یازاکو، جعفر ساعینیا_ در ۲۸ شهریور ۱۴۰۴ – در محور تسوج، بندر شرفخانه، شبستر، رانندگان و مسافران با صحنهای روبهرو شدند که بیشتر به فیلمهای آخرالزمانی شباهت داشت تا یک واقعیت زیستی. بادی تند برخاست، و همراهش ابرهای غلیظ سفید و خاکستری که نه گرد و غبار معمولی، بلکه ذرات نمک خالص بودند. طوفان نمکی که سالها کارشناسان از آن هشدار داده بودند، حالا بیپرده رخ نشان داد.
این بار دیگر ماجرا تنها درباره خشکی یک دریاچه یا نابودی پرندگان مهاجر نیست. امروز نفسهای مردم مراغه، بناب و حتی تبریز به طعم تلخ نمک آغشته شد. تصاویری که از محور تسوج شبستر مخابره شده، نشان میدهد که شهرها و جادههای کنار دریاچه در هالهای سفیدرنگ فرو رفتهاند. همین ذرات سفید اما کشنده، حامل فلزات سنگین و مواد شیمیاییاند که میتوانند در کوتاهمدت آلرژیها و بیماریهای تنفسی را شعلهور کنند و در بلندمدت سرطانزا باشند.
دریاچه اورمیه سالهاست قربانی بیتوجهی، سوءمدیریت منابع آب و برداشتهای بیرویه شده است. این پهنه آبی که روزگاری دومین دریاچه شور جهان بود، حالا به شورهزاری بیانتها بدل گشته و با هر وزش باد، میلیونها تن نمک و رسوبات آلوده را به هوا میفرستد. مردمی که سالها در حاشیه این دریاچه زندگی و کشاورزی کردهاند، امروز شاهدند که باغها و زمینهایشان یک به یک در مسیر خشک شدناند و زیر بار نمک میسوزند.
این بحران زیستمحیطی اما تنها به کشاورزی ختم نمیشود. طوفان نمک به سرعت میتواند اقتصاد منطقه را فلج کند. کاهش سلامت عمومی، مهاجرت اجباری روستاییان، تعطیلی مزارع و باغات و افت کیفیت زندگی شهری تنها بخشی از تبعاتی است که امروز مثل دومینوی ویرانگر در حال آغاز شدن است. کافی است چند طوفان دیگر رخ دهد تا شمار بیماران تنفسی در آذربایجان شرقی و غربی چند برابر شود و فشار بر سیستم درمانی به نقطه انفجار برسد.
هشدارها سالها داده شد، اما گوش شنوایی نبود. حالا بحران، از کاغذ گزارشهای کارشناسی به خیابانها و خانههای مردم رسیده است. دیگر نمیتوان با شعار و وعده «احیای دریاچه» جامعه را آرام نگه داشت. امروز صدای سرفههای کودکان جزایر دریاچه اورمیه و اشک چشمهای کشاورزان بنابی گویاتر از هر سند علمی است.
آذربایجان در آستانه یک فاجعه انسانی قرار گرفته است؛ فاجعهای که نه تنها میراث طبیعی کشور، بلکه امنیت غذایی و زیستی میلیونها ایرانی را تهدید میکند. طوفان نمک زنگ خطر پایان امید است. کابوس اورمیه برخاسته و دیگر در خانههای ما نفس میکشد.