به گزارش خبرنگار پایگاه خبری یاز اکو، مطرح شدن پیشنهاد واگذاری کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ادغام آن با نهاد کتابخانههای عمومی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، واکنشهای بسیاری را در جامعه ادبی برانگیخته است. آنچه در نگاه اول جلب توجه میکند، کاهش اهمیت و کم شدن ارزش و جایگاه فرهنگ و هنر ـ بخصوص در حوزه کودک و نوجوان ـ در سالهای اخیر است. به همین دلیل با یکی از نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان گفتگو میکنیم تا نظر او را در خصوص این طرح و آثاری که در پی خواهد داشت، بدانیم.
حسین قربانزاده خیاوی، متولد سال ۱۳۵۲ در شهرستان مشگینشهر، عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و مربی داستاننویسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبریز است. از آثار او در زمینه کودک و نوجوان میتوان به رمانهای «آب و زنجیر»، «روی سیم تار» ، «نشان به همان نشان، «رد انگشتهای اصلی»، «آتش و پرواز لاکپشتها»، «گریز از سال صفر»، «سمفونی گودال»، «میان چهار گل زرد و یک گل سرخ»، «صلیب سلمان»، «روی مرمر سفید» و … اشاره کرد.
قربانزاده خیاوی طی سالها فعالیت در حوزه نویسندگی موفق به دریافت مقامهایی از جمله «کتاب سال آذربایجان شرقی»، «کتاب سال اردبیل»، «جایزه امیرحسین فردی»، «جایزه اندرزگو»، «جایزه اول انقلاب» و جوایز متعددی از کانون و حوزه هنری شده است.
حتما خبر واگذاری مراکز کانون پرورش فکری را شنیدهاید، این طرح را چطور ارزیابی میکنید؟
این طرح یا پیشنهاد از طرف وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ریشه در بیاطلاعی دارد. بیاطلاعی جناب وزیر از فعالیت و عملکرد مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. ایشان مراکز کانون را صرفا یک کتابخانه دیده و چنین پیشنهادی را جهت بررسی مطرح کردهاند در حالی که مراکز کانون پرورش فکری، تنها یک کتابخانه نیستند. کتاب، کتابخوانی و امانت کتاب تنها بخشی از وظیفه کانون و مربیان آن است. همین فرایند امانتدهی کتاب هم در کانون روندی ساده ندارد. مربیان کانون هنگام امانتدهی و تحویل کتاب برنامهای فرهنگی و تربیتی را دنبال میکنند، در مورد کتاب با کودک یا نوجوان حرف میزنند، نظر عضو را جویا میشوند، عضو را برای نقد و گفت و شنود در مورد کتاب آماده میکنند. به سؤالهای گاه تخصصی عضو جواب میدهند چرا که خود کتاب را مطالعه کردهاند. عضو در کانون بیشتر اوقات سیر مطالعاتی دارد و با هدایت مربی کتاب میخواند. بعد از خوانش کتاب کار تمام نمیشود، فعالیتهای کتابمحور متفاوتی وجود دارد. نقد کتاب، بحث کتاب، معرفی کتاب توسط کودک و نوجوان، خلاصهنویسی، تغییر پایان کتاب، ارتباط با نویسنده کتاب و آشنایی و ارتباط اعضا با نویسندگان و فعالیتهای دیگر. میبینیم که در کانون کار مربی تنها امانت کتاب نیست برای همین میگوییم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تنها یک کتابخانه نیست بلکه یک مرکز فرهنگی، هنری، ادبی است بر پایه کتاب.
این تفکر که با واگذاری یا ادغام مراکز کانون روند امانتدهی کتاب سرعت میگیرد، اشتباه است. اینکه کانون زیانده است و سوددهی ندارد حرفی بیمنطق و غیرکارشناسیست. کسی از مکان فرهنگی انتظار سوددهی ندارد کار نهادهای فرهنگی یک سرمایهگذاری کلان است. ادغام یا واگذاری مراکز کانون یعنی حذف برنامههای متنوع کتابمحور که نقش موثری در کتابخوان کردن کودکان و نوجوانان دارد. این تخصص مربیان کانون در طول چند دهه به دست آمده و فخیم، گسترده و ارزشمند است.
کانون با فعالیتهایی که انجام میدهد یکی از متخصصترین مراکز در زمینه پرورش و آموزش غیرمستقیم حساب میشود، نقش و اهمیت چنین تربیتی بر کارشناسان آشکار است. مبانی فرهنگی، هنری، ادبی در کانون ظریف و دقیق و بر اساس تجربه و دانش شکل گرفته و رشد کرده. کانون پایگاه بزرگ قصهگویی کشور است با جشنوارههای بینالمللی و تخصصی. در کشور هیچ نهادی را نداریم که در رابطه با هنر قصهگویی راه پرفراز و نشیب و سترگ کانون را طی کرده و به یافتههای علمی و تخصصی دست یافته باشد. کانون در خط اول اشاعه قصهگویی نزد خانوادههاست چرا که خانوادهها به کانون اعتماد دارند.
