یاز اکو؛ سجادبهزادی- به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، ساختار حکمرانی در ایران گرفتار انباشت بحران های مختلف است. اگر چه این ساختار حکمرانی فکر می کند با هنرمندی خود می تواند بحران ها را بپوشاند ویا اینکه در مواردی منکر آن باشد؛ اما نشانه های این بحران ها مطابق با آمار وارقام به روشنی قابل لمس است ونمی توان آن را نادیده گرفت.
بحران در نظام اقتصادی ومعیشت خانواده
در حال حاضر خانواده ایرانی از ابتدای تولد نوزاد خود نگران است. گفته می شود کمترین هزینه برای بچهدار شدن از زمان بارداری تا یکسالگی حدود ۵۰ میلیون تومان خواهد بود. بیشترین هزینه نیز تا ۱۰۰ میلیون تومان برآورد شده که می تواند تا ۱۲۰ میلیون تومان (بسته به انتخاب والدین) افزایش یابد. به دلیل جهش بی سابقه جمعیت زیر خط فقر، این بحران در ادامه زندگی با فرد باقی خواهد ماند.
رییس اتاق ایران و چین به تازگی گفته است “در خطرناکترین نقطه تاریخی تورم در ۴۰ سال اخیر هستیم؛اگر از این مراحل تورم ۵۰ یا ۶۰ درصدی عبور کنیم، دیگر کنترل آن به صورت تصاعدی سخت میشود و میتواند به یک ابرتورم منجر شود…تورم امروز ما، در خطرناکترین نقطه تاریخی تورم کشور در ۴ دهه اخیر است.”
به طور کلی و بر اساس گزارش “ثروت جهانی” در سال ۲٠۲۱، ایرانیها فقیرترین مردم حاشیه خلیج فارس هستند.در سال ۱۳۵۵ درآمد سرانه مردم ایران ۲۴٠ درصد بیشتر از شهروندان کره جنوبی بود.مردم قطر با متوسط سرانه ثروت ۱۴۶۷۳۰ دلار، در رتبه اول ثروتمندترین مردم منطقه خلیج فارس قرار دارند.مردم ایران با میانگین ثروت سرانه ۲۲۲۴۹ دلار دارای کمترین میزان ثروت در منطقه خلیج فارس هستند.
بحران در نظام سلامت و محیط زیست
مدیر مرکز تحقیقات علوم اعصاب کاربردی یکی از دانشگاههای ایران به تازگی گزارشی را منتشر کرده است که بر آن اساس” طبق آخرین غربالگری ملی در ایران، ۳۰ درصد از شهروندان ایرانی دچار بیماریهای اعصاب و روان هستند که این رقم یکی از بالاترین آمارها در جهان به شمار میرود. یعنی حدود ۲۱ میلیون نفر در ایران، یعنی از هر چهار نفر یک تن، دچار اختلالات روانی هستند.
طبق این گزارش کودکان نسل جدید نیز بیش از نسل پیشین دچار اختلالات روانی میشوند.”
یا اینکه آمارها نشان می دهد در حوزه های محیط زیست نیز گرفتار ابربحرانی تازه شده ایم.فرونشست زمین در ایران دهها برابر بیش تر از حد بحران جهانی است. بر اساس اعلام مجامع بین المللی، فرونشست سالانه ۴ میلیمتر از زمین یعنی بحران. اما این میزان در بخش هایی از ایران سالانه به بیش تر از نیم متر می رسد. یعنی وقتی سازمان های جهانی سخن از نشست های میلیمتری و بحران می کند در کشور ما سانتیمتری زمین فرونشست دارد. آن هم نه یک سانتیمتر ودو سانتیمتر، بلکه بیش از دهها سانتیمتر. این وضعیت یک زلزله خاموش است. از طرفی گفته می شود به دلیل نسبت میزان برداشت و استحصال منابع آبی به ایجاد منابع آبی،کشورهایی مانند ایران، بالاترین سطح از بحران آب را تا سال ۲۰۴۰ میلادی خواهند داشت.
بحران در نظام اجتماعی و سیاسی
چه کسی باید برای این بحران ها برنامه داشته باشد و کشور را نجات دهد؟ عبور از بحران تنها به وسیله اندیشه های علمی و انسان های نخبه ممکن است. مدیریت بحران و عبور از بحران کار ساده ای نیست که بتوان با هر گروه و اندیشه سیاسی برای آن برنامه ریزی کرد.
در نظام سیاسی و اجتماعی که نخبگان آن مهاجرت می کنند، رفع بحران سال ها به تاخیر می افتد.
بحران های اجتماعی و سیاسی جامعه ایران نیز، مصداق های آماری زیادی دارد. اما تنها به فرار مغزها اشاره می کنم، زیرا که اعتقاد دارم بحران های جامعه با مغزهای بزرگ قابل درمان است و از طرفی فرار مغزها خسارتی جدی به ایران زده است و حل ریشه ای بحران ها را سخت تر کرده است.
