• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024
5
در نشست نقد و بررسی نمایش « ماجرای آلمان» مطرح شد؛

تکرار «ماجرای آلمان» با تراژدی تلخ مهاجرت هنرمندان تبریزی

  • کد خبر : 69629
  • 16 تیر 1401 - 18:20
تکرار «ماجرای آلمان» با تراژدی تلخ مهاجرت هنرمندان تبریزی
یاز اکو - کارگردان نمایش ماجرای آلمان می گوید: در دوران کرونا تعداد زیادی از هنرمندان تبریز به ترکیه مهاجرت کردند و این تراژدی تلخی است که می‌بینیم در نمایش «ماجرای آلمان»، روزگاری مردمان جهان سوم به اروپا مهاجرت کرده‌اند و امروز هنرمندان کشور ما به ترکیه می‌روند و متأسفانه در آن‌جا هم شرایط ایده‌آلی ندارند.

به گزارش پایگاه خبری یاز اکو به نقل از همنوا: سلسله نشست‌های نقد و بررسی تئاترهایی که اخیرا درتبریز روی صحنه رفته‌اند با بررسی نمایش «ماجرای آلمان» به کارگردانی وحید فرشی در بنیاد فرهنگی طوبی برگزار شد.

ماجرای آلمان نخستین نمایش اجرا شده طی سال جاری در تبریز بود که از ۱۵ فروردین ۱۴۰۱ به روی صحنه رفت، نمایش “ماجرای آلمان” به کارگردانی وحید فرشی و تهیه‌کنندگی دانشگاه نبی‌اکرم(ص) تبریز بود. این نمایش با ترکیبی از بازیگران حرفه‌ای تبریز و دانشجویان رشته‌‌ی نمایش دانشگاه به مدت ۲۷ روز در سالن استاد صادقی تئاتر شهر تبریز اجرا شد و علیرغم زمان اجرا ( ساعت ۲۲، بعد از افطار) مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.

همراه با وحید فرشی،کارگردان، حسین اصل‌عبداللهی، طراح صحنه، پری اشتری، مترجم نمایش ماجرای آلمان و همچنین ناصر مطلب‌زاده( مدرس دانشگاه،پژوهشگر و منتقد)، ساسان نیک‌رفتار( جامعه‌شناس) و مهدی مددی( نویسنده و کارگردان تئاتر) نشستیم و از ماجرای آلمان گفتیم.

حاضرین در این نشست در خصوص برگزاری این جلسات معتقد بودند که زمینه را برای جریان‌سازی ایجاد خواهد کرد و نقد بی‌طرفانه از سوی متخصصان حوزه‌های مختلف باعث خواهد شد یک اثر تئاتر از جنبه‌های متفاوت بررسی شود.

ساختار سیاسی فاسد و زوال اقشار فرودست جامعه

ناصر مطلب‌زاده پیشنهاد می‌دهد که گفتگو با بررسی زوایای قابل توجه و مهم متن نمایشنامه آغاز شود و خود در این خصوص می‌گوید: ” واصف اونگورن، که پیش از این نمایش «مطبخ‌اربابی» او به کارگردانی حسین عبداللهی در تبریز به روی صحنه رفته بود در کل در تئاتر خود از مناسبات سیاسی، اقتصادی و‌اجتماعی جامعه الهام می‌گیرد. وی پیرو برشت است و مثل او تئاتر و هنر را سیاسی می‌داند. در متن ماجرای آلمان نویسنده می‌خواهد نشان دهد که چگونه یک ساختار سیاسی فاسد، زندگی یک قشر از جامعه را به زوال می‌کشاند و در واقع معتقد است که این زوال یک تصمیم سیاسی است اما افراد جامعه خود این را نمی‌دانند. البته بییشتر هدف و قصد نویسنده درباره خود شخصیت رجب است و در مورد این‌که ساختارها نه تنها به طور کلی در زندگی مردم تأثیرگذارند بلکه به شکل واضح آدم‌ها را نیز تغییر می‌دهند و آدم‌ها به راحتی فریب می‌خورند. حماقت و بلاهت این شخص در داستان موقعیت طنزی ایجاد می‌کرد که به او القا شده بود مشکل از خودش است که با شرایط سازگار نشده. از طرفی هم نویسنده نگاه انتقادی به خانواده و ساختار مردسالار دارد که در آن زن جذابیتی جز جنسیت ندارد و همه‌چیز تابعی از مردان است. آن‌چه ما امروز در ترکیه و تا حدودی در ایران نیز شاهد آن هستیم.»

