به گزارش پایگاه خبری یازاکو، علی حامد ایمان نوشت: فستیوال تخم مرغ های نوروزی یکی از رویدادهایی است که برای اولین بار در تبریز توسط هنرمندان هویت گرای آن (رحیم و صابر بقال اصغری) شکل گرفته و در عمر تقریبا بیش از یک دهه ای خویش توانسته به یک رویداد فرهنگی-ملی تبدیل شده و حتی نگاه ها به خود را به سطح منطقه ای نیز گسترش یابد. اما این بار یک خلاقیت دیگر توسط یکی از هنرمندان تبریزی (فاطمه داداش زاده) که سال ها در عرصه نقاشی تخم مرغ های نوروزی فعال بوده و با ارائه لحظات نقاشی به صورت تایم لپس در فضای مجازی، بر شور و شوق این فستیوال هنری و فرهنگی می افزود؛ مورد مناقشه سیاسی قرار گرفته و از سطح شهر جمع آوری می گردد! این مناقشه ایرانشهری ها (که در تبریز نیز برای خود رسانه و تریبون رسمی دارند) نه برمبنای سیاسی که ارجاع آن بر مبنای نقاشی المان هایی صورت گرفته که مبنای تاریخی داشته و در سایر عرصه های هنری نظیر فرش و… هم به وفور دیده می شود. اگر المان های بکاررفته مثلا دال بر الفبای لاتین و… داشت شاید ارجاع آنها می توانست به نوعی موضوعیت یابد ولی برداشت آنها از یک المان تاریخی و تفسیر سیاسی از آن و متاسفانه تحت تاثیر قرارگرفتن مسئولین شهری، نمی تواند هیچ موضوعیت مصداقی داشته باشد.
و اما نکته قابل توجه دراین خصوص!!!
بسیاری از فعالین حرکت ملی آذربایجان به درستی درخصوص این موضوع اعلام موضع نموده و آن را تقبیه کرده اند. ولی بنظرم نگاه انها به موضوع کمی تقلیل گرایانه است. این نگاه که ایرانشهری ها حتی دو تا تخم مرغ را هم نتوانستند تحمل کرده و برعلیه آن شوریده اند، براین اساس نیست که آنها حتی تحمل دو تا تخم مرغ را هم ندارند بلکه براین مبنا است که آنها بحدی جریان ما را محاصره کرده و در محدوده نگه داشته اند که حتی در کوچکترین و غیرمصداق ترین موضوع نیز می توانند براحتی ورود کرده و به زعم خود موفقیت کسب کنند.
هنوز به یاد داریم آن زمانی را که حرکت ملی آذربایجان هم عرصه میدانی (قلعه بابک و میدان فوتبال تیم تیراختور) را دراختیار داشت، و هم عرصه خیابانی را، و برهمین اساس از قدرت کافی برخوردار بوده و می توانست واکنش قوی هم نشان دهد. برخورداری از مطبوعات و رسانه های رسمی کارآمد، فعالین استخوان دار (که متاسفانه بسیاری دار فانی را وداع گفته و بخشی دیگر نیز در اثر تخریبات نیروهای اتش به اختیار خودی! صحنه را ترک کرده و گوشه انزوا گرفته اند)، حتی سخنگوی غیررسمی و گاه هم نمایندگان کارامد مجلس و… همگی ابزارهای قوت این حرکت بودند.
اکنون حرکت ملی آذربایجان به صورت بالقوه مالک هیچ کدام از این عرصه ها نیست و درنتیجه- به قول معروف- نه عرصه میدان را دراهتیار دارد و نه عرصه سیاست را. درنتیجه این همه، آن زمانی که روزگاری در این حرکت سخن از برخورد تمدن ها- تمدن ترک- بود ولی متاسفانه امروزه این سطح مبارزه به یک گفتگوی تخم مرغی! تقلیل داده شده که باز متاسفانه حتی در این سطح نیز می بازیم.
حرکت ملی آذربایجان بایستی درعرصه های واقعی و حقیقی سعی در بدست آوردن قدرت واقعی و ابزارهای قدرت خویش باشد والا حضور صرفا مجازی این حرکت فرهنگی-سیاسی آذربایجان، ما را بیش از بیش منزوی تر خواهد نمود.