یاز اکو؛ محمدامین خوش نیت – صدای پای اسبان، بوی باروت، فریاد مبارزه و آزادیخواهی فضای این خانه را پر کردهاست.خشت خشت دیوارها، نقش و نگار درها و پنجرههایش، همه بوی مبارزه میدهد. اینجا محلهی مشروطهخواهان است. محلهای که از «صدر» تا ذیل آن، عَلَم رشادت برافراشت و در برابر «ارتش» ظلم و جور و بیداد سلطنتطلبان و بیگانگان استوار ایستاد. اینجا خانهی استقامت و ایستادگی یکی از اهالی معتمد آذربایجان در برابر زورگویی است. کانون هدایت و مدیریت مبارزه، خانهی رشادت، خانهای در یکی از محلات تاریخی و مشهور تبریز.خیابان ارتشجنوبی، کوچه صدر، جنب خانه علی مسیو، خانه ختاییها!
در منطقه باغشمال تبریز پس از عبور از کوچه ای نسبتاً تنگ و باریک در خیابان ارتشجنوبی، آنجا که به نام «کوچه صدر» معروف است، به بنبست پر پیچ و خمی می رسید که در و دیوارش،گنجینهای از حکایتها و روایتهای مبارزه مردم آذربایجان است. یک لحظه خود را در دالان تاریخ مییابی. خود را هم پای مبارزان و مشروطهخواهان میبینی و با روح متعالی آنان، صف به صف و سنگر به سنگر، تاریخ و رویدادهای آن را به نظاره مینشینی. پس از عبور از خانهی قدیمی علی مسیو (از مبارزان شهید دوران مشروطه و رئیس انجمن غیبی تبریز) و دو خانه آنطرفتر، به خانهی معروف خانواده «ختایی» میرسی.
از در کوچک چوبی که میگذری وارد حیاط بیرونی میشوی.آنچه در نگاه اول تو را حیرتزده میکند، ستونهای بلند این بناست.
حوض آبی بزرگ در وسط حیاط، به چشم میخورد. انعکاس تصویر ستونهای بلند ایوان خانه در داخل آب، بر جذابیت این خانه میافزاید.
خانه ختاییها، حدود ۷۰۰ مترمربع مساحت و۸۰۰ متر مربع زیر بنا دارد. اسناد تاریخی و آثار قدیمی برجای مانده در آن، قدمت خانه را به حدود۱۵۰ سال قبل و دوران قاجار مربوط میسازد.
این خانه، روزگاری به حال خود رها شده و در معرض ویرانی بود. اما یکی از شهروندان علاقهمند به آثار تاریخی تبریز (آقای تشکری)، این خانه را شناسایی و آنرا خریداری نمود. به همت میراث فرهنگی و با حمایت و هدایت این سازمان، خانه ختاییها، در مدت سه سال دوباره مرمت و بازسازی گردید. در بازسازی این بنا اصل بر رعایت معماری اولیه و ظاهر واقعی گذاشته شده و با استفاده از آجرهای چهارگوش و شتری، نمای خانه، به شکل اولیه آن بازسازی شده است.
در صحن بیرونی که بسیار دلباز و دلانگیز است، پنج ستون استوار و محکم، هر یک به ارتفاع ۷۰/۸ متر، قوام بنا را تضمین کردهاند.سرستونها، پنجرهها، هشتیها و ایوانهای این بنا، به سبک معماری دوران قاجار ساخته شده است.
اتاقهای نشیمن و نیز تالار نسبتاً بزرگی که محل اسکان و ضیافت مهمانان و برگزاری جلسات بود، در ارتفاعی حدود۱۰ متر بالاتر از کف حیاط ساخته شده است. «اتاق مهمان» یا تالارخانه، طاقچه هایی دارد که به گفته مالک فعلی این خانه، در هنگام بازسازی بنا، از زیر خروارها خاک و گچکاریهای ناشیانه و ثانویه بیرون آورده شدهاست.
اصل «قرینه» همانند سایر معماریهای دوره قاجار در این خانه رعایت شدهاست. و به استناد این اصل بود که بعد از کشف طاقچه و طرح و نقشی بر روی دیوار، برای یافتن قرینهی آن اثر در ضلع مقابل یا دیوار مجاور، تلاش شده و اثری که پشت سفیدکاری های ناشیانه و بی سلیقه پنهان شده بود رونمایی می شود.
