در واقع، شهرداریها ممکن است تأثیر محدودی بر یک ساختمان مسکونی داشته باشند، اما میتوانند کارهای زیادی در محیط عمومی انجام دهند. بنابراین، شهرسازی در درجه اول شامل ایجاد، نوسازی، احیا و بازیابی فضای عمومی است. با این حال، تهدیدات زیادی پیرامون این ماموریت ستودنی وجود دارد.
بررسی تجارب دو شهر بارسلونا و مدلین نشان میدهد که چگونه یک شهر میتواند با وجود چالشهای فراوان، در مدت زمان نسبتاً کوتاهی (دو دهه یا حتی کمتر) متحول شود. در بارسلون اسپانیا، شهری که از یک طرف توسط کوهها و از طرف دیگر دریا محدود شده بود، فضای عمومی کمی برای اتومبیلها در نظر گرفته شده بود. در مدلین کلمبیا فضای عمومی آنقدرکم و نا امن بود که خالی و به همین ترتیب، بیجان باقی مانده بود.
در شهرسازی، بارسلونا یک مورد نمادین است. منطقه “ایشمپل” با طرح شهری معروف اما بسیار پرتراکم آن، منطقه ای با بیش از ۴۰۰ بلوک بوده که تقریباً همه آنها به شکل “”O هستند. بنابراین، شهری که هیچ شانسی برای گسترش ندارد و زمین آن توسط بلوکها اشغال شده است، چه میکند در حالیکه کمترین فرصت را برای ایجاد فضای عمومی در اختیار ندارد.
“سوپر بلوکها”، “باغهای مخفی در داخل بلوکها” و “محورهای سبز” سه پروژهای هستند که بارسلونا به عنوان مدلهایی برای ایجاد فضای عمومی پذیرفته است و در حال حاضر در سراسر شهر در حال تکرار هستند.
اولا، سوپر بلوکها سلولهای شهری هستند که چندین بلوک را گروهبندی میکنند. خیابانهای داخل آنها آرام است و گوشهها به میدانهای کوچک تبدیل میشوند، زیرا ماشینها نمیتوانند از آنها عبور کنند. ثانیاً، باغهای پنهان در فضای داخلی بلوک شهر، همانطور که از نام آن پیداست، باغهای مخفی در داخل بلوکها فضاهایی هستند که زمانی خصوصی بودند اما اکنون عمومی با دسترسی به خیابان هستند. در نهایت، محورهای سبز، خیابانهای آرامسازیشدهای هستند که طبیعیسازی چشمگیری در آنها به وقوع پیوسته است.
مدلین نیز مانند بارسلون در زمینه شهرسازی برجسته است. فقط سه دهه پیش، نرخ قتل تقریباً ۴۰۰ نفر در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر بود اما امروزه این عدد از ۱۰ تجاوز نمیکند. در حالی که این تغییر ممکن است بی ربط به برنامهریزی شهری به نظر برسد، اما در واقع شهرسازی نقش مهمی در این کاهش چشمگیر داشته است.
شهرسازی اجتماعی مفهومی است که در سالهای اخیر شهرسازی این شهر آمریکای جنوبی را هدایت کرده است. این مفهوم شامل ارزش اجتماعی بالا به فضای عمومی و اقدام در بعد فیزیکی شهر است. این نوع شهرسازی در مدلین بسیار موفق عمل کرده زیرا قلمرو فیزیکی و اجتماعی جوامع قبلاً گتو شده را ادغام میکند و آنها را در ساخت و ساز شهر مشارکت میدهد. هدف شهرسازی اجتماعی آوردن فضای عمومی، امکانات و خدمات شهری باکیفیت به محلههای حاشیهنشینی قبلی است. اما مدلین چگونه اشکال جدیدی از فضای عمومی را در مناطقی با مورفولوژی بسیار غیررسمی ایجاد کرد؟
اولاً، پروژههای شهری یکپارچه در بخش بزرگی از به اصطلاح زاغهها عملیاتی شدند. این پروژهها در ماتریس طبیعی، در ارتباط این مناطق با شهر و فضای ساخته شده دخالت میکنند. بخشی از این پروژهها در سواحل نهرها اجرا میکنند و به اصطلاح “پارکهای خطی” را ایجاد میکنند. آنها حمل و نقل عمومی را تقویت میکنند که معمولاً به شکل تله کابین به دلیل قرارگیری این محله ها در کوه است و در ایستگاههای آنها میادین ایجاد میشود. «پارکهای کتابخانه» ساخته میشوند و بیمارستانها و امکانات ورزشی نیز وارد میشوند و فضای عمومی را در اطراف خود ایجاد میکنند.
بارسلونا و مدلین شهرهایی هستند که شباهتهای جالبی در شهرسازی دارند. به نظر میرسید که این شهرها همه چیز را علیه افزایش فضای عمومی جدید میبینند. با این حال، ظرفیت خلاقانه به آنها این امکان را داده است که فضاهای شهری را به اشکال جدیدی توسعه دهند.