترکیه تغییر داده است. پیام نهایی خطرناک است: “قدرت و حاکمیت فقط زمانی پاداش میگیرند که با ترجیحات اتحادیه اروپا همسو باشند.” اروپا یک انتخاب پیشِ رو دارد: اینکه با شجاعت و انصاف نفوذش را بازپس گیرد، یا در منطقهای که بهسوی ائتلافهای جدید حرکت میکند، تماشاگر باقی بماند. آذربایجان کارت خود را بازی کرده است. قفقاز جنوبی برای نخستین بار متحد و مستقل از سلطه روسیه است.
