• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
6
تورم چیست؟

دلایل ایجاد تورم در جامعه/ تورم، مالیات بدون موافقت مردم و مجلس

  • کد خبر : 39149
  • 02 آذر 1400 - 12:39
دلایل ایجاد تورم در جامعه/ تورم، مالیات بدون موافقت مردم و مجلس
تورم نوعی مالیات است که ویژگی‌های خاصی دارد، یعنی تنها شکل مالیات است که دولت می‌تواند آن را بدون موافقت مردم یا نمایندگان آنها اخذ کند. دلیل دوم تورم به موضوعی کاملا جدید، یعنی ایجاد اشتغال کامل مربوط می‌شود. دولت برای رسیدن به اشتغال کامل، تقاضای کل را از طریق سیاست های مالی و پولی انبساطی افزایش می دهد و این خود نوعی ایجاد عامدانه تورم است.

یاز اکو؛ جعفر ساعی‌نیا – تورم به زبان ساده عبارت است از افزایش دائم و بی‌رویه‌ی سطح عمومی قیمت کالاها و خدمات که در نهایت به کاهش قدرت خرید و نابسامانی اقتصادی منجر می‌شود و دلالت بر وضعیتی دارد که در آن تقاضای پولی برای محصول نسبت به تولید رشد می‌کند، وضعیتی که در نبود کنترلی موثر، به صورت افزایش بهای یک واحد از کالای تولید شده آشکار می‌شود. تورم معمولا با افزایش واقعی یا بالقوه سطح عمومی قیمت‌ها، یا به سخن دیگر، با کاهش قوه خرید واحد پولی همراه است.
بسیاری از اقتصاددانان نظریه‌پرداز در باب قیمت‌ها و تورم، آن‌را پدیده‌ای پولی معرفی می‌کنند.
لودویگ فون میزس در این‌باره می‌گوید؛ اگر کسی تورم را شر می‌داند، باید جلوی چاپ پول را بگیرد. باید بودجه‌ی دولت متوازن شود. البته افکار عمومی هم باید از این نظر حمایت کند. باسوادها باید به مردم عادی کمک کنند که این موضوع را بفهمند.
میلتون فریدمن یکی از معروف‌ترین و تاثیرگذارترین اقتصاددانان دهه‌های پایانی قرن بیستم، برخلاف کینز که حجم پول را عمدتا از زاویه‌ی تاثیرگذاری آن بر نرخ بهره مورد توجه قرار می‌داد، بر این نکته تاکید ورزید که دورهای تجاری و تورم عمدتا ریشه در مسائل پولی دارند و تنها از طریق سیاست‌گذاری پولی مناسب و رسیدن به مقدار بهینه پول در جامعه است که می‌توان این معضلات را برطرف کرد. او با بررسی یک قرن تاریخ پولی ایالات متحده آمریکا (۱۹۶۰-۱۸۶۷)، تاثیر اقتصاد پولی را بر اقتصاد واقعی یعنی رشد تولید، اشتغال و به‌طور کلی رونق و رکود فعالیت‌ها نشان داد. سیاست‌های پولی دولت‌های انگلیس و آمریکا در دهه‌ی ۱۹۸۰، آشکارا متاثر از نظریه‌ی پولی فریدمن و توصیه‌های عملی وی بود و به نتایج درخشانی از جهت پایین آوردن نرخ تورم و کنترل دوره‌های تجاری انجامید. این سیاست‌های ضدتورمی که محور اصلی آن کنترل نقدینگی است، در دهه‌ی ۱۹۹۰ در دیگر کشورهای دنیا از جمله در جوامع تورم زده‌ی آمریکای لاتین به کار بسته شد و به نتایج مشابهی رسید. از این رو می‌توان گفت که موفقیت بزرگ جوامع امروزی در کنترل فرآیندهای تورمی به میزان زیادی مرهون اندیشه‌های اصیل و جسورانه میلتون فریدمن است.
فریدمن در نوشته‌های متعدد خود درباره پول بر این نکته تاکید می‌ورزد که تورم همیشه و همه جا یک علت بی‌واسطه دارد و آن افزایش سریع مقدار پول نسبت به حجم تولیدات واقعی کالاها و خدمات است.