مهاجرت ۳ هزار پزشک از ایران در ده ماه گذشته؛ مهاجرت نزدیک به ۹۰۰ استاد دانشگاه ایران در همین مدت و مهاجرت روزانه ۲۰ مهندس و نخبه در مقاطع کارشناسی تا دکتری از کشور، تنها بخشی از بحران در نظام سیاسی واجتماعی ایران است.
آن طور که ایسنا گزارش داده است “در سال ۹۸بدون احتساب تورم، تربیت یک پزشک عمومی طی ۷ سال ۷۰۰ میلیون تومان هزینه دارد.این رقم در سال جاری با محاسبه تورم ۵۰درصدی نزدیک به یک میلیارد و دویست میلیون تومان می شود.خروج تقریبی ۷۳۰۰ مهندس درسال رقمی معادل ۴۳۸۰میلیارد تومان و خروج تقریبی ۳۰۰۰پزشک عمومی در سال ۳۶۰۰میلیارد تومان هزینه مالی دارد.”
فرار مغزها در حالی است که ما مغزهایی هم سطح را نتوانسته ایم به کشور خود جذب کنیم ومهاجران به کشور ما از جنسی دیگر هستند.
وحیدی وزیر کشور به تازگی گفته است “ایران دومین کشور مهاجرپذیر دنیاست. مهاجران عزیز همچون مردم ایران از مزایای یارانه ها بهره مند هستند. در سال گذشته، ۹۰ درصد تریاک، ۷۲ درصد مورفین و ۲۰ درصد هروئین کشفشده در جهان، در ایران کشف شده است. کمکهای اعطایی کمیساریای عالی در قبال پذیرش مهاجرین به ایران بسیار ناچیز و تقریباً هیچ است.”
بحران اخلاق، بحران در سیاست ورزی و عدم درک جهانی شدن، خطربحران مشروعیت، بحران فاصله طبقاتی و بحران های امنیتی هر کدام قصه دردناک خودش را دارد که البته هرکدام معلول یک عامل بزرگ تری هستند.
بحران چه عاقبتی با خود دارد؟ کمترین اثر انباشت بحران در یک جامعه تحلیل رفتن آن جامعه است و دیگر نمی توان به سادگی امید و زندگی را به جامعه برگرداند. بحران جامعه را گرسنه تر می کند و اداره کشور سخت تر می شود.
اگر تا دیروز دولت ها(Government) و نهاد حکومت (State) به دنبال تعویق انداختن بحران ها بود اما امروز دیگر نمی توان در این خودفریبی باقی ماند وتنها با شعار وگفتاردرمانی چالش ها را اداره کرد. این سیستم راهی ندارد جز اینکه به صورت ریشه ای به اصلاح ساختارهای بحران زای خود بپردازد، قبل از اینکه بحران ها سیستم را از پای در بیاورد.
آیتالله جوادیآملی به تازگی در دیدار با رئیس سازمان صداوسیما گفته است “باید بدانیم جامعه گرسنه با برنامه طنز شاداب نمیشود، گرچه وجود این برنامهها مانعی ندارد، لکن اگر مشکلات اساسی مردم برطرف شود، قطعا امید و نشاط به جامعه بازخواهد گشت…با وجود این همه منابع و سرمایههای مادی و معنوی فراوانی که در این کشور وجود دارد، مردم را کمیته امدادی ادارهکردن ننگ است! باید مردم را با عمل امیدوار کنید نه با حرف؛ حرف بیعمل نتیجهای جز ناامیدی جامعه در پی ندارد.”
بحران ها به قول دکتر محسن رنانی مانند ” زنجیره دومینو یکدیگر را تقویت و تکثیر می کنند و ممکن است به جایی برسد که دیگر نتوان آن را مدیریت کرد.”
دوره تازه ای از مذاکرات ایران با جامعه بین المللی به زودی آغاز می شود. اجازه ندهیم بحران های موجود ما را تا آستانه تشنج پیش ببرد. از فرصت گفتگو با قدرت های جهانی برای کاستن از بحران ها استفاده کنیم. ما باید اقتصاد و اجتماعی عادی و بسامان داشته باشیم و در سایه این آرامش، برای عبور از بحران ها، تصمیم های سخت بگیریم.
نظام حکمرانی در ایران اگر می خواهد از انباشت بحران ها بکاهد، می بایست در ابتدا بحران ها را بپذیرد، کانون های بی اعتمادی وبی ثبات کننده را در جامعه بشناسد، از سیاست تناقضی بیرون بیاید و آنگاه اراده ای مصمم برای عبور از بحران داشته باشد.