به گزارش یازاکو، مراغه، دومین شهر بزرگ آذربایجان شرقی، تنها یک مقصد گردشگری نیست؛ شهری است که در هر گوشهاش ردّی از تفکر، عرفان و هنر به یادگار مانده. قدمزدن در کوچههای قدیمی مراغه، همچون ورقزدن کتابی است که صفحاتش از آسمان و زمین، از شعر و فلسفه و از تلاش انسان برای فهم جهان سخن میگویند.
آرامگاه کریمی مراغهای؛ شاعر درد و زندگی
در قلب بافت قدیمی شهر، آرامگاه شاعر توانمند معاصر «غلامحسین کریمی مراغهای» قرار دارد؛ شاعری که زبان ساده و صمیمیاش تصویرگر رنجهای مردم و دغدغههای انسانی بود. این آرامگاه امروز نه تنها یادمانی ادبی، که پاتوق دوستداران شعر ترکی معاصر است و بازدیدکنندگان را با حالوهوای ادبیات بومی منطقه آشنا میکند.
آرامگاه اوحدی مراغهای؛ تجلی عرفان در شعر

کمی آنسوتر، سایه گنبدی قدیمی بر مزار «اوحدی مراغهای» – شاعر و عارف قرن هفتم – به چشم میخورد؛ شاعری که عشق را نه در احساس صرف، بلکه در سلوک معنوی میجست. آرامگاه اوحدی، با معماری ساده و فضای روحانیاش، گردشگر را به تماشای درونی خویش دعوت میکند؛ همان رسالتی که عرفانِ اوحدی بر دوش شعر گذاشته بود.
رصدخانه مراغه؛ میراث طلایی آسماننگری
در بلندای شهر، رصدخانه تاریخی مراغه همچون نگینی بر فراز کوه “رصد” میدرخشد. این مجموعه به همت خواجه نصیرالدین طوسی در سده هفتم هجری بنا شد و تا دو قرن بعد مرکز اصلی محاسبات نجومی شرق بود. اینجا جایی است که آسمان و زمین به هم میرسیدند؛ جایی که تلاش برای فهم گردش ستارگان، به دانشی جهانی بدل شد. امروز نیز گردشگران در کنار بقایای این رصدخانه، نسیم تاریخ علم را حس میکنند.
بازار مراغه؛ تنفس در ضربان زندگی سنتی
بازار سنتی مراغه با گذرهای قدیمی، سقفهای ضربیشکل و حجرههایی که بوی ادویه و صنایعدستی میدهند، هنوز قلب تپنده شهر است. صدای چکش مسگران، بوی نان سنگک تازه و رنگارنگی فرشها و گلیمها، بازار مراغه را به تجربهای زنده و ملموس از فرهنگ محلی تبدیل میکند؛ جایی که گذشته هنوز در کنار اکنون زندگی میکند.
باغات سیب؛ نقاشی زنده از طبیعت در حاشیه شهر، باغهای گسترده سیب در بهار، لباس سپید شکوفه میپوشندو در تابستان و پاییز به حوضهای سرخ از برکت تبدیل میشوند.
سیب مراغه تنها یک محصول کشاورزی نیست؛ هویت اقتصادی و زیستبوم فرهنگی این شهر است. عطر سیب در فصل برداشت، هویت بومی مراغه را کامل میکند و هر مسافر را به خاطرهای خوش از طعم و طبیعت پیوند میزند.
