به گزارش پایگاه خبری یاز اکو، محمد باقر بهشتی در میزگردی در مجله انجمن با بیان اینکه ناصرالدین شاه اولین شاهی است که وام گرفت و به اروپا رفت و این چنین ترکیبی از هیئت دولت شاید از آنجا الگوبرداری شده باشد، گفت: نظام اداری مدرن در ایران از زمان ناصرالدین شاه شروع شده است، البته آن موقع هنوز نفت وارد اقتصاد ایران نشده بود.
وی افزود: اولین تاریخی که نفت در ایران کشف شد سال ۱۹۰۱ است یعنی زمانی که قرارداد دارسی امضا شد و بعد البته چند سال طول کشید تا نفت کشف شده و به درآمد تبدیل شود. اما وقتی در سال ۱۹۲۱ رضاشاه به قدرت رسید، درآمد نفت ایجاد شده بود. این درآمد نفت به رضاشاه- که یک فرد نظامی بود- کمک کرد که نظام اداری کشور را شدیداً متمرکز نماید. یعنی پایهی تمرکزگرایی شدید از زمان رضاشاه گذاشته شده و قبل از آن به این شدت وجود نداشت. بعد از انقلاب مشروطه در کشور، انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که رضا شاه همهی آنها را برچید.
درآمد متکی بر نفت، عدم پاسخگویی به مردم را در پی دارد/ شعار خادم مردم بودن دولت، تعارفی بیش نیست
بهشتی ادامه داد: پس از آن و به مرور زمان، هر چقدر درآمد نفت بیشتر میشد تمرکزگرایی نیز شدت میگرفت. خوب درست است که نفت یک نعمت خدادادی است اما به شرط اینکه عقل خود را بکار اندازیم که در غیر این صورت همین نعمت تبدیل میشود به یک بلای طبیعی! اشکال کار در مدیریتهای کشور ما این بوده به اندازهای که از درآمد نفتی بهرهمند میشدند، به همان اندازه نیز پاسخگویی به مردم را فراموش میکردند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در کشورهایی که منابع بودجهای آنها بر اساس مالیات است، آنها بایستی پاسخگوی مردم خود باشند، گفت: به همین خاطر پاسخگویی در ایران وجود ندارد و شعار خادم مردم بودن دولت، تعارفی بیش نیست. ما در برهههای دولت نهم و دهم شاهد توزیع پول نفت بودیم. آن موقع و در یک مقطعی ما سالانه نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار از نفت درآمد داشتیم. دولت پولدار بود و به مردم میگفت که مردم از ما پول بخواهید! یعنی وظیفهی رئیس جمهور این بود که مثلاً شهرستان به شهرستان میرفت و پول توزیع میکرد.
تفکر ایرانی مبتنی بر تمرکزگرایی است
عضو شورای شهر تبریز تشریح کرد: در واقع ثروت خدادادی نفت، این تفکر تمرکزگرایی را شدت میبخشید. تمرکزگرایی، بعد از انقلاب، به مرور زمان افزایش پیدا کرده است. البته برنامههای تمرکززدایی از برنامهی پنجم قبل از انقلاب آغاز شده بود. سازمان برنامه در سال ۱۳۲۷ تاسیس شده و در سال ۱۳۴۳ به سازمان برنامه و بودجه تبدیل شده است. در سال ۱۳۵۱ هم تصمیم گرفتند که در هر استان، یک برنامه و بودجه اجرا کنند که این امر بعد از انقلاب تبدیل شد به سازمان برنامه بودجه استان. زمانی که دفاتر سازمان برنامه بودجه در استانها ایجاد شد، قسمتی از تصمیمگیریهای مرکز را به استانها منتقل کردند، که این امر سال به سال- و حتی بعد از انقلاب هم- افزایش پیدا میکرد تا این که در زمان دولت نهم، این امر درست برعکس شد و اختیارات را از استانها گرفته و دوباره به مرکز انتقال دادند. بنابراین کل تفکر ما در ایران تمرکزگرایی است و اصلاحی در این زمینه انجام نشده است.
