یازاکو، جعفر ساعینیا _ آذربایجان غربی، با وجود مرز مشترک با سه کشور ترکیه، عراق و جمهوری آذربایجان، و برخورداری از ۹ گمرک رسمی و ۵ پایانه صادراتی، در نقشه ژئوپلیتیکی ایران جایگاه کمنظیری دارد. با این حال، واقعیت آماری و میدانی نشان میدهد که این استان نه تنها نتوانسته از مزایای هممرزی با ترکیه و مزیتهای تجارت آزاد بهرهمند شود، بلکه از نظر بسیاری از شاخصهای کلان اقتصادی، در میان ضعیفترین استانهای کشور قرار گرفته است.
یکی از شاخصهای مهم، شاخص فلاکت (ترکیبی از نرخ بیکاری و تورم) است. طبق آخرین دادههای رسمی، در سال ۱۴۰۰ آذربایجان غربی با ۵۷.۸ درصد در صدر استانهای دارای بیشترین فلاکت اقتصادی قرار گرفت؛ در حالیکه میانگین کشوری در همین سال ۴۹.۶ درصد بود. در سال ۱۴۰۱ نیز این شاخص به ۵۷.۹ درصد رسید و باز هم بالاتر از میانگین کشوری (۵۴.۸ درصد) باقی ماند. در سال ۱۴۰۲ با کاهش به حدود ۵۰ درصد، اگرچه بهبود نسبی داشت، اما همچنان بالاتر از میانگین کشور (۴۹.۱ درصد) ایستاد. در سال ۱۴۰۳ نیز با شاخص فلاکت ۴۴ درصد بالاتر از میانگین کشوری(۴۰/۳ درصد) ایستاد.
درآمد سرانه در استان هنوز یکی از پایینترین مقادیر در کشور است و آذربایجان غربی بر اساس گزارش رسمی وزارت کشور، در میان پنج استان فقیر کشور از نظر درآمد سرانه قرار دارد. این وضعیت در حالی است که استان از منابع غنی معدنی و کشاورزی بهرهمند است، اما به دلیل ضعف زنجیره ارزش، مزیت رقابتی آن در حد خامفروشی باقی مانده است.
همچنین به گفته کارشناسان اقتصادی، صنایع فرآوری و تبدیلی در استان آذربایجان غربی توسعه نیافتهاند و ظرفیت اشتغالزایی این بخش، به حداقل ممکن رسیده است.
در بخش صنعت و اشتغال صنعتی، با وجود برخی پیشرفتها، همچنان تعادل مطلوب حاصل نشده است. در سهماهه نخست سال جاری، آذربایجان غربی رتبه هشتم کشور در جذب سرمایهگذاری صنعتی و رتبه ششم در اشتغال صنعتی را کسب کرده است. اما نبود زیرساختهای قوی، محدودیتهای بانکی، و تمرکز تصمیمسازی در مرکز کشور، مانع از تثبیت این روند مثبت شدهاند.
از منظر تورم نیز، گزارشها از تورم سالانه و نقطهبهنقطه بالاتر از میانگین کشوری در استان خبر میدهند. هرچند تورم ماهانه در تیرماه ۱۴۰۴ با کاهش حدود ۲ درصدی مواجه شد، اما این تغییر موقتی نمیتواند تصویر روشنی از کاهش فشار معیشتی بر مردم ارائه دهد.
اما آنچه بیش از همه در تضاد با موقعیت جغرافیایی استان است، عملکرد ضعیف در تجارت مرزی و بینالمللی است. آذربایجان غربی با وجود هممرزی با ترکیه، آذربایجان و عراق، به دلیل فقدان زیرساخت حملونقل ریلی و هوایی کارآمد، مشکلات گمرکی، نبود هماهنگی بانکی با کشورهای هدف، و نبود استراتژی توسعه تجارت، نتوانسته از این مزیت استفاده کند. در نتیجه، بخش عمدهای از کالاها به شکل خام، غیررسمی یا از مسیرهای دیگر استانها صادر میشوند و سهم استان از این تجارت، ناچیز باقی میماند.
این بیبرنامگی و واگرایی ساختاری در حالی رخ میدهد که استانهایی با مرزهای آبی، توانستهاند سهم بیشتری از تجارت رسمی و زیرساختی کشور را به خود اختصاص دهند.
مردم آذربایجان غربی، بهرغم نیروی کار جوان، موقعیت ممتاز جغرافیایی، و ظرفیتهای تولیدی بالا، همچنان از ضعف سیاستگذاری منطقهای، تمرکزگرایی دولتی، بیتوجهی به توسعه زیرساختها و ناکارآمدی نهادهای متولی رنج میبرند. نگاهی به وضعیت موجود نشان میدهد که اگر اصلاحات نهادی، سرمایهگذاری در لجستیک و حمایت عملی از صنایع بومی صورت نگیرد، آذربایجان غربی همچنان در حاشیه توسعه باقی خواهد ماند.
این استان بیش از هر چیز، نیازمند ارادهای ملی برای بازتعریف نقش خود در تجارت، تولید و توسعه پایدار است؛ در غیر این صورت، «همسایگی با ترکیه، آذربایجان و عراق» فقط یک موقعیت جغرافیایی باقی میماند، نه یک مزیت اقتصادی.