اتاق نشیمن خانه، کمی کوچکتر است و در بازسازی و مرمت خانه نیز سعی شده، تا امکانات و وسایل به کار رفته در آن، رنگ واثری از قدمت و تاریخ داشتهباشد.راه پلهای کوچک، این اتاق را به طبقه دوم متصل میکند. در طبقه دوم که بیشتر به نیم طبقه شبیه است، دو و یا حداکثر سه اتاق کوچک وجود دارد. در این اتاقها نیز، طاقچه و اجاق برای روشنکردن هیزم، به همان سبک و سیاق دورهی قاجار، به چشم میخورد. بعد از عبور از صحن بیرونی و اتاقهای این قسمت، به حیاط اندرونی راه مییابیم.
حیاطی تقریباً کوچک و به مساحت ۵۰ متر مربع. با باغچه ای کوچک در وسط حیاط که زیر سایه دیوارهای بلند اطراف خانه محصور شده است.
در قسمت شرقی حیاط، در کوچکی وجود دارد که ما را به زیرزمین رهنمون می شود. زیرزمینی بسیار خنک که بوی کهنگی و قدمت، مشام را نوازش می دهد. اینجا است که خود را در دل تاریخ و گذشته می یابی. این زیرزمین که سقف آن به شکل طاقی است اندرونی را به بیرونی وصل می کند اما در این فاصله کوتاه، اتاق های انباری، آب انبار، تنورخانه، و دهلیزی دلباز وجود دارد در این دهلیز، حوض کوچکی پر از آب وجود داشت و در گوشه ی آن دو عدد پشتی و چند طاقچه و رف که صاحب خانه به هنگام خستگی بعد از خواب نیمروزی و یا در شب های گرم تابستان در اینجا به استراحت می پرداخت. درگذر از این محوطه زیبا، به «مطبخ خانه» می رسیم. محلی که در آن تنوری وجود دارد برای پختن نان و حکایت این تنور و نقشی که در دوران مشروطیت داشته بسیار شنیدنی است. گویا یکی از فرزندان خردسال خانواده «ختائی ها» با مشاهده تهاجم وحشیانه مهاجمان روس، در داخل این تنور مخفی می شود. مهاجمان نمی توانند او را پیدا کنند اما این کودک مظلومانه از دریچه ی واقع در روی تنور، شاهد خونریزی و قتل عام خانواده اش بوده اما از ترس دم برنیاورده است.
یکی دو روز بعد، همسایه ها و سایر مجاهدان مشروطیه، بعد از آمدن به این خانه، کودک را از داخل تنور پیدا می کنند. مؤلف کتاب «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» که خود در آن زمان شاهد قتل عام و جنایات روسها در تبریز بود می نویسد:
«وقتی ماجرای خانه (ختائیان) پیش آمد دیگر طاقت از دست ثقه الاسلام هم به در شد او که تا آن روز خونسردی خود را حفظ کرده بود عمامه به زمین کوفت این روز، روز سوم ماه محرم بود که در زندگی و جنایات روسها از سه ساعت به غروب آغاز شد و در همان هنگام قزاق و سالدات در محله ارمنستان اگر شخصی و هر که را می دیدند از دور با تیر تفنگ می کشتند.»
ماجرای خونبار خانواده ختائی ها در تبریز
«بهروز خاماچی» در کتاب «محلات تاریخی و قدیمی تبریز» در مورد ماجرای خونبار ختایی ها چنین می نویسد:
«با آمدن و هجوم خونخواران روس، تبریز امنیت نسبی خود را از دست داده نه خارجیان نه مردم غیرنظامی و بی طرف در جدال بین استبداد و مشروطه خواهان در امان نبودند. آنچه بر سر خانواده ختائیان آمد یک نمونه بود. نمونه ایی که با همه اصرار انگلیسیها بر پرده پوشی بر رفتار روسها و با همه کوشش دولت مرکزی که سن پطرزبورغ را خشمگین نکند خبر آن به سراسر جهان مخابره شد.
ختائیان خانواده بازرگان و ثروتمندی بودند که در نزدیکی باغشمال در خانه ها و باغهای بزرگ تودرتو در کوچه صدر منزل داشتند آنها با محافظه کاری و درایت توانستند در تمام سالهای جنگ و انقلاب آذربایجان، خود را در امان نگه دارند. حتی وقتی لشکر تزار روس در باغشمال جای گرفت به دستور حاج علی آقا (بزرگ خاندان)، ۲۰۰ نفر از افراد خانواده و کارکنانش از رفت و آمد منع شده و در زیرزمینها جا گرفتند.
هرسال در دهه نخست ماه محرم، باغ و خانه آنها مرکز عزاداری بزرگی بود دسته های سینه زنی از اطراف به آنجا می آمدند. دیگهای بزرگ غذا بار گذاشته می شد و عزاداران در سفره گسترده ختاییها شام و غذا صرف می کردند و تا صبح به مظلومیت سیدالشهداء (ع) به عزاداری مشغول می شدند در خانه منبری بود از چوب سیاه رنگی که عمر آن به صدها سال می رسید و بیشتر وعاظ معروف تبریز در عزاداری خانه ختائیها شرکت می کردند.