وی می‌افزاید: «یک متن نمایشی باید “آنِ” سیاسی و اجتماعی خود را پیدا کند و روی صحنه برود تا مخاطب را به خود جذب کند و من فکر می‌کنم ماجرای آلمان در موقعیت زمانی بسیار مناسبی اجرا شد و پیامش را منتقل کرد.»

مطلب‌زاده تأکید می‌کند: «خوشبختانه در نمایش ماجرای آلمان علاوه بر این‌که متن همخوانی کامل با شرایط امروز جامعه داشت، طراحی صحنه کاربردی و معنادار و همچنین موسیقی‌های نوستالژیکی که در کار استفاده شده بود، باعث می‌شدند که با ارتباط بیشتر و بیشتر با داستان برقرار کنیم و همه‌چیز از فضا گرفته تا داستان و … برای ما باورپذیرتر شود.»

وی می‌گوید: «تنها قسمتی که من دوست نداشتم، اغراق در شخصیت‌پردازی کاظم بود و ترجیح می‌دادم این شخصیت به نوعی خاکستری نمایش داده شود که مخاطب نیز سردرگم شود و در خوب یا بد بودن او تردید کند. اما در کل مضمون متن و فرم را هم‌آوا دیدم و همین موضوع و ریتم خوب باعث می‌شد برای مخاطب غیرتئاتری هم خسته‌کننده نباشد.»

رسالت هنرمند به تصویر کشیدن جامعه واقعی است

وحید فرشی درباره‌ی دلیل انتخاب این متن برای اجرا می‌گوید: «به عقیده‌ی من تمام حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و … زیر مجموعه‌ای از سیاست هستند. با دکتر مطلب‌زاده موافقم که تمام این اتفاقات ناشی از تصمیمات سیاسی هستند اما من معتقدم ناشی از تصمیمات سیاسی غلط هستند و با تصمیمات سیاسی درست می‌توانست هیچ‌کدام از این‌ها اتفاق نیفتد. وقتی برای اولین بار داستان نمایش در جلسه گروه تئاتر پیاده مطرح شد، بدون تردید اعلام آمادگی کردم که اجرا کنم. وقتی برای اولین بار متن را کامل خواندم، شیفته این اتفاق شدم چون به نوعی خودم با شرایطی شبیه این درگیر بوده‌ام. به علاوه پارادوکس‌های موجود در متن به شدت با واقعیت زندگی ما قرابت داشت و من این نمایش را چه از لحاظ تماتیک و چه از لحاظ موقعیت‌های سیاسی و اجتماعی متعلق به ایران می‌دانم. فکر می‌کنم نویسنده نمایشنامه سعی داشته، همان‌طورکه آقای مطلب‌زاده هم گفتند، به ما نشان دهد رجب گرچه عضو حزب‌هایی با اسامی عامه‌فریب و وطن‌پرستانه است اما خبر ندارد که موانع پیش پایش همان دام‌هایی هستند که همان حزب‌ها و همان سیاست پیش پایش باز کرده است چرا خبر ندارد؟ چون سیستمی وجود نداشته که به او یاد بدهد. شما در طول نمایش می‌بینید که هیچ کتاب یا مجله یا روزنامه‌ای در دست شخصیت‌ها نیست، مطالعه‌ای نیست و بنابراین آگاهی وجود ندارد، به همین دلیل هر چه کاظم که به نظر می‌آید بسیار آگاه و مطلع است، منبع اطلاعاتی خانواده می‌شود و روند زندگی آن‌ها را رو به ویرانی می‌کشاند. رجب به عنوان نماینده قشر متوسط جامعه اصلاً یاد نگرفته چطور فکر کند اما از اول تا آخر نمایش از زبان این شخصیت می‌شنویم که می‌گوید “من خیلی فکر کردم” و چه بسیار نمونه‌هایی از این دست که در جامعه خود ما نیز به عینه می‌بینیم.»

