به گزارش پایگاه خبری یازاکو، خاقانی شروانی یکی از بزرگان قصیده پرداز زبان و ادبیات ماست که برخی از قصیده ها و قطعات زیباو دلکش او مورد توجه شاعران بزرگی چون مولوی ، حافظ و نظامی گنجوی قرار گرفته است. مدح و وصف،مرثیه و موعظه،تمثیل های دلنشین،نو آوری ،تشبیه ، التزام، ردیف های دشوار و خلاقیت هنری در آثار خاقانی مشحون است. زندگی پرتلاطم داشته و مرگ معلم و زن و فرزندش بخشی از سروده های اورا به تم سوزناکی و غمناکی کشانده است.شافعی مذهب ،عاشق مکه معظمه ، کعبه عظیم و سرزمین وحی بوده و دوبار موفق به طواف و زیارت خانه خدا شده و یکبار هم《 اخستان بن منوچهر 》حاکم شروان بدلیل سرپیچی از دستوراتش خاقانی را چند ماهی به زندان انداخته است.بر اساس تحقیقاتی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی از سوی اساتیدی از جمله استاد محمد رضا ترکی به عمل آمده و با محاسبات دقیق قمری،شمسی و میلادی با استناد به اسناد تاریخی و تذکره نویسان نشان میدهد خاقانی اول بهمن ماه در شهر تبریز دار فانی را وداع کرده است. خوشبختانه به همت فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی وشورای عالی انقلاب فرهنگی، پیشنهاد نامگذاری اول بهمن بنام روز خاقانی در شورای فرهنگ عمومی تصویب و از امسال در تقویم رسمی کشور هم ثبت و گنجانده شده است که جای بسی خوشحالی بوده که یکی از گردنکشان ادبیات ما آرمیده در مقبره الشعرای تبریز ، روز اول بهمن بنام او نامگذاری شده است. و امروز هم خاقانی شناسان و محققان پیرامون مقبره الشعرا در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در باره شعر و شاعری خاقانی و مقبره الشعرای تبریز گردهم می آیند و سخن می گویند.
“افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی، متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شَروان – ۵۹۵ قمری در تبریز) از جملهٔ نامدارترین شاعران ایرانی و بزرگترین قصیده سرایان تاریخ شعر و ادب فارسی بهشمار میآید. از القاب مهم وی حسان العجم است.تحقیقات ادبی نشان می دهد وی به ۳ زبان ترکی آذربایجانی که زبان مادری اش بوده و همچنین به زبان های فارسی و عربی نیز مسلط بوده و در هر سه زبان اشعاری سروده است.که اشعار فارسی اش دیوان قطوری است.《تحفه العراقین 》خاقانی که حاصل سفرنامه حج و اقامت در سرزمین وحی است تاکنون بارها با دیوان کاملش چاپ و در اختیار ادب دوستان در جغرافیای وسیع فلات ایران و محققان کشورهای اسلامی،ترک زبان و فارسی زبان قرار گرفته است.و اساتیدی چون آقایان دکتر سجادی،کزازی،و دانشمندان دانشگاه تبریز از جمله دکتر امامی و خانم دکتر معصومه معدن کن تحقیقات گسترده ای در آثار و مفاهیم و معانی اشعار خاقانی داشته اند که در ایران بعنوان خاقانی شناس شناخته شده اند.با ثبت روز اول بهمن بعنوان روز خاقانی ،اهمیت و شکوه مقبره الشعرا محل دفن خاقانی و بیش از ۴۰۰ عارف و شاعر روز به روز بیشتر می شود و باید این مکان تاریخی در شان ایران و مثل سعدیه و حافظیه ساماندهی شود و با اختصاص اعتبارات ملی و فعال کردن هیئت امنای آن با همکاری و هماهنگی وزارتخانه های ارشاد اسلامی،میراث فرهنگی،سازمان اوقاف،فرهنگستان ادب فارسی،استانداری آذربایجان شرقی و شهرداری تبریز طرح جامع احیا و ساماندهی آن صورت عملی به خود گیرد. که اخیرا کمیته فرهنگی خانه توسعه آذربایجان نیز طرح فعال کردن هیئت امنا و پیگیری ساماندهی مقبره الشعرا را به صورت مکتوب به استانداری ارائه کرده و دکتر بهرام سرمست استاندار ومهندس علی رضا نوین اعضای کمیسیون عمران مجلس را به مقبره الشعرا بردند تا از نزدیک برای احیای عمرانی آن چاره اندیشی کنند.
گزیده ای از بهترین قصاید خاقانی
شبروان در صبح صادق کعبۀ جان دیدهاند
صبح را چون محرمان کعبه عریان دیدهاند
از لباس نفس عریان مانده چون ایمان و صبح
هم به صبح از کعبۀ جان روی ایمان دیدهاند
در شکر ریزند ز اشک خوش که گردون را به صبح
همچو پسته سبز و خونآلود و خندان دیدهاند
وادی فکرت بریده، محرم عشق آمده
موقف شوق ایستاده کعبۀ جان دیدهاند
روز و شب دیده دو گاو پیسه در قربانگهش
صبح را تیغ و شفق را خون قربان دیدهاند
خواندهاند از لوح دل شرح مناسک بهر آنک
در دل از خط یدالله صد دبستان دیدهاند
نام سلطان خوانده هم بر یاسج سلطان از آنک
دل علامتگاه یاسجهای سلطان دیدهاند
از کجا برداشته اوّل؟ ز بغداد طلب
در کجا؟ در وادی تجرید امکان دیدهاند
صبحدم رانده ز منزل تشنگان ناشتا
چاشتگه هم مقصد و هم چشمه، هم خوان دیدهاند
در طواف کعبۀ جان ساکنان عرش را
چون حلی دلبران در رقص و افغان دیدهاند
در حریم کعبۀ جان محرمان الیاسوار
علم خضر و چشمۀ ماهی بریان دیدهاند
در سجود کعبۀ جان ساکنان سدره را
همچو عقل عاشقان سرمست و حیران دیدهاند
در طریق کعبۀ جان چرخ زرّینکاسه را
از پی دریوزه جای کاسهگردان دیدهاند
کشتگان کز کعبۀ جان باز جانور گشتهاند
ماهی خضرند گویی کآب حیوان دیدهاند
کعبۀ جان ز آن سوی نه شهر جوی و هفت ده
کاین دو جا را نفس امیر و طبع دهقان دیدهاند
بر گذشته زین ده و ز آن شهر و در اقلیم دل
کعبۀ جان را به شهر عشقبینان دیدهاند
خاکیان دانند راه کعبۀ جان کوفتن
کاین ره دشوار مشتی خاکی آسان دیدهاند
کعبۀ سنگین مثال کعبۀ جان کردهاند
خاصگان این را طفیل دیدن آن دیدهاند
هر کبوتر کز حریم کعبۀ جان آمده
زیر پرّش نامۀ توفیق پنهان دیدهاند
عاشقان اوّل طواف کعبۀ جان کردهاند
پس طواف کعبۀ تن فرض فرمان دیدهاند