در این ایام از آمد ورفت دسته های سینه زنی خبری نبود چون روسها در باغشمال بودند. روز اول محرم ۱۳۳۰ با توافق ثقه الاسلام و امان اله میرزا با ژنرال کنسول تزار در تبریز که امیرحشمت هم با اکراه به آن تن داد آتش بس اعلام شد. اما روسها ابتدا در محله ارمنستان و بعد از آن در مارالان و سپس در اطراف باغشمال، غارت و کشتاری آغاز کردند که توصیف آن ممکن نیست. دسته ای از آنها ناگهان از باغشمال به خانه ی ختائی ها ریختند فاجعه ای شکل گرفت، اعضای خانواده از اطراف به خانه های حاج علی، بزرگ خاندان ختائی پناه برده و در زیرزمینهای آنها قرآن به سرگرفته بودند که ناگهان سالداتها به تیراندازی پرداختند و گلوله های آتشین دیوارها را می کوبید و درها را می شکست تا چندتائی از آنها وارد زیرزمین شدند و رگبار تیرها را به سوی کسانی گشودند که قرآن به سرگرفته بودند. حاج علی ختائی آمد تا توضیحی بخواهد که گلوله ای مغز و جمجمه او را پریشان کرد، زن باردارش دوید او نیز از گلوله بی نصیب نماند و در لحظه ای هفت تن بی جان شدند. تا وقتی که شب بر تبریز و باغشمال نشست این گروه در باغ ختائیان می تاختند، می سوزاندند، می شکستند، جدا می کردند و می بردند هر آنچه در این ۲۰ خانه بود بردند، نقدینه و جواهر و فرش و اثاث خانه، سپس هرکه را مانده بود از زن و مرد و کودک زخمی و خون آلود به اردوگاه باغشمال بردند و بقیه را در اتاقهای باغبانان جای دادند و با وساطت ثقه الاسلام زخمیها را به بیمارستان بردند.
اسنادی که از شکوائیه خاندان ختائی باقی است بخشی از ستمی را نشان می دهد که در آن سال بر تبریز و تبریزیان رفت. ختائیان چون بازرگانان معروفی بودند و برادری از آنها در استانبول تجارتخانه ای را اداره می کرد و برادری در تفلیس بود توانستند صدای دادخواهی خود را بلند کنند دیگران چنین امکانی نداشتند حتی نامه آنها در تاریخ معاصر هم ثبت نشد آنان به گمنامی مبارزه کردند و به گمنامی کشته شدند اکنون مسجد ختاییها در محله صدر هم از مساجد معروف تبریز است.
***********************************************
دوباره به حیاط اندرونی برمی گردیم. خروجی دیگری این خانه دارد که به کوچه دیگری باز می شود. در خروجی این خانه در این قسمت بسیار زیبا است. کاملاً هنر و معماری اصیل دوران قاجار و دوره های اسلامی در آن رعایت شده است. ۶برجستگی در بالا و ۶ برجستگی در پائین در (مجموعاً ۱۲ برجستگی) نشان دهنده اعتقاد ایرانیان و مردم آذربایجان به امامان شیعه دارد. دو کوبه در نیز کاملاً از هم متمایز هستند. کوبه ی بزرگتر و سنگین تر، ویژه مردان بود و کوبه ی پهن تر و کوچک تر مخصوص بانوان.
و بدین سان، اهل منزل با به صدا درآمدن این دوکوبه، که صداهایی متفاوت داشتند و براساس بم یا زیربودن صداها، حدس می زدند کسی که پشت در است آقاست یا خانم؟! و براساس اقتضای موضوع، اهل خانه به استقبال مهمان می رفتند.
دوسکوی ویژه نیز در دوطرف در و برای استراحت موقت تعبیه شده است. نمای بیرونی در و تناسب ساختاری و معماری آن با معماری دیوار متصل به در، خود مجموعه ای کامل و دیدنی را به وجود آورده و حکایت از ذوق و هنر و سلیقه بالای معماران و طراحان و نیز مرمت کنندگان خانه دارد.
در خانه را می بندیم و خارج می شویم. با این اثر تاریخی و راوی حکایت تلخ و شیرین مشروطیت وداع کرده و قدم در کوچه ی معروف به «انوری» (شهید دل حامد) می گذاریم.
این خانه توسط شهرداری خریداری شده و در ۱۱ آبان ۱۳۸۹ با حضور شهردار تبریز و اعضای شورای شهر و اهالی فرهنگ و هنر به نام «خانه هنرمندان تبریز» افتتاح شد و به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز واگذار گردید.