به عقیده‌ی فریدمن، مسئله‌ی اصلی این است که چرا مقدار پول سریع‌تر از تولید، در بخش واقعی اقتصاد، افزایش می‌یابد. او پاسخ روشنی به این پرسش می‌دهد و می‌گوید امروزه تغییرات مربوط به پول نتیجه‌ی سیاست دولت‌ها است. او با اشاره به وضعیت ایالات متحده آمریکا در دهه ۱۹۷۰ بر این نکته تاکید می‌ورزد که تورم در این کشور از واشنگتن نشئت می‌گیرد و نه از جای دیگر، اما چون دولت آمریکا همانند هر دولت دیگری نمی‌خواهد مسئولیت سیاست‌های نادرست خود را به عهده گیرد ناگزیر عرب‌ها را متهم می‌کند که قیمت نفت را افزایش داده‌اند یا رهبران سندیکاها را مسئول تورم قلمداد می‌کند که موجب افزایش دستمزدها شده‌اند. البته در مواردی نیز سودجویی صاحبان صنایع یا حوادث طبیعی مانند خشکسالی عامل تورم معرفی می‌شوند. به عقیده‌ی فریدمن همه‌ی اینها بهانه‌های بی‌پایه و اساس‌اند و هیچ کدام رابطه‌ی واقعی و معنی‌داری با تورم ندارند. همه‌ی این عوامل مختلف صرفا روی قیمت‌های نسبی اثر می‌گذارند یعنی قیمت نفت در مقایسه با محصولات دیگر، یا میزان دستمزدها در یک رشته فعالیت اقتصادی نسبت به بخش‌های دیگر. تورم، افزایش سطح عمومی قیمت‌ها است و عامل ایجادکننده‌ی آن در واقع خود دولت است. حال سوال اینجاست که چرا و چگونه دولت موجب افزایش سطح عمومی قیمت‌ها (تورم) می‌شود.
به عقیده‌ی فریدمن سه دلیل اصلی برای سیاست‌های تورم‌زایی دولت‌ها می‌توان ذکر کرد. اولی که قرن‌ها قدمت دارد عبارت است از اینکه دولت وقتی در یک وضعیت اضطراری قرار می‌گیرد که مجبور است هزینه‌های خود را افزایش دهد بدون اینکه بتواند رسما و صراحتا مالیات‌ها را زیاد کند، اقدام به اخذ نوعی مالیات غیرمستقیم از طریق تورم می‌کند. تورم نوعی مالیات است که ویژگی‌های خاصی دارد، یعنی تنها شکل مالیات است که دولت می‌تواند آن را بدون موافقت مردم یا نمایندگان آنها اخذ کند. دلیل دوم تورم به موضوعی کاملا جدید، یعنی ایجاد اشتغال کامل مربوط می‌شود. دولت برای رسیدن به اشتغال کامل، تقاضای کل را از طریق سیاست های مالی و پولی انبساطی افزایش می دهد و این خود نوعی ایجاد عامدانه تورم است.
سومین دلیل افزایش بیش از حد مقدار پول به تصمیمات اشتباه بانک‌های مرکزی مربوط می‌شود. مسئولان بانک‌های مرکزی متاسفانه بر اساس تئوری‌های نادرست تصمیم‌گیری می‌کنند، آنها تصور می‌کنند که وظیفه‌ی آنها کنترل نرخ بهره است در حالی که وظیفه‌ی اصلی بانک‌های مرکزی در واقع کنترل حجم پول است. آنها با تلاش خود در جهت پایین آوردن نرخ بهره، تورم را دامن می‌زنند و نتیجتا و نهایتا نرخ‌های بهره افزایش می‌یابند. به عقیده‌ی فریدمن بدون کاستن از حجم پول و پایین آوردن نرخ تورم، همه‌ی تلاش‌ها در جهت پایین نگه داشتن نرخ بهره بی‌نتیجه خواهد بود.
” هنری هازلیت ” نیز در کتاب ” اقتصاد در یک درس ” اشاره می‌کند آشکارترین و سرسخت‌ترین خطایی که تورم می‌آفریند، اشتباه گرفتن پول با ثروت است. آشکار است که ثروت واقعی از هر آنچه تولید و مصرف می‌شود، تشکیل می‌شود، نه پولی که دولت بیشتر چاپ کند و بین همه تقسیم کند.
در مکتب اقتصاد اتریشی نیز، چنین بیان می‌شود که پول خنثی نیست و قبض و بسط در حجم پول در رونق و رکود در اقتصاد واقعی بلاتأثیر نیست. پول به عنوان ابزار مبادله‌ای که مورد پذیرش عموم افراد قرار دارد، تعریف می‌شود. هرگونه افزایشی در عرضه‌ی پول که با افزایشی در تقاضای پول جبران نشود، به افزایش قیمت‌ها منجر خواهد شد. اگر دولت عرضه پول را دو برابر کند، آن گاه دو برابر شدن قیمت‌ها مانع از افزایش قدرت خرید دارندگان پول خواهد شد.

لینک کوتاه : https://yazeco.ir/?p=39149

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

ابر برچسب
});