یازاکو؛ نوید محمدی نسبآباد
سکانس اول: آن مرد آمد
شورای شهر با سیستم موجود، نهادی جوان در سیستم مدیریتی کشور محسوب میشود که در نیمه دوم دهه هفتاد شروع به کار کرده است. شورای اول تبریز نیز همچون سایر نقاط کشور نهادی بلاتکلیف و شلوغ بود که نه معلوم بود برای چه به وجود آمده است و نه کارکردهایش برای عموم آشکار بود. شورای دوم در دوران رکود سیاسی کشور درحالی شروع به کار کرد که اعضای آن با رایی شکننده و مشارکت پایین به شورا راه یافته بودند. ماحصل جناحبندیها و گروهکشیهای شورای دوم پرتاب قندان در جلسه و انتخاب سه شهردار و سه سرپرست بود (البته شورای فعلی با شتاب بیشتری در صدد زدن رکورد جدیدتر هست چرا که در شش ماهه اول فعالیت خود دو سرپرست و یک شهردار انتخاب کرده است و در حال انتخاب دومین شهردار است).
در دوره سوم انتخابات شورای شهر چهرههای جدیدی برای عزیمت به عمارت شهرداری قدم برداشته بودند که دبیری یکی از برجستهترین آنها بود که در همان هفته تبلیغات، همه از اقبال بلند وی در این زمینه سخن میگفتند و نهایتا پیشبینیها درست از آب درآمد و دبیری با رای نسبتا بالایی به عنوان نفر اول، وارد شورا شد.
دوره سوم و چهارم، دوران اوج دبیری بود و او در نظم دادن به شورا با توجه به سلایق خود موفق بود و سردمدار بلامنازع ده ساله شورای شهر بود.
سکانس دوم: لیستهای سیاسی از راه میرسند.
شورای پنجم اوج توجه و استقبال مردم به لیستها بود و مردم به جای معطوف شدن به اشخاص به لیستها رای میدادند. نه تنها شورای شهر بلکه انتخابات مجلس خبرگان که جایگاه ریشسفیدی دارد نیز درگیر لیستهای سیاسی بودند. تبریز نیز از این قافله عقب نمانده بود و لیست امید اصلاحطلبان توانست هشت کرسی از سیزده کرسی را تصاحب کند و ظاهرا قرار بود دوران افول دبیری آغاز شود اما عملا اینگونه نشد. دبیری ابتدا گزینه مورد نظر خود را به شهرداری رساند و بعد از دو سال وقفه ریاست شورای شهر را به عهده گرفت. بدین ترتیب برای تحلیلگران ثابت شد که دبیری اهل ائتلافات انتخاباتی نیست و بر روی کاندیداها شرطبندی نمیکند، بلکه وی تیم خود را از راهیافتگان به شورا میبندد.
سکانس سوم: انقلابیها وارد میشوند
شورای ششم با عدم استقبال مردم به رایگیری آغاز شد و اکثر اعضای برجسته اصلاحطلب لیست امید در این دوره عطای شورا را به لقایش بخشیدند و عدهای از امیدیها که اتفاقا به صورت مستقل چندان اعتباری برای خود نداشتند بار دیگر خود را به محک کشیدند اما شکست سختی خوردند. پیروز این دوره نیز لیست اصولگرای انقلاب بود که یک تفاوت فاحش با لیست امید داشت. یکی از ارکان هویتی لیست انقلاب اسلامی، زاویه داشتن با دبیری بود. همان روزها که برگی لب به انتقاد از این لیست گشود و گفت:« آقایان میگویند چون با دبیری نشست و برخاست داری در لیست قرار نمیگیری». در همان روزهای انتخابات بود که در دانشگاه تبریز مناظره روحالله رشیدی کاندیدای عدالتخواه لیست انقلاب و شهرام دبیری به درگیری فیزیکی بین طرفداران کشید. در حقیقت اعضای لیست انقلاب با کلیدواژه تغییر وضع موجود شهرداری به جنگ دبیری میآمدند. با توجه به جو بهوجود آمده و بازداشت دبیری در اواخر دوره پنجم شورا، دیگر کسی منتظر اخذ صلاحیت دبیری و حتی حضور در شورا نبود، چه برسد به مدیریت به شورای موسوم به انقلابی.
سکانس چهارم: آن مرد همچنان میتازد
دبیری آدم باهوشی است و بیگدار به آب نمیزند. اول از همه در انتخابات هیئت رییسه سکوت کرد و در حد ورود به شورای استان افاقه کرد. در گام بعدی به صورت کاملا محسوس برای مطرح کردن گزینههای خود تلاش کرد ولی به صورت ساکت و نه دستپاچه. گرچه دبیری زورش به رنجبر نرسید ولی تا روزی که شهردار حکمش را از وزارت کشور بگیرد از کار باز نایستاد.
رنجبر در روز استیضاح گفت: «آقایان برای مقابله با من هر کاری کردند و چه گزارشها که در مورد آلزایمر داشتن بنده تا شیمی درمانی شدنم ارائه نکردند.» همه نگاهها بعد از این سخنان به دبیری معطوف شد او که هم، دستی در پزشکی دارد و هم دل خوشی از رنجبر ندارد. اما شهردار انتخاب شده بود و دبیری کماکان در حال چینش مهرههای شطرنج خود بود تا اینکه اختلاف برخی از اعضا با شهردار بالا گرفت و دبیری هم به عنوان لیدر بخشی از اعضای مخالف، مذاکرات خود را با سایر اعضا آغاز کرد. روز استیضاح از سنگ صدا در آمد از دبیری و تیمش صدا در نیامد. چرا که دبیری اهل هیاهو نیست. او گوشهای مینشیند و فقط مهرههای شطرنجش را جا به جا میکند و نهایتا شهردار با رای قاطع عزل شد.
دبیری گرچه در دوره قبل توانست در دل چندتن از اعضای لیست امید رسوخ کرده و خیلی سریع اکثریت را به دست بگیرد. اما این بار هنوز به این مقام نایل نشده اما کاری کرده کارستان و ریاست شورا را با خود همدل کرده و در حقیقت گرچه رییس نیست ولی خود رییس زیر مجموعه وی شده است.
سکانس پایانی: آیا آن مرد به مرادش خواهد رسید؟
حالا نوبت انتخاب شهردار است و از سه گزینه رسمی، یک نفر همان ابتدای کار انصراف داد. حالا دبیری یک قطب از دو قطب انتخاب شهردار است. سلیمانی که در دوران نجفی برای اولین بار به سمت معاونی شهردار رسیده است به خاطر قرابتی که با دبیری داشته در دوران شهین باهر نیز ابقا شده و در آغاز به کار شورای جدید نیز مدتی به عنوان سرپرست شهرداری فعالیت کرده است.
سلیمانی یک مدیر کهنهکار مالی است اما در سایر حوزههای مورد نیاز شهرداری توانایی خاصی ندارد. نه تحصیلات آکادمیکی در حوزه شهرسازی دارد و نه تجربه مدیریتی جامع در شهرداری. انتظار این نیست که شهردار بر تمام حوزههای مورد نیاز مدیریت شهری تخصص داشته باشد ولی حداقل باید توان مدیریت افراد مختلف در حوزههای مختلف و چینش آنها را داشته باشد که سلیمانی تا کنون سابقهای در این امر نداشته است. از طرفی گفته میشود سلیمانی کمتر از دو سال تا بازنشستگی فرصت دارد.
حالا باید منتظر ماند و دید که آیا دبیری خواهد توانست اکثریتی به دست آورد و ردای شهرداری را بر تن سلیمانی کند یا خیر؟