وی می‌افزاید: «از آن‌جایی که باور دارم، تئاتر در سرزمین من و به طور کلی هنر باید هنر اعتراضی و آگاهی‌بخش باشد و به‌تبع دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی‌ام این متن را انتخاب کردم و بازخوردهایی که از مخاطبانی از طیف‌های متفاوت می‌دیدم به این نتیجه رسیدم که نمایش به خوبی توانسته انگشت روی بخشی از زندگی هر کدام از تماشاگران بگذارد. هدف من از اجرای نمایش این نبود که مخاطب با شخصیت‌ها و وقایع زندگی‌شان همزادپنداری کند اما اتفاقات جاری در نمایشنامه چنان بود که هر کسی می‌توانست بخشی از خود یا اطرافیانش را در آن ببیند و لحظه‌ای به موقعیتی مشابه موقعیت خودش از بیرون نگاه کند.»

فرشی می‌گوید: «متأسفانه در تئاتر کشور من و به طور جزئی‌تر در تئاتر تبریز، هنرمندان شهر من گاهی فراموش می‌کنند که دارند برای چه کسی کار می‌کنند. من به عنوان کسی که خودم را از اهالی هنر این شهر می‌دانم رسالتم این است که درد ملت و دغدغه مردم را بازگو کنم و نه این‌که روی مشکلات سرپوش بگذارم. در واقع علت استقبال کم تماشاگر از تئاتر را از همین‌جا می‌بینم و فکر می‌کنم وقتی حرف دل جامعه روی صحنه نمی‌رود، تماشاگر نیز پا پس می‌کشد.»

وی تأکید می‌کند: «در دوران کرونا تعداد زیادی از هنرمندان این شهر به ترکیه مهاجرت کردند و این تراژدی تلخی است که می‌بینم در نمایشی که کار کردم، روزگاری مردمان جهان سوم به اروپا مهاجرت کرده‌اند و امروز هنرمندان کشور من به ترکیه می‌روند و متأسفانه در آن‌جا هم شرایط ایده‌آلی ندارند.»

وحید فرشی در خصوص میزانسن‌های نمایش می‌گوید: «برای تک‌تک موقعیت و میزانسن‌ها فکر کردم، با شکستن دیوار چهارم و استفاده از راهروی کنار تماشاگر سعی کردم مخاطب را به شکل پراتیک در نمایش دخیل کنم و شاید ارتباط مستقیم نمایش با مخاطب به همین دلیل بود و همین اتفاقات است که جامعه ایستا به جامعه پویا تبدیل می‌شود.»

نابودی، سرنوشت محتوم جوامع در گذار است

ساسان نیک‌رفتار، جامعه‌شناس، می‌گوید: «بستر اجتماعی نمایش ماجرای آلمان برای شخص من به شدت جذاب بود. با این‌که مدت زمان نمایش زیاد بود اما وقایع و داستان باعث می‌شد که گذر زمان حس نشود. من هم معتقدم که در بهترین زمان خود اجرا شد و باور دارم وقتی ما یک کار هنری را در زمان و مکان خاصی انجام می‌دهیم، حتماً باید بستگی‌هایی میان آن اثر هنری و جامعه وجود داشته باشد در غیر این صورت، معنای خود را از دست می‌دهد.»