در کانون فرایندی طی میشود که نهادهای همسو مثل نهاد کتابخانهها، کتابخانههای شهرداری، کتابخانههای مساجد و… توان ورود گسترده و دقیق به این عرصه را ندارند. برای همین ادغام کانون با نهاد کتابخانهها تفکری غلط و ضربه اساسی و غیر قابل جبران به فرهنگ، هنر و ادبیات کودک و نوجوان است. در کانون بیش از سی آیتم تخصصی اجرا میشود که همه طی سالها با مطالعه و تدوین شیوهنامههای پرتعداد، سال به سال ارزیابی و رفع ایراد شدهاند. کانون و مربیانش طی سالها آموزش و تحقیق به این نقطه رسیدهاند. کتابها و مقالههای فراوان نوشته شده. مربیان کانون صدها ساعت زیر نظر اساتید بزرگ کشور و اساتید خارجی آموزش دیده و تجربه کسب کردهاند و اینک افرادی توانا در پرورش کودکان و نوجوانان هستند. این طرح، چنین مجموعهای پرتوان که تاثیر تربیتی پررنگی در جامعه دارد را از هم میپاشد.
عمدهترین ایراداتی که بر این طرح وارد است، از نظر شما چیست؟
اگر تحقیق میدانی در کشور انجام شود و طی آن کودکان و نوجوانانی که در دهههای اخیر در مراکز کانون پرورش و رشد پیدا کردهاند مورد ارزیابی قرار بگیرند، مسئولین خواهند دید نقش آموزههای فرهنگی، هنری، ادبی و تربیتی کانون قابل مقایسه با مدرسه و دانشگاه نیست. این طرح نابودی فرهنگ، ادبیات و هنر را در پی دارد. خواهد بود. بیهوده نیست در این چند روز اندیشمندان، فرهیختگان، هنرمندان، نویسندگان، اساتید دانشگاه و دغدغهمندان فرهنگدوست که در عرصه فرهنگ و هنر و تربیت کودک و نوجوان استخوان خرد کرده و تلاش کردهاند یکصدا معترض هستند و ابراز نگرانی کردهاند. این طرح ضربه بزرگی به پیکر فرهنگ، هنر و ادبیات کودک و نوجوان کشور وارد خواهد کرد. سراسر عیب است و ضعف و هیچ نقطه مثبت و قوتی ندارد.
کانون پرورش فکری مشکلات ریز و درشت زیادی دارد. مشکلات کانون بخصوص در دهه اخیر بیشتر شده و گریبان فعالیتهای کانون و مربیانش را گرفته است. کمبودها و کمتوجهیها به پیکره مجموعه فشار وارد میکند. بیاعتنایی به بزرگترین نهاد فرهنگی، هنری، ادبی کشور در حوزه کودک و نوجوان شده چوب لای چرخهای کانون. این مشکلات باید با درایت، پیگیری و پشتیبانی حل شود. باید مسئولین آستین بالا بزنند و کانون، بازوی کارآمد در تربیت و پرورش چند نسل جامعه را یاری برسانند و به ساحل آرامش و امنیت هدایت کنند تا باز هم سازنده دنیای آیندهسازان کشور باشد نه اینکه با طرح چنین پیشنهادی مربیان کانون را دلسرد کنند، محفلی گرم را از هم بپاشند و نمک به زخمهای کانون بپاشند.
کانون به اذعان بسیاری از کسانی که دغدغه فرهنگ دارند و کارشناس حوزه تربیت کودک و نوجوان هستند دیگر موفقیت و نقشآفرینی سابق را ندارد. میگویند کانون از ریل خلاقیت خارج شده و تاثیر دهههای شصت و هفتاد را ندارد با اینحال هنوز کانون یکی از بزرگترین نهادهای فرهنگی کشور است و کارهای ارزشمندی انجام میدهد. کودکانی که وارد کانون میشوند، تفاوت فاحشی با هم سن و سالهای خود دارند و این نشان میدهد هنوز کانون و مربیانش توان تاثیرگذاری و تربیت خلاقانه کودک و نوجوان را دارند. در این برهه کانون نیاز به حمایت دارد تا باز بتواند روی ریل فرهنگی، هنری و ادبی قرار بگیرد و نقشآفرین باشد.
اجرایی شدن این طرح چه آسیبی به حوزه ادبیات کودک و نوجوان میزند؟
یکی از آسیبهای اجرایی شدن این طرح که در نگاه اول دیده نمیشود، گسسته شدن نخ ارتباطی بین شش نسل از مردم کشورمان است یعنی اعضای دهههای چهل تا نود که کانون موفق به خلق خاطرههای مشترک بین آنها شده است. کانون برنامههایی دارد که اعضای دهههای مختلف را کنار هم مینشاند تا نسلها از تجربیات هم بهره ببرند.