بهشتی در رابطه با نحوهی اجرای برنامههای توسعه قبل از انقلاب گفت: آن زمان برنامههای توسعه عمرانی بود. هم چنین برنامههای جامع از برنامه سوم به بعد شروع شد و بر اساس نظر کارشناسان، موفقترین این برنامهها، برنامهی سوم و چهارم بود. حتی در برنامهی پنجم که در آن درآمد نفتی ما بیش از ۱۰ برابر شده بود، نقش ایران فقط تامینکننده امنیت منطقهی خلیج فارس بود. در این دوره درآمد ما افزایش پیدا کرد اما نظام نتوانست خود را حفظ بکند، و در نتیجه متلاشی شد. یعنی ما باید این تجربه را در نظر داشته باشیم که تفکر تمرکزگرایی کشور را متلاشی میکند، حتی اگر درآمدمان افزایش هم پیدا کند.
وی تصریح کرد: به نظر بنده، ما چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تئوری حکومتی نداریم و نمیدانیم که جامعه را بر اساس چه تئوری باید اداره بکنیم؟ در توسعه چند تا پیشفرض داریم که یکی از آنها علمباوری است، و دومی توزیع قدرت. محور بحث ما هم در این نشست بر اساس همین توزیع قدرت است. ما در تمامی این زمینهها مشکل داریم. علم باوریمان- مخصوصاً بعد از انقلاب- خیلی تضعیف شده به طوری که بعضی از علمها را زیر سوال بردیم!
مشروطه چه قبل انقلاب و چه بعد انقلاب در ایران اجرا نشده است
این استاد دانشگاه نقبی به زمان مشروطه هم زد و افزود: توزیع قدرت هم از زمان انقلاب مشروطه شروع شد، خود مشروطه یعنی توزیع قدرت. اصلا مفهوم مشروطه یعنی اداره کردن جامعه بر اساس قانون اساسی. قانون اساسی است که قدرت را به سه بخش تقسیم میکند. در ایران انقلاب مشروطه انجام شده و مجلس تشکیل گردید و بعد از آن محمدعلی شاه مجلس را بمباران کرد. در نتیجه ما دوباره به عقب بازگشتیم، یعنی بازگشتیم به همان دوره سلطان ظل الله، چه فرمان یزدان و چه فرمان شاه! یعنی قبل از مشروطه، اعتقاد ما بر این اساس بود که قدرت شاه فراتر از پیغمبر است. وقتی میگوییم چه فرمان یزدان و چه فرمان شاه، یعنی شاه بالاتر از پیغمبر و امام است. بعد در مشروطه که آمدیم و سخن از توزیع قدرت کردیم، تفکراتی به میان آمدند که آن را برنمی تابیدند. به نظرم بزرگترین خیانت رضاشاه و پسرش این بود که قانون اساسی مشروطه را کنار گذاشت. قانون اساسی ما برگرفته از قانون اساسی بلژیک بود، بلژیک یعنی توزیع قدرت نظام پادشاهی، پادشاه در بلژیک یک مقام تشریفاتی دارد. آن وقت ما در قانون اساسی شاه را آوردیم و ظلالسلطان کردیم و این ظلالسلطان را هم آوردیم و گذاشتیم در راس قانون اساسی و شد همه کاره! این که دیگر مشروطه نیست. در واقع مشروطه چه قبل انقلاب و چه بعد انقلاب در ایران اجرا نشده است. پس علمباوری و توزیع قدرت در کشور ما صورت نگرفته است.
بهشتی گفت: بعد از انقلاب هم یک سری کارها صورت گرفته است. اخیرا هم سازمان مدیریت برنامه استان و یا کشور کار مهمی انجام داده که شاید نقطه مثبت برنامه ششم هم همین کار است که آمدند و گفتند آمایش سرزمین تهیه کنیم. خوشبختانه سازمان مدیریت برنامه استان هم آمایش سرزمین را به تصویب رسانده است. اما ما در تصویب برنامهها یک مسئله داریم و در اجرا و تئوری یک چیز دیگر.
تنظیم مجدد: ساناز شهابی – یاز اکو
منبع: مجله انجمن