وی می‌گوید: «من می‌خواهم از جنبه‌ی دیگری به نمایش نگاه کنم: روایتِ نمایش ماجرای آلمان، سرگذشت انسان‌های جهان سومی است که در دوران گذر به سر می‌برند. جوامع غربی تا حدود زیادی توانستند این مراحل گذار را پله به پله طی کنند و برای مثال سیصد سال طول کشیده تا یک سری نهادهای اجتماعی متناسب با تغییرات و تحولات اجتماع به وجود بیاید اما این اتفاق متأسفانه در جوامع شرقی رخ نداده است. سنت به شدت در مقابل هر تغییری مقاومت کرده، قطع ارتباط ما با دنیای غرب باعث این اتفاقات شده و ورود ناگهانی فرهنگی غربی با تهاجم و به صورت الکن وارد جوامع شده است. بستر نمایش ماجرای آلمان گرچه در ترکیه اتفاق افتاده اما به شدت شبیه ایران است و ما نیز همین مشکلات را داریم، تأخر فرهنگی باعث شده که افسارگسیختگی شده و از طرفی هم نقش دولت و داستان توسعه در جهان سوم به این موضوعات افزوده شده. داستان در دهه ۸۰ قرن بیستم و در جامعه‌ای اتفاق می‌افتد که در عرض ۴۰ سال پنج کودتا را تجربه کرده است. عدم ثبات سیاسی مشخصاً تأثیر پررنگی در عدم ثبات اجتماعی زندگی اقشار مختلف گذاشته است. ما نیز از لحاظ سیاسی تلاطم‌های زیادی داشته‌ایم و بنابراین وقتی مخاطب این نمایش را می‌بیند می‌تواند با آن همزادپنداری کند و با آن ارتباط مستقیمی برقرار کند. مخاطب به خوبی می‌بیند، آن‌ها که سفت و سخت به سنت‌های خود چسبیده‌اند در این روند گذار لگدمال می‌شوند مثل رجب که از ابتدای نمایش سعی دارد شغل خود را نگه دارد و کارگر نشود اما سرآخر هر سه فرزندش کارگر می‌شوند، یکی در ترکیه و دو تای دیگر در آلمان.»

وی می‌افزاید: «نمایش به خوبی به ما نشان داد، آن‌ها که نمی‌توانند خود را با تغییرات موجود سازگار کنند، هر روز بیشتر و بیشتر از دور خارج می‌شوند و در طراحی صحنه نمایش نیز ما این را به خوبی می‌دیدیم که فضای خانه رجب رفته کوچک و کوچک‌تر شد و در صحنه آخر به اتاقی بسیار کوچک تبدیل شد. و این سرنوشت محتوم و تلخی است که برای بسیاری از ما اتفاق افتاده است.»

نیک‌رفتار تأکید می‌کند که جامعه سرمایه‌داری بسیاری از سیستم‌ها را در اختیار گرفته از جمله روانشناسی که همواره سعی می‌کنند گناه را بر گردن فرد بیاندازند که اگر موفق نیستی تقصیر صرفاً از خود توست و به این موضوع در جای جای نمایش اشاره می‌شود.

اما نادر مطلب‌زاده در خصوص وابستگی شخصیت نمایش به شغل سنتی خودش اعتقاد دیگری دارد: «در مورد چسبیدن رجب به شغل خودش، من توضیح دیگری دارم و آن مفهوم طبقه اجتماعی در ترکیه است. با تعریف ترمینولوژی مارکسیستی، رجب یک خرده بورژا است که ابزاری برای خود دارد، با آن کار می‌کند و درآمد کسب می‌کند اما خود را از طبقه کارگر حساب نمی‌کند چون طبقه کارگر آن ابزار و آن مغازه را هم ندارد و مجبور است از نیروی بدن خود استفاده کند. او حتی حاضر نیز دخترش با شاگرد خودش ازداوج کند چون احساس می‌کند در طبقه بالاتری از آن شاگرد قرار دارد. به همین خاطر است که دائم تأکید می‌کند که من نمی‌روم کارگر شوم. این یکی از دغدغه‌های نویسنده است که می‌خواهد نشان دهد چقدر جامعه ترکیه آگاه به طبقات اجتماعی است. در ایران ما با چنین شدتی از طبقه‌بندی مواجه نیستیم. »

حسین اصل‌عبداللهی نیز در این خصوص می‌گوید: «شخصیت رجب به خاطر زحمات زیادی که کشیده تا آن جایگاه خرده بورژوا را کسب کند، به هیچ عنوان نمی‌پذیرد که دارد شکست می‌خورد. گرچه پسر بزرگش کارگر شده و دو فرزند دیگرش در پایان نمایش به همین سرنوشت دچار می‌شوند اما در پایان باز هم امیدوار است و تصور می‌کند این کارگری‌ها مقدمه‌ای برای بهتر شدن شرایط هستند.»