کار کانون و مربیانش این است که کودک و نوجوان در قدم نخست خودشان را دوست داشته باشند. خودشان را قبول کنند، کاری که در سایر نهادهای آموزشی یا انجام نمیشود یا کمرنگ است. کانون رقابتی با نهادهای همسو ندارد، راه خودش را میرود، راهی که میرود حاصل زحمات بزرگان کانون و اندیشمندان حوزه کودک و نوجوان است. کانون بیشترین ارتباط را با اساتید این حوزه دارد. حمایت خانوادهها، پشتیبانی فرهیختگان جامعه و اساتید حوزه کودک و نوجوان نشان میدهد کانون مسیر را درست طی کرده است و اگر لغزش و سکونی بوده با حمایت و رفع مشکلات قابل جبران است اما از هم پاشیده شدن کانون عقلانی و قابل جبران نیست. اگر قطار کانون از ریل فرهنگی خارج شود، مسلما دودش به چشم همه خواهد رفت. این طرح آنقدر اشکال دارد و مخرب است که نباید مطرح میشد.
در تمام دنیا همه امور به سمت تخصصی شدن میرود اما ظاهرا ما در حال عمومیکردن حوزه فرهنگ هستیم نظر شما در این مورد چیست؟
بله در دنیا امور به سمت تخصصی شدن میرود. اشاره کردم مربیان کانون پرورش فکری طی سالها در امر تربیت کودک متخصص شدهاند. سالیان سال صدها ساعت آموزش زیر نظر اساتید برتر ایرانی و خارجی در حوزه پویانمایی، نمایش عروسکی، قصهگویی، سفالگری، عروسکسازی و دهها فعالیت فرهنگی، هنری، ادبی، دوره دیدهاند، طی دورهها، نشستها، همایشهای مختلف هر ساله مرحله به مرحله و پله به پله تجربه و دانش لازم را کسب کردهاند و اینک توانایی اداره کردن کارگاهها تخصصی با تکیه بر خلاقیت را دارند.
فلسفه برای کودک اولین بار در کانون مورد توجه قرار گرفت. برنامههای دینی کانون زیر نظر مربیان به برنامه دینی ارگانهای دیگر مشابه نیست مربیان کانون آموزههای دینی را غیرمستقیم به بچهها ارائه میدهند. نویسندگان در کانون کتابهای زیادی در حوزه دین، خداشناسی، مرگاندیشی به رشته تحریر درآوردهاند. اگر به فکر کودکان و نوجوانان هستیم باید کانون را تقویت کنیم، کانون ثابت کرده است که میتواند نسلی پویا و فرهیخته تربیت کند چرا که در این زمینه تخصص لازم را دارد.
نقطه ضعف اصلی ادبیات کودک و نوجوان در ایران چیست؟
ادبیات کودک و نوجوان در ایران سابقه زیادی ندارد، طی مدت فعالیت اما توانسته به موفقیت های خوبی دست پیدا کند. با وجود داشتن چالشها، موانع و خط قرمزها توانسته خودش را به جایگاهی برساند که در برخی موارد در عرصههای جهانی هم خوش درخشیده است. کتابهای مناسب و موفقی برای رده کودک و نوجوان در کشور نوشته شده است. این کتابها به زبانهای مختلف ترجمه شده پس ادبیات کودک و نوجوان کشورمان توانایی جهانی شدن را دارد. این روند زمانی سریعتر و راحتتر رخ میدهد که حمایت بیشتر دولت را داشته باشد.
بسیاری از دولتها حمایتهای ویژه و راهبردی از ادبیات کشورشان انجام میدهند اما متاسفانه در کشور ما چنین اتفاقی کم و ناقص اتفاق میافتد. اگر امکان حضور در عرصههای جهانی باز شود و دولت کاری کند که آثار نویسندگان به زبانهای مختلف ترجمه شده و در نمایشگاههای مختلف بینالمللی عرضه شود، مطمئن باشیم ادبیات کودک و نوجوان ما در دنیا حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. در کشور ما وضعیت کاغذ مناسب نیست، وضعیت چاپ و نشر کتاب هم به دنبال آن ناخوشایند است، هزینههای چاپ بالا رفته و راحت به دست مخاطب نمیرسد، و در سبد خانوار قرار نمیگیرد. در این شرایط نویسنده دلسرد میشوند در ایران نویسندگی شغل نیست و از درآمد حاصل از نویسندگی نمیتوان زندگی کرد. ضعف عمده ادبیات کودک و نوجوان کشورمان همین بیتوجهیست، ادبیات کودک و نوجوان به حال خودش رها شده، مسئولی که وظیفهاش ساماندهی این وضعیت است گویی درگیر مسائل مهمتر شده و این حوزه را فراموش کرده است.