نیک‌رفتار نیز می‌گوید: «باز هم آن عدم توانایی او در تغییر است که باعث این موضوع می‌شود. در واقع یک ناآگاهی یا آگاهی کاذب است که در وجود او هست و فکر می‌کند با همین شرایط می‌تواند بقای خود و خانواده را تضمین کند.»

آلمان به مثابه اوتوپیا، جبر حاکمیت برای ایجاد تغییر

مهدی مددی در خصوص نمایش ماجرای آلمان می‌گوید: « در ابتدا باید بگویم که شناخت التزام انتخاب متن درست و به موقع در جامعه ما به شدت در حال از بین رفتن است و از این جهت باید به وحید فرشی تبریک بگوییم که در این مورد دقت و دغدغه لازم را داشته اما من موافق نیستم که این متن در بهترین زمان خود اجرا شده چون نمایش ماجرای آلمان و متن‌های مشابه آن در جهان سوم در هر برهه‌ای از زمان قابل اجرا هستند چون این مشکلات همواره در این منطقه وجود دارند.»

وی می‌افزاید: «در ادامه می‌خواهم از ریتم خوب نمایش و فرم و محتوایی که کاملاً در راستای یکدیگر بودند تقدیر کنم. نمایش چنان خوش‌ریتم بود که مخاطب به هیچ عنوان گذر زمان را احساس نمی‌کرد و بر خلاف بسیاری از نمایش‌ها که امروز می‌بینیم، همه‌چیز از جمله طراحی صحنه، میزانسن‌ها، موسیقی و … در راستا و در همخوانی با محتوای نمایشنامه بودند.»

مددی همچنین از طنز آمیخته شده با نمایش انتقاد می‌کند: «در صحنه‌هایی با وارد کردن شخصیت‌ها و میزانسن‌های طنز و کمدی کارگردان سعی کرده بود که فضا را برای مخاطب تلطیف کند اما این بخش‌ها من را اذیت کرد و عقیده دارم که جذاب نبود. چون ریتم خوب نمایش، تعدد زیاد صحنه‌ها را پوشش می‌داد و نیازی به ملاحظه حال تماشاگر با این وسیله نبود.»

مهدی مددی همچنین در مورد متن می‌گوید: «یکی از نقاط قوت متن این بود که ما در صحنه‌ی پایانی نمایش به همان نقطه‌ی اول برگشته‌ایم و شخصیت رجب را می‌بینیم که در آرزو و رؤیای شرایطی است که در صحنه‌ی اول داشت اما راضی نبود و شکایت می‌کرد. ما در نمایش با یک جامعه توتالیتر مواجه هستیم و شخصیت اول نمایش در شرایطی نرمال قرار داشت اما تحت‌تأثیر تبلیغات و القای الزام ایجاد تغییر در زندگی به سمتی می‌رود که به جای مدینه فاضله به سمت سقوط پیش می‌رود. رجب به لحاظ محتوا کارگر است، هرچند خودش نپذیرد. او دارد مسیر دیکته شده توسط سرمایه‌داری را طی می‌کند و می‌خواهد از تعمیر به تولید برسد اما در بحران‌های ایجاد شده توسط همین سیستم گیر می‌کند و می‌ماند.»

دو ساعت گپ و گفت در مورد «ماجرای آلمان» حرف‌های زیادی داشت که در مجال این مطلب نمی‌گنجد اما بی‌شک بستری ایجاد می‌کند تا تئاتری‌ها و متخصصان حوزه‌های مختلف در کنار یکدیگر بنشینند و بتوانند از نگاه دیگری به اثرهای نمایشی تولید شده بنگرند. شاید این امر فرصتی ایجاد کند که اهالی تئاتر در تولیدات بعدی خود نکات بین‌رشته‌ای دیگری را نیز در اثر خود دخیل کنند و بدین‌ترتیب شاهد نمایش‌هایی باشیم که طیف گسترده‌تری از مخاطبان را به خود جذب کند.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=69629

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});